7700701c-9960-4d7c-9b66-514594bc0489

در اپیزود دوم از فصل دوم رادیو جولون، از هیچهایک، فواید و مضراتش حرف می‌زنیم.در بخش باروبندیل از وسایل ضروری سفر می‌گیم و بخشی از سفرنامه “ژان باتیست تاورنیه” رو با هم می‌شنویم.

متن اپیزود

اپیزود سیزده هیچ‌هایک و ماجراهایش

کیمیا: سلام

سالار: اینجا یک رادیو واسه جولون دادنه

اگر یادتون باشه در شروع این فصل گفتیم که علاوه بر مقاصد قراره بیشتر درمورد مسائل و معضلات سفر و سفرکردن صحبت کنیم.گفتیم بیایم از یکی از مسائلی صحبت کنیم که زیاد پیرامونش بحثه.

چند سالیه که اگه اهل سفر باشید و حتی اگه اهل سفر نباشید قطعا در مورد هیچ‌هایک زیاد شنیدید.تو این اپیزود قراره مفصل در مورد اینکه هیچ‌هایک چیه و تو دنیای هیچ‌هایک چی می‌گذره براتون بگیم.

کیمیا: نکته خوب اینه که یه مهمون ویژه هم داریم.یکی از رفقای خوب من همراهمونه که جزو اولین کساییه که داستان هیچ‌هایک رو تو شبکه‌های اجتماعی مطرح کرد.

کیمیا: ارشاد میخوای سلام‌علیک کنی؟

ارشاد (مهمان برنامه): سلام بچه‌ها چطورین؟

موسیقی

 

هیچ‌هایک چی هست؟

کیمیا: اول از همه برای کسایی که نمیدونند بگیم هیچهایک چیه.خیلی خلاصه بخوام بگم هیچهایک یک مدل از حمل و نقل تو سفره که مسافر که معمولا کوله ‌به‌دوش و اصطلاحا بک‌پکره از ماشین‌های عبوری به طور رایگان برای انتقال بین شهرها یا کشورها استفاده میکنه.

سالار: ارشاد تو کلن به داستان هیچهایکت معروفی، یکم برامون بگو چی شد اصلا شروع کردی به هیچ‌هایک و چطور شد که این سبک از حمل و نقل رو برای سفر‌هات انتخاب کردی؟

ارشاد: ببین بیا اول راجع به این قضیه حرف بزنیم که هیچ‌هایک چیه و راجع به هیچ‌هایک چی فکر می‌کنیم و اینا و چه تجربه‌هایی داشتیم و بعد راجع به این حرف بزنیم آیا حالا سبک سفر هست یا نیست؟  چون من خودمم واقعا سوال دارم در موردش هنوز و بازم با آدم‌های با تجربه‌ای مثل شما میشه راجع بهش قشنگ حرف زد و به یه نتیجه‌ای شاید رسید.

شروع من خیلی تصادفی بود‌، من یه جایی بودم، جنگل الیمستان که ماشینی نبود و وایساده بودیم یهو دوتا جوون بساز بفروش اومده بودن روستای الیمستان خونه بسازن بفروشن، مارو سوار کردن، من بودم و دوتا خارجی الیونرا و کارینا.

کیمیا: کجایی بودن؟

ارشاد: آلمانی‌.نه الیونرا پرویی بود‌، کاترینا آلمانی-ایرانی.منم گفتم خارجی‌ام دیگه که زودتر سوارمون کنن و این داستانامون که ایرانی‌ها خارجی‌ها رو دوست دارن، بعد اینکه سوارمون کردن و تنها راه ارتباطی ما با این دوتا جوون الیورنا بود که بیست درصد فارسی بلد بود، اومده بود ایران دهخدا فارسی یاد بگیره.

کیمیا: یه چیزی قبل از اینکه سوار شین هماهنگ کرده بودین؟  که مثلا تو ایرانی نیستی و اینا؟

ارشاد: آره من بهشون گفتم بیاین این کار رو بکنیم هم فانه هم تماشا.بعد اینکه رفتیم آقا خیلی جالب بود ولی خوش گذشت اینا مارو بردن ناهار بهمون دادن

ما هم کلی اصرار که بابا نکنین و دیدین خارجی‌ها خیلی گارد دارن؟  نکن ما راحت‌تریم.اونا مگه زبون مارو متوجه میشدن؟  الیونرا هم دیگه خسته شده بود با این کلمات فارسی کمی که بلده هی به اینا اصرار کنه که نکن‌، دیگه وا دادیم گفتیم باشه آقا اینا مارو بردن یه ویلا برامون گرفتن بر دریا‌، مارفتیم یه آب‌تنی بکنیم، برگشتیم یخچال رو پر کرده بودن از میوه و آب‌معدنی و اینا، که چی؟  که خاطره خوبی از ایران باقی بمونه توی ذهن خارجی‌ها

