توی این اپیزود درباره کرمانشاهان صحبت کردیم و باهم زیباییهای سرزمینی رو مرور کردیم که این روزها طبیعت دل مهربانی با آن ندارد. کرمانشاه و سرپل ذهاب و قصر شیرین زیبا گفتیم و در فرهنگ اون سرزمین جولون دادیم. این اپیزود رو تقدیم میکنیم به مردمانی که همیشه سفره مهربونیشون رو به مسافرهای دیارشون باز بوده.
متن اپیزود
اپیزود پنج – در شکوه باختران ( سفر به کرمانشاه)
سالار: دریغا، سرزمین نگونبخت که از به یاد آوردنِ خود بیمناک است. کجا میتوانیم آنرا سرزمینِ مادری بنامیم که گورستانِ ماست؛ آنجا که جز از همهجا بیخبران را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آنجا که آه و ناله و فریادهایِ آسمانشکاف را گوشِ شنوایی نیست. آنجا که اندوهِ جانکاه چیزیست همهجایاب. و چون ناقوسِ عزا به نوا درآید کمتر میپرسند که از برایِ کیست، و عمرِ نیکمردان کوتاهتر از عمرِ گُلیست که به کلاه میزنند، و میمیرند پیش از آنکه بیماری گریبانگیرِشان شود.
(مکبث، پردهیِ چهارم، مجلسِ سوم)
موسیقی
کیمیا: این روزها به وفور از سرزمینی شنیدیم که دیو شوم زلزله و بد اقبالی روش سایه انداخته. اتفاقی که خوب یا بد، درست یا غلط ولولهای در میان جامعهای انداخت که دوست داشت به هر نحو ممکن به کمک مردمی بشتابه که همیشه سفرهی مهمان نوازیشون پیش روی مسافرای اون خطه باز بوده.
اما ما تو رادیو جولون نمیخوایم از زلزله صحبت کنیم که به حد کافی ازش صحبت شده. میخوایم باهم راه بیفتیم و توی کوه و دشتهای اون منطقه جولون بدیم تا یادمون نره که کرمانشاه بهشتیه که پشت کوههای زاگرس مخفی شده. میخوایم از زیباییهای کرمانشاه بگیم. از صفای مردمش، شاید کمکی باشه تا کرمانشاه و کرمانشاهیها رو از یاد نبریم و یک بار دیگه هروقت به اونجا فکر میکنیم لبخند به لبمون بشینه. پس کفشهاتون رو بپوشید که میخوایم بریم به کرمانشاهان زیبا…
موسیقی
کیمیا: سلاااام
سالار: اینجا یک رادیو واسه جولون دادنه
کیمیا: من کیمیا
سالار: و من سالار
کیمیا: قراره تجربیات سفرهامون رو با شما به اشتراک بذاریم
سالار: محوریت رادیو جولون روی گپ و گفته، قراره یه مقصد يا يه موضوع درمورد سفر رو انتخاب کنیم و در موردش گپ بزنیم
کیمیا: رادیو جولون قراره از واقعیتهای سفر بگه. پوسته جذاب و رنگینش رو کنار بزنه و سفر رو اون جوری که واقعن هست نشون بده
سالار: رادیو جولون رو میتونید از طریق کانال تلگرام این رادیو بشنوید، کافیه رادیوجولون رو در تلگرام سرچ کنید، همینطور می تونید از طریق بیپ تیونز،شنوتو و تهران پادکست به همه اپیزودهای ما گوش بدید.
کیمیا: حالا وقت جولون دادنه
موسیقی
راه و روش سفر به کرمانشاه
سالار: برای سفر به کرمانشاه میتونید از مسیر هوایی و فرودگاه اشرفی اصفهانی این شهر استفاده کنید. اما اگر بخواید از تهران به سمت کرمانشاه حرکت کنید باید مسیر ساوه و همدان رو بگیرید و بعد از حدود هفت ساعت برسید به شهر شاهان.
من توصیه میکنم توی مسیرتون به سمت کرمانشاه یه توقف توی شهر کنگاور بکنید و حتمن از معبد آناهیتای این شهر دیدن کنید. این بنا یکی از مهمترین محوطههای تاریخی کشورمونه که متاسفانه خیلی کم مورد توجه قرار میگیره. اگر اهل طبیعت بکر هستید هم میتونید یه سر به صحنه بزنید و از سراب صحنه دیدن کنید.
