در اپیزود اول قراره توی کوچه و خیابون های تفلیس جولون بدیم
متن اپیزود
اپیزود یک – سرزمین خاچاپوری (سفر به گرجستان)
کیمیا: سلاااام
سالار: اینجا یک رادیو واسه جولون دادنه.
موسیقی
کیمیا: من کیمیا
سالار: و من سالار
کیمیا: قراره تجربیات سفرهامون رو با شما به اشتراک بگذاریم اما نمیخوایم بگیم که این بهترین راهه.
کیمیا: محوریت رادیو جولون روی گپ و گفته، قراره یه مقصد يا يه موضوع مرتبط با سفر رو انتخاب کنیم و در موردش گپ بزنیم.
سالار: ما دوست داریم با هم این رادیو رو پیش ببریم پس بیاین نظراتتون رو به ما بگین یا موزیکهایی که دوست دارین رو برای ما بفرستین.
کیمیا: حالا، وقت جولون دادنه.
سالار: امروز قراره توی تفلیس جولون بدیم.
تفلیس عروس قفقاز
سالار: کیمیا دقت کردی این روزها همه یا گرجستان بودن، یا میخوان برن گرجستان
کیمیا: آره دقیقا من فکر میکنم شاید دلیل اصلیش اینه که گرجستان ویزا نمیخواد و خب الان هم که تصور عموم اینه که ترکیه جای نا امنیه کجا بهتر از سفر به گرجستان، هم بهمون نزدیکه، هم ارزونه دیگه
سالار: آره واقعا درسته
کیمیا: تو اولین تصویری که از شنیدن تفلیس میاد تو ذهنت چیه؟
سالار: ببین تو ذهن من تفلیس یه خیابونه تو دل شهر که دو طرفش ساختمونهای نئوکلاسیک و اینهاست با نور پردازیهای خیلی فکر شده و مبلمان شهری واقعا خوشگل. این زنده بودن خیابون تو دل شب تو ذهن منه.
کیمیا: تو ذهن من تفلیس قدیم خیلی پر رنگتر از تفلیس جدیده. از اون حمومهای سولفور بگیر تا اون خیابونی هستش که منتج میشه به حمومهای سولفور که کفاش همه سنگ فرش و پر کافهاست. من عاشق شب نشینیهای اون خیابونم.
یه چیز دیگهای که تو ذهن من خیلی پر رنگه از تفلیس متروی این شهره. اون پله برقیهای طولانیش که واقعا آدمو میبره به اعماق زمین و بعدشم مواجه میشی با یک قطار درب و داغون و پر سروصدا. به نظرم برای اینکه یه ذره بیشتر تصویرسازی بشه یهکم گوش کنیم به صدای مردی که داشت توی قطار برامون آکاردئون میزد.
موسیقی
حملونقل در سفر به گرجستان
سالار: البته خب اگه نمیخواین صدای آکاردئون و قطار رو بشنوین راههای دیگهای هم برای حمل و نقل هست. سیستم اتوبوسرانی شهر با این که خیلی قدیمیه اما واقعا قابل استفاده است. اتوبوسها در حدود نیم لاری و ماتروشکاها یا اون مینی بوسهاشون، مینیبوسهای محلیشون بین40 تا 80 تتری هستن.
برای تاکسی بهتره قبل از سوار شدن حتما باهاشون چونه بزنید. برای مسیرهای کوتاه 5-6 لاری مسیرهای بلندتر هم بین 10 تا 15 لاری
کیمیا: البته این روزها میشه از اپهای تاکسی هم استفاده کرد. اپلیکیشنهایی مثل Taxify یا اپ Yandex که در سفر به گرجستان مرسوم هستش.
سالار: آره دقیقا البته یه نکتهی بامزهای که توی سفر به گرجستان وجود داره اینه که فرمون ماشینها هم سمت راسته هم سمت چپ. در نتیجه قبل از سوار شدن ماشین دقت کنید که رو پای راننده نشینید.