خلاصه اون سفر به هر نحوی خیلی جالب و متفاوت بود و من خوشم اومد فرست ایمپرشنی که داشت برای من ولی بعدا با مهزاد یه سفر چند روزه‌ی کاملا هیچ‌هایکی از اول تا آخر رفتیم‌، آره چهار روزه به سمت ترکمن‌صحرا و گورستان خالد‌نبی و اونجا دیدم که چقد این سفر، سفر پر ماجرا و پر از بازی و پر از قصه‌ها و پر از آدم‌هاست و چقدر چالش‌های جالبی داره‌، چه اتفاقات جادویی‌ای ممکنه بیوفته‌، چه بخشندگی‌هایی رو می‌تونی ببینی و این‌جوری شد که مبتلا شدم.چرا؟ یکی از دلایل اصلی دیگه‌اش این بود که بچه‌ها من از سربازی اومده بودم بیرون تازه تموم شده بود آموزشی.

کیمیا: آهان بحث پول بود.

ارشاد: دو‌تا قضیه‌، یکی پول نداشتم کلا و دو خیلی می‌خواستم برم سفر. حس می‌کردم فنرم این‌جوری توی سربازی مچاله شده و یهو رها شدم، می‌خوام برم بزنم به کوه و دریا و کوه و کمر و پولم نداشتم تازه با یه چیزی آشنا شده بودم پر از جادو و قصه و اینا بود و منم که کلا قصه و بازی دوست دارم و هیچ‌هایک بازی‌ترین نوع سفره‌، باور کنید.

سالار: پس یعنی یه جوری میشه گفتش که یکی از دلایل اصلی تو در‌ واقع اون دلایل اولیه‌ی تو به هر حال بحث هزینه بوده.

ارشاد: بله.

سالار: الانم هنوز همین‌طوره؟

ارشاد: نه الان دیگه این‌طوری نیست.

سالار: بسیار خب پس به این می‌رسیم.

ارشاد: هیچی دیگه بعد از اون سفر‌هام شروع شد، سفر‌های هیچ‌هایکی.به جاهای مختلف ایران سفر کردم، با راننده‌ها کلی قصه پردازی کردیم و با دوستامون جاهای جالبی رفتیم و تجربیات جالب.و من کم‌کم این تجربیات رو توی اینستاگرامم به اشتراک گذاشتم و دیدم که داره با یه اقبال عمومی مواجه میشه، دیدم داره فالوور‌ها زیاد میشه‌، انگار میدونی جاش خالی بود.انگار من تنها کسی نبودم که یه سبک زندگی متفاوت و یه نوع سفر متفاوت رو می‌خواستم، در نتیجه آره بیشتر شدیم جامعه‌مون، یعنی من یادمه اولین هشتگ هیچ‌هایک رو گذاشتم و الان هشتگ هیچ‌هایک رو بزنین بیست هزار تا فکر کنم پست می‌آره.

کیمیا: آره دیگه، انقدم الان روندش داره به سرعت اضافه میشه.

ارشاد: آره خیلی داره جالب می‌شه.

 

هیچ‌هایک توی دنیا از کجا شروع شده و تاریخچه‌اش چیه‌؟

کیمیا: ارشاد، بیا بریم یه کم عقب‌تر‌، اصن این‌که هیچ‌هایک توی دنیا از کجا شروع شده‌؟ یعنی اینکه ما چقدر عقب‌تر از دنیا داریم این کار‌رو میکنیم.داری اطلاعاتی در موردش؟

ارشاد: آره‌، ببین هیچ‌هایک کلا از زمانی که ماشین اختراع شده‌، بوده.کسایی بغل جاده وایستادن این آقا الان داشت می‌رفت سمت شهر همسایه‌اش رو سوار می‌کرد می‌برد پول هم نمی‌گرفت‌، می‌گفت این صندلی خالیه و اینا.این بوده‌.ولی فراگیر شدنش یه جورایی دهه‌ی پنچاه و شست میلادی بوده و بعد از این که جوونا دیدن که از این صنعتی شدن همه‌چیز دارن جواب نمی‌گیرن دیگه.