موسیقی
کیمیا: اما حالا که رسیدیم کرمانشاه بیاید کمی توی شهر قدم بزنیم. شهری که بعضی تاسیسش رو به بهرام چهارم که میشه سیزدهمین شاه ساسانی نسبت میدن. البته بعضیها هم هستن که میگن کرمانشاه ربطی به شاهان نداره و این نام تلفظ اشتباهی از اسم کردی شهر یعنی کرمانشانه. واژهای که خودش احتمالا از واژه کرمانج میاد. خلاصه اینکه این شهر قدیمیتر از اون حرفاست که بشه وجه تسمیه دقیقی در موردش گفت.
اکثر بناهای باقی مونده توی دل شهر از دوران قاجار باقی موندند. دورانی که به دلیل موقعیت جغرافیایی کرمانشاه، این شهر رونق گرفت و مهمترین مرکز غرب کشور محسوب میشد. البته کرمانشاه در دوران باستان هم جایگاه بسیار ویژهای داشته و همیشه یه جورایی دروازه عبوری غرب بوده. به همین دلیله که به راحتی در اطراف کرمانشاه میشه کلی سنگ نگاره و سنگ نبشته پیدا کرد که در واقع بیلبوردهای باستانی بودن برای مسافرای اون زمان. بعدها و در زمان قاجار هم به دلیل قرار گرفتن کرمانشاه در سر راه کربلا و نجف، این شهر رونق فراوونی داشته.
موسیقی
تکیه معاونالملک کجاست؟
سالار: معروفترین بنای قاجاری شهر تکیه معاون الملکه که توی محله آبشوران کرمانشاه قرار گرفته. قدمت این تکیه به سال 1281 شمسی برمیگرده و اون زمان اینجا رو به عنوان مرکزی برای دستههای عزاداری کرمانشاه ساختند. شاید اول فکر کنید که همه مون توی شهر خودمون تکیه داریم و توی محرم میبینیمشون اما باید بگم که دیدن این بنا رو از دست ندید. کاشی کاریهای اینجا به قدری زیبا و عجیب غریبه که حتما شما رو جذب خودش میکنه. خیلیها معتقدند که کاشی کاریهای معاونالملک از شاهکارهای کاشی کاری قاجار محسوب میشه که خب حق هم دارند. مخصوصا بخش حیاط پشتی که توی کاشیها در عین ظرافت میتونید داستانهایی از کربلا و باقی وقایع تاریخی مذهبی و قرآنی رو ببینید. قشنگ انگار وارد یه گالری نقاشیهای قهوه خونهای شدین که هر بخشش یه داستانی رو روایت میکنه.
بازدید از طاق بستان و کبابیهای معروفش
کیمیا: اما نمیشه سفر به کرمانشاه کرد و سمت شمالغرب این شهر و طاق بستان یا همون طاق سنگی نرفت. طاق بستان مجموعهای از سنگ نوشتههای دوره ساسانیه که پیشینه اون برمیگرده به قرن سه میلادی. شاهای ساسانی برایتراشیدن تندیسهاشون ابتدا اطراف تخت جمشید رو انتخاب کردند، اما از زمان اردشیر دوم طاق بستان که در بین جاده ابریشم قرار گرفته جایگزین شد. طاق بستان شامل سنگ نگاره تاج گذاری اردشیر دوم و دو طاقه که مربوط به شاهپور دوم و سوم و خسرو پرویزه.
خوبی طاق بستان اینه که به دلیل کوه و چشمه و فضای سبز هم برای علاقمندای سایتهای تاریخی جذابه و هم طبیعت گردا، از بحث جاذبه تاریخی و طبیعی طاق بستان که بگذریم جاذبه بسیارجذاب این سایت برای من دنده کبابه، اطراف این سایت پره از دکههایی که میتونید یکی از لذیذترین غذاهای کرمانشاه رو توشون تجربه کنید.