کیمیا: (خنده) ولی در کل من همیشه گزینه مترو رو انتخاب میکنم. تصور کن توی متروی تفلیس با نیم لاری میتونی یه جامعه آماری کوچیک رو ببینی و حال و هوای مردم اون شهر رو تجربه کنی.
سالار: موافقم
کیمیا: تجربهی من اینطوری بود که وسط اون شلوغ پلوغی وقتی با آدمها چشم تو چشم میشدم، اکثرا بهم لبخند میزدن و با وجود اینکه انگلیسیهاشون اغلب ضعیفه سعی میکردن بیان سمتم و کمکم کنن.
سالار: ببین دقیقا نکتهای که نظر منم جلب کرد همین حال خوش مردمه، ببین حسی که من از چهرهها میگرفتم این بود که با اینکه انگار به شدت سختی کشیدن، ولی یه آرامشی تو چهرهشون دارن.
ببین میدونی دیگه تفلیس همیشه محل کشمکش ایران و روم بوده. مردم باید کلی زحمت میکشیدن تا خراج دولت جدید رو بدن یا واسه آزادی کشورشون تلاش بکنن. بعد از اون ترکهای سلجوقی اومدن بعد تزارها اومدن و این سرآخر هم که کمونیست های شوروی. به هر حال تاریخ این ملت پر از سختییه و چیزی که من میبینم اینه که همین الانم با اینکه به شدت کار میکنن، اما کیفیت زندگی خیلی خوبی ندارن.
بیشتر بخوانید: اگر دوست دارید از سفر به گرجستان بیشتر بدونید پیشنهاد میکنم اپیزود 15 رو که از مسیر سفر از تفلیس تا غرب گرجستان میگیم گوش کنید.
کیمیا: این سختکوشیشون واقعا توجه منم جلب کرد، در واقع من تو خیابون میدیدم که زنها و مردها داشتن به یک اندازه کار میکردن و حتی زنهایی رو میدیدم که رفتگر بودن.
سالار: ببین واقعیتش اینه که به نظر من حس و حالی که از مردم شهر میگیری تو تجربهات از اون شهر خیلی تاثیرگذاره. سنتهاشون، آداب و رسومشون، فرهنگشون اینا همه نشون میده که حال و روزشون چهجوریه.
سالار: ببین مثلا کافیه یه بار رقص گرجی از نزدیک دیده باشی تا قشنگ درک کنی زندگیشون چه جوری میگذره، رقص گرجی دیدی تا حالا؟
کیمیا: آره دیدم ولی از نزدیک نه، ولی فکر میکنم که بیسش با رقص ترکی ما یکیه.
سالار: آره تقریبا ببین رقص گرجی در واقع یک نمایش موزیکاله که انواع مختلفی داره. یه صحنههایی از جنگ، ازدواج، عاشقی، اینا رو با یه ضرباهنگ تند و یه حرکات خیلی سختی روایت میکنن. ببین این آهنگ رو گوش کن، یکی از سبکهای معروف رقص گرجیه، حالا تو ذهنت ترکیبش کن با حرکات خشن و مغرورانهی پای آقایون و حرکتهای نرم و پریوار دست خانمها.
موسیقی
راههای سفر به گرجستان
سالار: خب به نظرم بیا برگردیم تهران. تو از اینجا چه جوری رفتی تفلیس؟
کیمیا: ببین من چون زمان و بودجهام محدود بود خیلی گشتم تا بتونم یه پرواز ارزون پیدا کنم. پرواز من خرداد95 بود و من تونستم با 140 دلار (خنده سالار) آره با 140 دلار از هواپیمایی آزال پروازی بگیرم که یه کانکشنی توی باکو داشت و خب دلیل ارزون بودناش این بود که کانکشناش طولانی بود و من پول بار نداده بودم.