سالار: دپرشن معروف آمریکا دیگه

ارشاد: آفرین! و غرب کلا.در نتیجه “Hippie movement” یا جنبش هیپی شکل گرفت و جوون‌ها خیلی ایده‌آل‌شون این بود که بیشترین فاصله‌ی ممکن دو از خونه داشته باشن و برن “back to the woods” به طبیعت برگردن و بدون پول و با صلح و عشق و این داستانا.ببین انقدر هیچ‌هایک زیاد شد که اصن” hitchhiking spot” داشتیم توی انگلیس، یه ایستگاه‌هایی مثل ایستگاه اتوبوس که ماشین‌هایی که رد می‌شدند می‌دونستند.

کیمیا: این مشخص بود؟ یعنی تابلو داشت؟

ارشاد: آره تابلو داشت، عکسش هست.

کیمیا: چون مثلا جاهای مختلف رو توی اروپا من چون رفته بودم‌، می‌دونستم که باید برم فلان خروجی شهر وایسم ولی تابلویی نداشت، ولی همه هدایت می‌شدند همون‌جا.

سالار: این الان اتفاقیه که نویینه یه ذره ولی قبلا من عکس تابلو‌هاش رو هم دیدم، در واقع هیچ‌هایک حتی معروفه به این شصتی که آدم‌ها نگه می‌دارن توی جاده به سمت اون مسیر‌، دقیقا لوگو هم همین شکله، یه تابلو با یه علامت شصت که اینجا وایسین.

ارشاد: ولی الان آدم‌های کمی رو می‌بینی توی غرب و اروپا که هیچ‌هایک می‌کنند.

 

وضعیت هیچ‌هایک در اروپا و کشورهای پیشرفته‌تر چطوره؟

کیمیا: همین، ادامه اش سوالم همین بودش‌، به خاطر اینکه من تو اروپا که هیچ‌هایک می‌کردم، جایی مثل آلمان واقعا سخت بود هیچ‌هایک کردن یا حتی فرانسه، به خاطر اینکه همه‌ی آدم‌ها می‌گفتن که مثلا نسل‌ها قبل دیدن، سال‌ها قبل دیدن که کسی هیچ‌هایک می‌کنه و کسانی که من رو بعد از ساعت‌ها سوار می‌کردن‌، کسایی بودن که مثلا می‌گفتن که خودم بیست سالم بود هیچ‌هایک می‌کردم، براش اصلا خنده بود الان داره هیچ‌هایکر می‌بینه. جالب‌تر از اون سوییس بود که اتفاقا تو سوییس خیلی راحت بود هیچ‌هایک کردن، به خاطر اینکه اصلا ندیده بودن، یعنی فکر می‌کنم تا سه نسل قبلشون هیچ‌هایکر ندیده بودن، اصلا آدم فضایی بود و خیلی خوش می‌گذشت توی سویسس هیچ‌هایک کردن به خاطر اینکه همه از اون جنبه مهربونی و مثلا خوب بودن آدما می‌اومدن بهت نزدیک می‌شدن ولی برخلاف اون تو یه سری کشور‌ها خب گارد داشتن. حالا قضیه اینکه الان تو کشور‌های دیگه این قضیه جمع شده و یا داره جمع می‌شه چیه به نظرت؟

ارشاد: ببین من یه جایی خوندم فکر کنم یه مطلبی روزنامه گاردین نوشته بود که چی شد هیچ‌هایک کم شد توی اروپا، چند‌تا دلیل آورده بود که یکی از مهم‌ترین دلیل‌هاش این بود که آدم‌ها فرد‌گرا شدن، اون ایندیویجوالیسم که بعد از کاپیتالیسم اومده و دنیا رو گرفته آدم‌ها حوصله‌ی هم رو ندارن اصلا لزومی نداره آدم‌ها باهم الان ارتباط داشته باشن چون تو اینترنتی خرید می‌کنی، اینترنتی نون می‌خری، حتی لازم نیست بری صف نمیدونم دستگاه‌های خودپرداز هست اصلا دیگه لازم نیست بری بانک و این داستانا توی صف بمونی با بغل دستیت حرف بزنی یا هرچی و قبلا‌ها اگه ماشین‌ها تلق تلوق می‌کردن و کهنه و قدیمی بودن و اعصاب راننده خورد می‌شد و دوست داشت که مسافری هم سوار کنه که باهم حرف بزنن و نفهمه داستان چجوری گذشت، الان ماشین‌ها نمیدونم با کنترل آهنگ عوض می‌کنن، صندلی خودش اتوماتیک خنک می‌شه و …

سالار: می‌تونن توی راه پادکست گوش کنن.

ارشاد: ‌هاها خوب بود. چرا باید یکی رو سوار کنن؟ یعنی چراییه که تو ذهن اون‌هاست من که این‌طوری فکر نمی‌کنم. دلایل دیگه‌اش اینه که اتوبان‌ها خیلی زیاد شد توی اروپا و طبق قوانین سخت‌گیرانه‌ی اون‌جا اجازه نداری توی اتوبان‌ها هیچ‌هایک کنی.