سالار: ببین اصلا فکر کنم توی سفر به کرمانشاه مردم میرن کباب بخورن، حالا کنارش طاق بستانم نگاه میکنن.
کیمیا: دنده کباب همونجور که از اسمش معلومه دنده گوسفنده به همراه ادویههای مختلف و البته سماق، لیموترش و جعفری ساطوری شده.
موسیقی
خوراکگردی در سفر به کرمانشاه
سالار: حالا که بحث غذا شد باید یادی هم کنیم از معروفترین خورشت کرمانشاه. سفر به کرمانشاه کرده باشید یا نه حتما اسم خورشت خلال رو شنیدید، من به شخصه جزو طرفدارای پر و پا قرص این غذا هستم، یکی نیست بگه طرفدار چه غذایی نیستم. اینجوری بگم که آخرین باری که رفتم کرمانشاه اونقدر خورشت خلال خوردم که تا خود تهران رو به موت بودم. حالا چیه این غذا؟ یک خورشت خوش عطر و بو، که شامل خلال بادوم، زرشک، گوشت، کره، گلای زعفرون و دارچین میشه. یه جورایی می تونم بگم هرچی طعم و مزه بهشتیه با هم جمع شدن و این غذا رو تشکیل دادن. همین الانم آب دهنم راه افتاد.
اما اگه رفتید کرمانشاه کوفتههای این استان روکه بسیار متنوع هم هستند رو از دست ندید، معروفترینشون هلو کبابه که کوفته مخصوص کرمانشاهه وترکیبیه از گوشت، لپه، کشمش، گردو، سیب زمینی و تخم مرغ. دلیل نامگذاریشم شاید به خاطر لطافت و شکل ظاهریه که آشپزها موقع سرخ کردن در روغن بهش میدن. یکی دیگه از این کوفتهها هم کوفته نخود یا کوفته ریزست که شامل گوشته با سبزیجات معطر و البته گردو.
بیشتر بخوانید: سفر به کرمان
موسیقی
کیمیا: کلا کرمانشاهیها تبحر خاصی توی ترکیب مزههایی که به نظر ما عجیب میاد و تبدیل اون به یک غذای خوشمزه دارند، مثلا کی فکرشو میکنه ترکیب سیبزمینی و برنج و گوشت چرخ کرده و کشمش و خرما که میشه سیب پلو تا این حد خوشمزه باشه یا یک نمونه دیگش والک پلو.
از اونجایی که من کلا طرفدار آش و سوپ هستم کرمانشاه یکی از استانهای محبوب منه، نمیشه سفر به کرمانشاه کنم و سراغ سوپترخینه، آش ماست و آش عباسعلی که درست کردنش کار هرکسی نیست نرم.
موسیقی
کیمیا: اما بعد همه این غذاهای خوشمره هیچ چیزی به اندازه یک دسر جذاب نمیچسبه.
یکی از شیرینیها که بسیار لذیذه، بعد از خوردنش تا دقایقی حرفزدن سخت میشه نون برنجیه. البته این شیرینی تو استانهای دیگه هم درست میشه اما طبیعتا روغن کرمونشاهی مزه این شیرینی رو بسیار خاصتر میکنه.
سالار: توی سفر به کرمانشاه شیرینی مورد علاقه من کاکه. یک شیرینی بسیار سبک و لذیذ که بعید می دونم تا حالا کسی امتحانش نکرده باشه. کاک در واقع ورقههای نازک خمیره که به روش بسیار خاصی درست میشه وتوش دارچین، هل، پودر پسته و کلی چیز دیگه داره. کاک از اون شیرینیهاست که نمیشه یک دونه برداری و تمام، دیگه مینیمومش سهتاست.
موسیقی
در سفر به بیستون چه میبینیم؟
کیمیا: خوب خیلی تو بحث جذاب غذا غرق شدیم، برگردیم کرمانشاه و بریم سمت شرق این شهر و نقش برجسته بیستون. این نقش برجسته که در دامنه کوه پراو قرار گرفته تو سال 2006 تو فهرست میراث فرهنگی جهانی یونسکو ثبت شده.