سالار: آهان بارم نداشتی
کیمیا: آره دقیقا. البته ایرلاینهای دیگه هم هست دیگه، ایرلاین خود Georgia هستش و ایرلاینهای ایرانی مثل تابان، قشم، زاگرس که فکر میکنم که توی هایسیزنها معمولا چارتر هست این پروازها.
سالار: آره خب
کیمیا: اما تو زمینی رفتی درسته؟
سالار: ببین آره من زمینی رفتم و خب میدونی که ما مرز نداریم با گرجستان و برای اینکه بخوای زمینی بری فقط از سه تا کشور راه داری که بری. آذربایجان بدیش اینه که باید ویزای ترانزیت بگیری و خب خیلی داستانه ارمنستان راحتتره ولی خب جادههاش خیلی سخت و بده ولی اگه تو یه سفری شما ایروان باشین با 3-4 ساعت تو یه اتوبوس میتونین بشینین و راحت برین تا تفلیس. من از مرز ترکیه رفتم که خود ترکیه با گرجستان دو تا مرز داره یکی والهس که برای اونایی که میخوان برن تفلیس که از نزدیک مرز برجومی رد میشه. اما اونایی که میخوان برن باتومی یه ذره دورتر از مرز سارپی میرن و اونجا واسه باتومی مناسبتره.
من در واقع از مرز واله رفتم و حدود 36 ساعت تو راه بودم که خب واقعا خیلی طولانی بود.
کیمیا: البته یه کار دیگه هم میشه کردها این برجومی که گفتی تو مسیر تفلیس هست، شاید بشه این سفر رو شکست، یعنی رفت تا برجومی، یه اقامت بسیار جذاب توی برجومی داشت و بعد سفر رو ادامه داد به سمت تفلیس.
موسیقی
اقامت در گرجستان
کیمیا: ببین در مورد اقامت راستش من خیلی نمیتونم توضیح بدم به خاطر اینکه من قبل از اینکه برم گرجستان از طریق سایت کوچسرفینگ تونستم توی تفلیس یه میزبان پیدا کنم که اون مدتی که اونجا بودم خونهی اون اقامت داشتم. البته خونه که… بزار یکم برات تصویرسازی کنم:
سالار: خب
کیمیا: اون روزی که من رسیدم تفلیس اِلا اومد میدون آزادی دنبال من، اِلا در واقع همون میزبانم توی تفلیس بودش. با همدیگه رفتیم، یعنی در اصل منو به زور بردش (خنده سالار) یه سری کلیسا منو برد، کلیساهای مختلف تفلیس رو نشون داد و در مورد تک تک آجرهای اونجا برای من توضیح داد…
سالار: واااای
کیمیا: و بعد بالاخره رضایت داد که بریم سمت خونش. رسیدیم سمت خونش من کاملا شوکه بودم. بزار بهت بگم چه شکلی یه: مثلا شبیه فیلمفارسی قدیمیها هست
سالار: قمر خانوووم؟
کیمیا: دقیقا(خنده)
سالار: واااای
کیمیا: فرض کن یه حیاطه دورتادور مثلا در میبینی یه سری بچه اون وسط پخش و پلان
سالار: رخت میشورن(خنده)
کیمیا: آره دقیقا همون. بعد خونهی اِلا هم، حالا خونه نگم دیگه میشه گفت به قول بچههای هنری، آتلیهی اِلا هم سه تا اتاق تودرتو بودش که کار نقاشیشو اونجا میکرد و همهجا اثری از اون کارای نقاشیش میدیدی حتی توی دستشویی هم(خنده سالار) یه نردبون به نظرم بزرگتر از دستشویی گذاشته بود که(خنده سالار) یک زمانی که تصمیم گرفت، سقف رو رنگ کنه. اما خیلی تجربه خاصی بود.