قدیمیترین اثر موجود تو بیستون متعلق به زمان پارینه سنگی میانی و جدیدترینش مربوط به دوران صفویه. اما شهرت اصلی این اثر به دلیل نقش برجسته داریوش اول هخامنشیه که توارتفاع هشتاد متری از پای کوه قرار داره که در واقع مهمترین کتیبه دوران هخامنشیه. داستانش هم اینه که بعد از این که داریوش تونست به همراه هفت نفر دیگه گئومات یا همون بردیای دروغین رو شکست بده و رو تخت پادشاهی بنشینه دستور میده که داستان این پیروزی رو که به معنی نجات سلسله هخامنشی از سقوط بوده رو، روی دیواره کوه بیستون ثبت کنند. این کوه بر کناره شاهراه مرکز و غرب ایران به بینالنهرین قرار گرفته و در معرض دید مسافران و کاروانیان بوده.
در دورههای بعد که زبانها و خطوط باستانی به دست فراموشی سپرده شد، کتیبه بیستون هم ناخوانا شد و نه تنها کسی نمیتوانست متن اونو بخونه، بلکه اصلا معلوم نبود که مربوط به چه دوره و چه کسیه، همین موقعها بود که کتیبه داریوش و سایر حجاریهای موجود در کوه بیستون که از دوران اشکانی و ساسانی به جا مونده بود، به فرهاد و عشق آتشین اون به شیرین نسبت داده شد و شعر معروف : بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد!
موسیقی (بخشی از تئاتر خسرو و شیرین)
پادشاه: دایه ام در کودکی داستان پیکرتراشی میگفت که دو دستش بریدند به جرم نافرمانی و او با پاهایاش تندیس میساخت. اما دستهای تو حیف باشد برای بریدن و خوراک سگها ساختن. دستهای یک پیکرتراش …
فرهاد: دستهای یک کوه کن
پادشاه: دستهای یک عاشق بهتر نیست ؟ … نیست. آن بیستون که تو کندی کار عشق بود نه کار دست
فرهاد: دست از دل فرمان برد و هر دو از شیرین
پادشاه: آری شیرین. رعیت قصهها ساخته از عشقت به شاهزاده ارمن
فرهاد: قصه نیست،ای پادشاه . داغش را بر دل چاک چاکم آزموده ام
پادشاه: این عشق است یا دشنه ؟ دل پاره پاره نقلی ندارد. چه لایق عشق کوهکن
فرهاد: شاه از دل میگوید و من از جان
پادشاه: از عشق شیرین بگو
فرهاد: شیرینتر از عشق ؟!
پادشاه: عشق بی پناه و بی سر پناه
فرهاد: رواق منظر چشمم آشیانه اش
پادشاه: اگر چشمت را اشک و خون کنم؟
فرهاد: چشم دیگر را به پایش می افکنم
پادشاه: اگر بیش ازین طلب کنم؟
فرهاد: از خدا به زاری موهبت میخواهم
پادشاه: خامی کوهکن. دمی آسودگی پخته ات کند
فرهاد: حرام باد بر فرهاد آسودگی
پادشاه: کارت زار شد انکار زار
فرهاد: خوش نوردیش جنگ عشق
پادشاه: صبور باش کوهکن
فرهاد: دل به دریا زده و صبر؟ غریب حکایتیست
پادشاه: بس کن این بازی عشق را
فرهاد: این عشق بازیست پادشاه
پادشاه: و کی به پایان میرسد این دفتر
فرهاد: حکایت همچنان باقیست
پادشاه: عشق کورت کرده. تا کی ؟
فرهاد: تا خاک چشمهایم را پر کند
پادشاه: این عشقی نوامید است . رهایش کن
فرهاد: عشق رهایم نمیکند
پادشاه: و میدانی من نیز بر او عاشقم
فرهاد: این که شاه بر او عاشق شده عجیب نیست. عجیب این است که جهان چرا بر او عاشق نیست؟
پادشاه: آه ازین همه دلداری کوهکن
فرهاد: کوهکن دل بر دار کرده پادشاه
پادشاه: اینک سوال آخر… چه میکنی اگر بر تنش نگاه کنم؟ نگاه کنم … نگاه کنم …
فرهاد: نگاه شاه آه فرهاد… جهان بسوزانم ازین آه …
موسیقی
منطقه گرمسیری در سفر به کرمانشاه کجاست؟
سالار: حالا بیاید از کرمانشاه دل بکنیم و بریم یه جاهایی که باورتون نمیشه.