سالار: ببین خیلی کار خوبی کردی به خاطر اینکه یکی از نکاتی که تو تفلیس، در واقع یکی از مشکلاتی که تو تفلیس هست اینه که تو به نسبت پولی که داری واسه اقامت میدی، خدمات و امکانات خیلی ضعیفی میگیری. هتلها معمولا خیلی قدیمیان ببین مثلا واسه یه هتل 3 ستاره تو باید یه چیزی حدود شبی 60 دلار بدی در صورتی که این هتل 3 ستارههه در حد هتلهای بین راهی ما هست و اصلا اون چیزی که تو نظر ما هست رو برآورده نمیکنه.
موسیقی
البته خب هاستل هم هست که این روزها انتخاب بیشتر بکپکرهاست. اینجا هم مثل همه جای دنیا میتونی از شبی 5-6 دلار تخت پیدا کنی تو هاستلهای مختلف و توش اقامت بکنی.
کیمیا: يه كار ديگهای هم که تو تفلیس میشه کرد استفاده از اپلیکیشن airbnb هست
سالار: آهان آره آره موافقم
کیمیا : توی تفلیس خیلی رایجه که آدما خونهشون رو یا یه بخشی از خونهشون رو اجاره میدن به توریستها در واقع با همون 60 دلاری که تو گفتی برای هتل، میشه یه خونهی مثلا 4 تخته حوالی میدون آزادی که خیلی جای خوبیه برای توریستها چون نزدیکه به اکثر جاذبههای تفلیس مثل نارین قلعه، مجسمه مادر.
سالار: خیابون شاردنی اون ورا دقیقا
کیمیا: دقیقا
سالار: البته اگه بخوای یه جای یه ذره مدرنترم مثلا اقامت کنی میتونی بری سمت خیابون روستاوِلی و مرجانِشولی و اون ورا.
موسیقی
بیشتر بخوانید: سفرنامه سه قسمتی سالار از سفر به گرجستان رو میتونید از اینجا شروع به خوندن کنید.
خوراکگردی در تفلیس
کیمیا: ببين همونقدری که وقتی تو در مورد رقص گرجی صحبت میکردی چشمات برق میزد، غذاهای گرجی من رو به هیجان میآره.
سالار: آخ آخ آخ. چند بار تو سفرت خاچاپوری خوردی؟
کیمیا: وااای نه خیلی بیشتر از اونی که فکر کنی. این داستان خاچاپوری خوردن من هم یه اتفاقات عجیبی پشتش داره که برمیگرده به داستان هیچهایک من توی گرجستان
سالار: هیچهایک و داستانهایش….
کیمیا: هیچهایک و داستانهایش دقیقا. به خاطر اینکه مردم گرجستان خیلی مهموننوازن و من به تعداد ماشینهایی که سوار شدم دعوت شدم به خاچاپوری دیگه اواخر فرار میکردم خاچاپوری میدیدم. حالا تو که میدونی ولی برای کسایی که نمیدونن خاچاپوری یه جورایی غذای ملی گرجستانه مثل همون کباب کوبیده خودمون
سالار: (خنده) دقیقا
کیمیا: آره. در واقع خاچاپوری ترکیب نونه و پنیرگرجی که شبیه پیتزا درستش میکنن و میزارنش توی فر یا تنور.
سالار: البته این خاچاپوری خودشم انواع دارهها، یعنی مثلا میتونید رو همون نونه یه تخم مرغ بشکونید یه ذره بیکن هم بزارید کنارش اون وقت میشه آچارولی خاچاپوری
کیمیا: وای آره اون خیلی بهتره ولی من نمیدونم چرا همیشه دعوت میشدم به اون مدل سادههه فکر میکنم چون ارزونتر بود
سالار: (خنده) آره دیگه ارزونتره دقیقا
کیمیا: یه غذای دیگهای که من خیلی دوست داشتم خینکالی بودش
سالار: که مثل بقچهاست؟
کیمیا: آفرین آره اون خمیر بقچهطورا که توش حالا سبزیجاته، گوشته یا یه ترکیبی از اینا میندازنش تو آب جوش و من نمیدونم چهجوری میشه که انقدر خوشمزه میشه.