از کرمانشاه جاده جنوب غربی رو بگیریم و بریم از اسلامآباد و کرند رد بشیم تا برسیم به تنگه بی نظیر پاطاق. از خود مردم کرمانشاه که بپرسید، به این مناطق میگن منطقه گرمسیری چون توی زمستون ممکنه کرمانشاه برف بیاد اما با کمتر از دو ساعت رانندگی میشه به جایی رسید که سر سبزه و انگار نه انگار که همین الان از بوران رد شدین.
این منطقه پشت کوههای زاگرس مخفی شده و فصولش با بخشهای شرقی کرمانشاه متفاوته. خیلیها میگن بهار کردی توی بهمن شروع میشه.
کیمیا: شاید به همین دلیله که بهمن و اسفند بهترین فصل رفتن به این مناطقه. البته که شاید بد نباشه امثال رو صبر کنیم تا مردم روال زندگی عادی خودشون رو پیدا کنند.
سالار: موافقم. توی مسیر قبل از دو راهی شالان راهتون رو کج کنید و پیاده بزنید به دل تنگه پاتاق یا تنگه ماران. تنگهای که بر اثر فرسایش آبی به وجود اومده و شکلهای عجیب غریبی میتونید توش ببینید. دقت کنید که بیشتر از 15-20 دقیقه نمیتونید توی دل تنگه پیش برید از اونجا به بعد مسیر نیاز به وسایل و دانش فنی داره.
از تنگه پاتاق که اومدین بیرون کمی جلوت ریه مسیر دیگه رو بگیرید و برید تا برسید به طاق گرا. مردم محلی یه افسانه جالب درمورد این بنا دارند که میگه شیرین و فرهاد قبل از اینکه خسرو پرویز شیرین رو از فرهاد جدا کنه یک شب رو در اینجا سپری کردند. حالا اینکه کی اونجا قضیه رو ثبت کرده بماند.
موسیقی
بازدید از طاق گرا، بابا یادگار و دکان داوود
سالار: اما دلیل اینکه گفتم بریم سمت این طاق خیلی ربطی به خود بنا نداره. روبروی طاق گرا، افق دیدتون تقریبن تا خود مرز عراق ادامه داره، یه ویو بی نظیر که دیدنش نفستون رو بند میاره. از اینجاست که حدس زده میشه تا این بنا چیزی شبیه میل راهنما برای کاروانهایی بوده که به سمت عراق میرفتند یا برمیگشتن.
خروجی شالان رو برید داخلش تا برسید به خود روستا. در کنار رودخونه میتونید استخرهای پرورش ماهی رو هم ببینید. انتهای مسیر یه بنای باستانی هست به نام قلعه یزدگرد که یه مجموعه دفاعی برای اواخر اشکانی یا ساسانی بوده که تقریبن دیگه چیزی ازش باقی نمونده و فکر میکنم بعد از زلزله هم حالش خیلی خوب نیست.
موسیقی
کیمیا: برگردیم توی جاده اصلی و راهمون رو ادامه بدیم به سمت بابایادگار.
قبل از اون یه قبرستون تاریخی هست که مردم اعتقاد دارند ارتش اعراب و ساسانیها اینجا با هم رودررو شدند. در کنارش یه مقبره سنگی چهارگوش با یه گنبد مخروطی بلند وجود داره که خیلیها میگن که اینجا آرامگاه یکی از صحابه پیامبر به اسم ابودوجانه است. متاسفانه این سالها چندین بار حفارهای غیر مجاز به دنبال گنج بهش حمله کردند و اونجا رو تخریب کردند.
راه رو به سمت منطقه ریجاب و بابا یادگار ادامه میدیم. درانتهای روستا به یه راه سنگفرش و مقبره بابا یادگار میرسیم. جایی که یکی از اماکن مقدس اهل حق یا یارسان محسوب میشه و هرساله مراسم مختلفی به سبک خود این مردم توش برگزار میشه. یه فضای آروم و آرامش بخش وسط کوههای زاگرس.