سالار: واقعا خیلی خوشمزهاس
کیمیا: آره. از غذاها که بگذریم من اسنکهای تفلیس رو هم خیلی دوست داشتم یه اسنکی بود به اسم لوبیانی نمیدونم امتحانش کردی یا نه؟
سالار: نه دیگه اگه لوبیاس من خب دوست ندارم
کیمیا: نه خب این ماده اصلیش لوبیا بود. ساندویچ لوبیا و سبزیجاته به همین سادگی ولی واقعا خوشمزه بود و توی تفلیس در واقع قوت غالب من بود.
سالار: چکمرولی چی؟ چکمرولی نخوردی؟
کیمیا: نه من چکمرولی نخوردم
سالار: واااای ببین چکمرولی یه غذای بهشتی یه که در واقع مرغی یه که توی کره و شیر سرخ میشه.و به همراه مقدار فراوونی سیر سرو میشه. فقط نکتهاش اینه که وقتی اینو بخوری تا دو سه روز مردم بوی بهشت رو از دهنت حس میکنن(خنده).
کیمیا: در کل بنظر من غذاهای گرجی خیلی با ذائقه ما سازگاره. من خودم به شخصه غذاهایی که با گوشت قرمز درست میشد رو دوست داشتم.
موسیقی
مشکلات سفر در گرجستان
سالار: به نظرم تا اینجا مشخص شد که من چقدر شیفته تفلیسم، ولی قرارمون این بود که اون روی سکه رو هم بگیم دیگه.
ببین اولین چیزی که تو تفلیس تو ذوق من زد اینه که همهی شهر اون پوستهی خوشگل و نورپردازی شده ای که حالا در موردش صحبت کردیم نیست به محض اینکه چند قدم از خیابون های اصلی دور میشی یه دفعه یه سری کوچهها و ساختمونهای کمونیستی رو میبینی که حتی یه جاهاییش واقعا مخروبهاس اما زندگی قشنگ توش جریان داره انگار اصل قضیه زندگی مثل اینکه اونه.
کیمیا: دقیقا یه دفعه اصلا از خیابون اصلی که دور میشی انگار وارد یه دنیای دیگهای میشی.
سالار: دقیقا
کیمیا: علاوه بر این یه چیز دیگهای که خیلی جلب توجه میکرد به نظر من لباسهای مردم بود، به نظرم لباسهای مردم زیادی معمولی و حتی کهنه بود.
سالار: معمولی یعنی مثل ما دیگه؟ یا نه؟
کیمیا: نه نه، وقتی میگم معمولی و کهنه، به معنای واقعی کهنهاس حتی من دختر پسرایی میدیدم که به نظرم اومده بودن دیت ولی لباسهاشون قشنگ کهنه بود. اصلا من فکر میکنم یکی از دلایلش اینه که من تو تفلیس خودم پاساژ خوبی ندیدم اصلا به نظر من شاید تفلیس مقصد خوبی برای خرید پوشاک نیست.
سالار: ببین سرعت اینترنت اون موقع که من رفته بودم خیلی منو اذیت کرد تو چی کار کردی؟
کیمیا: من تو فرودگاه یه سیمکارت ژئوسل گرفتم با 4 گیگ اینترنت قیمتش هم شد در حدود 15 لاری که کل سفرم رو ساپورت کرد و مشکلی نداشتم واقعا
موسیقی
سالار: من اگه بخوام جمع بندی کنم تفلیس از اون شهرهایییه که تو یه کلمه میتونم بگم دوستش داشتم.
کیمیا: اما راستش تفلیس انتظارات منو به عنوان یه طبیعت گرد برآورده نکرد. دلم میخواد تو یه برنامهی دیگه از شهرهای دیگه گرجستان که اسمشون کمتر شنیده شده بیشتر صحبت کنم. تا حالا اسم اوژگولي رو شنيدي؟
پیادهسازی متن: سمانه میرزایی
اپیزود یک - سرزمین خاچاپوری (گرجستان)