موسیقی
اهورا (مهمان برنامه): سلام. من اهورا هستم. یه خاطره خوبی که از سفر به کرمانشاه دارم، زمانی بودش که خوب ما از تهران حرکت کرده بودیم. شب رو توی راه بودیم و صبح رو قرار بود توی بابا یادگار توی منطقه کرند غرب غذا بخوریم. وقتی رسیدیم اونجا خوب قبلش یه سری سنگ فرش هستش. دوتا نیسان گرفتیم و با بچهها رفتیم بالا، وقتی می خواستیم صبحانمون رو بخوریم یه اتفاق خیلی جالب اونجا دیدم. خوب یه سری افراد اونجا بودن که اهل حقها بودن، که هستند. میومدن و اونجا برای خودشون داشتن زندگی میکردن. مرغ پرورش میدادن، میکشتن، میخوردن. یه سری اقلام هم که برای امرار معاششون بود از پایین بر میداشتن، میآوردن.
وقتی خواستیم صبحانهمون رو بخوریم رفتم ازشون یه خورده چاقو و ظرف و اینا بگیرم و دیدم دقیقا بهم میگه هرچی دلت میخواد بردار ازینجا، ببر خودتم بشور و بذار سرجاش. اینقدر به هم دیگه اعتماد داشتن و اینقدر حس خوب داشتن. که آدم همه چی، هرچی که میخواست میرفت برمیداشت، استفاده میکرد، راحت میذاشت سرجاش و اینقدر حال خوبی بهمون داد که وقتی با بچهها اومدیم پایین قبل از مقبره ابوداجنه کاملا سرسبز، اردیبهشت ماه بود و بی نظیر بود اون منطقه. یه اهنگ کردی گذاشتیم و شروع کردیم به واقعا به هلهپرکه کردن، دست هم دیگر رو گرفتیم و نفس رقص کردی رو قشنگ شما اونجا میتونستین توی خودتون احساس بکنید. ذره ذره حسش رو بهتون برمیگردوند.
موسیقی
سالار: درست چند کیلومتر مونده به سرپل ذهاب میپیچیم دست چپ تا بریم سمت یه گوردخمه قدیمی که به دکان داوود معروفه. گور دخمهها فضاهایی هستند که پیشینیان ما توی دل کوه میساختند و مردههاشون رو اونجا دفن میکردند. احتمالن ریشه این کار به قوم اورارتو در غرب ایران برمیگرده اما معروفترین گوردخمههای ما مال زمان هخامنشیه و در نقش رستم شیراز قرار داره. نظریههای باستانشناسی در مورد این بنا زیاده. خیلیها اعتقاد دارند که این گوردخمه متعلق به پدربزرگ کوروش بوده اما، امروزه این مکان کارکرد متفاوتی داره.
این محل برای اهالی منطقه که غالبن اهل حق هستند بسیار مقدس و قابل احترامه. توی سرتاسر این صخره پارچههای سبزی رو میبینید که به نشانه دخیل اونجا بسته شده. مردم این منطقه اعتقاد دارند که این جا جاییه که یکی از افراد مقدس آیینشون از این دریچه به کل جهان نگاه میکنه. جالب اینه که وقتی پشت به دخمه کنید متوجه میشید که پر بیراه هم نمیگن، تا چشم کار میکنه مناظر سرسبز وجود داره که بسیار روحنوازه. حواستون باشه که اگر از اونجا دیدن کردید، با صدای بلند در مورد پیشینه تاریخی این جاذبه صحبت نکنید. ما وظیفه داریم که به اعتقادات مردمی که مهمونشون هستیم احترام بذاریم. وقتی عبادتگاه مذهبی یک قوم رو در حد یک بنای تاریخی پایین میاریم عملا به اونها توهین کردیم و نباید انتطار داشته باشیم باهامون با آرامش برخورد کنند. باز هم میگم، یادمون باشه که “ما” مهمون این مردم هستیم.
موسیقی
آنوبانینی، قدیمیترین سنگنگاره ایران
کیمیا: بالاخره رسیدیم به سرپل ذهاب. شهری که از خیلی از شهرهای ایران قدیمیتره. این جا پایگاه قومی بوده به نام لولوبیها که حدود 4000 سال پیش توی این منطقه زندگی و حکمرانی میکردند. همونطور که گفتیم راه قدیم مردم به سمت غرب از این جا میگذشته و شاید به همین دلیله که یکی از قدیمیترین سنگ نگارههای ایران تو این شهر حکاکی شده.
معروفترین پیشوای لولوبیان، ملکه آنوبانینی بوده. نقش برجسته آنوبانینی در سرپل ذهاب، پردهایه که در اون سردار در برابر ملکه ایستاده و پشت سر ملکه ستاره ایشتار میدرخشه. سردار پای خودش رو روی بدن دشمنی که معلومه شکست خورده قرار داده و کمان و تبرزین تو دستشه.
البته امروز چیز زیادی از این سنگ نگاره نمونده و خیلی به سختی میشه تشخیصش داد اما خب وقتی جلوش می ایستی میتونی چشمهات رو ببندی و به این فکر کنی که 4هزار سال پیش مردمانی بودند که از جلوی این کتیبه میگذشتند و شکوه ملکه آنوبانینی رو تحسین میکردند.
موسیقی
چجوری میتونیم آبشار پیران رو ببینیم؟
سالار: من توصیه میکنم که جاده پیران رو بگیرید و برید به سمت روستایی که خروش آبشارش شما رو صدا میکنه. از دره زیبای اژدها بگذرید و برید به سمت آبشار پیران که با ارتفاع بیش از 100 متر یکی از بلندترین آبشارهای ایران محسوب میشه. منظره پایین اومدن این آبشار از دل کوه از اون صحنههاییه که باید نشست و ساعتها تماشاش کرد.
کیمیا از بابا یادگار که گفتی …
کیمیا: خووب؟
سالار: وقتی از ابودجانه به سمت بابا یادگار میریم، اگر مسیر دیگه ی دوراهی رو بگیریم و بریم بالا به یه نقطه دید میرسیم که بسیار نفس گیره. فکر کن یه جا میایستیم که جلوتون یه دره بسیارعمیق و طولانیه و توی فاصله زیادی آبشار داره از یه ارتفاع 100 متری میریزه. حتی تصور اون نور طلایی رنگ خورشید و غروب تو دل اون دره عمیق اژدها و دیدن اون منظره سقوط صد متری آب از بالای آبشار پیران و اون دیوارههای زاگرس واقعا دیوانهکننده است.
موسیقی
سفر به قصر شیرین
کیمیا: حالا که تا اینجا اومدیم بیاید یه سر هم به قصر شیرین بزنیم. وارد شهر که شدید سراغ کاروانسرای عباسی رو بگیرید. وقتی واردش میشید میتونید بفهمید که کاروانسراها توی دوره اوج فعالیتشون چه شکلی بودند. انواع و اقسام لباس و حتی لوازم آرایشی و هرچیزی که فکرش رو بکنید توی حجرهها و حتی اصطبل باستانی مجموعه فروخته میشه.
وقتی از اون فضای شلوغ خارج شدید برید به سمت چارقاپی که یه بنای چارتاقی باستانیه. درست پشت اون میتونید عمارت خسرو رو ببینید که اقامتگاه شیرین افسانهای بوده. قصری که درسته این روزها خرابهای ازش مونده، اما تو تاریخ در مورد ایوان زیباش و محوطه آباد و سرسبزش سخنها گفته شده. قصر شیرین از اون بناهاییه که باید تنها و در سکوت توش قدم بزنی، گوشهات رو تیز کنی و صدای پرندهها و حوضچه آبی رو بشنوی که روزگاری از الوند سیراب میشده و به شکوه و عظمت قصری باستانی فکر کنی که نشونه اهمیت این شهر تو دوران باستان بوده.
موسیقی
کیمیا: راستش این همه از جاذبههای سفر به کرمانشاه گفتیم اما برای درک کرمانشاه واقعی اگر این جاها رو ندیدید هم ندیدید، کافیه با مردم این خطه یه استکان چایی بخوری تا بفهمی صفا و صمیمیت یعنی چی.
سالار: آخ، دلم لک زده برا “گیان” گفتنشون …
پیادهسازی متن: پانیذ علیرضازاد