سالار: اصلا فکر می‌کنم چندتا از ایالت‌ها آمریکا به طور خاص وخیلی از درواقع کشور‌های غربی هم جاهای مشخصی دارن که ممنوعه، یعنی اصلا غیر‌قانونیه، می‌تونن جریمه‌ات بکنن که اون‌جا وایساده باشی.

ارشاد: دقیقا، تابلو داره “no hitchhiking”یا یه تابلوییه که عکس اون شصت هست بعد یه خط ضرب‌در زده که یعنی ممنوعه. آره تو خیلی از، خیلی که نمی‌دونم ولی اتوبان‌های زیادی هستن که اینجورین مثلا خیابون‌های اطراف زندان‌ها، اون‌جا‌ها هم ممنوعه هیچ‌هایک کردن، که مثلا زندانی فرار نکنه.

کیمیا: هاها بعد پست هم می‌ذاره اینستاگرام خیلی خفنم. خب بیاین حالا برگردیم.

(اتفاقی ناگوار می‌افتد)

ارشاد: دندونم خورد به …

سالار: به میز، خوبی؟

ارشاد: آره ردیفم.

کیمیا: خب من بگم؟

سالار: آره تو بگو.

کیمیا: برگردیم به ایران.

ارشاد: یه دلیل دیگه هم داره البته این‌که هیچ‌هایک ارزون شد و خیلی هم دلیل مهمی هست، کلا سطح رفاه بالا رفت، پول توی جامعه زیاد شد و هم‌زمان حمل و نقل خیلی ارزون شد. مثلا رایان ایر بلیط 15 دلاری میده از فلان‌جا به فلان‌جا.

کیمیا: آره اتفاقا میخواستم این رو بگم، ببین من توی سفرم تا مثلا نصف راه رو هیچ‌هایک کردم بعد دیدم، تو اروپا رو منظورمه، انقدر داره ازم زمان می‌گیره که اصلا نمی‌صرفه این کار رو بکنم. بعد می‌دیدم یه مسیری رو من مثلا بین دو‌تا کشور می‌تونم با مثلا ده یورو برم با بلابلا کار. خب چه کاریه میرم سوار بلابلا کار میشم می‌خوام با آدم‌ها معاشرت کنم خب با بغل دستیم معاشرت می‌کنم عوض اینکه با راننده معاشرت کنم. واسه همین دقیقا منم که تو اروپا مسافر بودم اصلا اتومات به مسیری هدایت می‌شدم که این کار‌رو نکنم.

موسیقی

 

چطور در ایران هیچ‌هایک کنیم؟

کیمیا: خب حالا برگردیم تو ایران، برای اینکه بخوای هیچ‌هایک کنی می‌تونی مثلا مختصر بگی که برای اینکه هیچ‌هایک بکنی چی‌کار می‌کنی تو ایران؟  چه تکنیک خاصی داره؟  کجا‌ها می‌ری؟  اینارو یه توضیحی میدی؟

ارشاد: آره، ببین اولین نکته اینه که یه جای خوبی رو مشخص کنی برای وایسادن و این جا معمولا جایی باید باشه که راننده بتونه یعنی فرصت کافی داشته باشه که تورو ببینه و تصمیم بگیره که آیا میخواد تورو سوار کنه یا نه؟  و من خودم برای خودم یه قانون شش ثانیه ساختم که یه جایی وایمیسم که راننده شش ثانیه فرصت داشته باشه که یعنی شش ثانیه من رو ببینه. حالا بعد پمپ‌بنزین‌ها، بعد عوارضی‌ها، جاهایی که کلا سرعت ماشین کمه یا حالا تو جاده‌ای بعد پیچ واینسا یه جایی وایسا که ببیننت. این یه قضیه و حالا بحث ماشین گرفتن و این‌ها.ببین این‌جوری نیست که ما هر ماشینی که میاد براش دست بلند می‌کنیم و انگشت شصت و یا مقوایی که روش مقصد رو نوشتیم…نه اینجوری نیست، ما ماشین‌ها رو انتخاب می‌کنیم.ما راننده‌ها رو انتخاب می‌کنیم.و این جوریه که راننده که از دور می‌آد باهاش تماس چشمی داریم، لبخند می‌زنیم، با روی گشاده و قشنگ مشخص می‌کنیم و بهش می‌گیم که ما یک مسافریم، ما یک مسافر خندونیم که می‌تونیم سفر تورو بهتر کنیم و کلی باهم معاشرت کنیم.کنجکاویش رو بر‌می‌انگیزانیم با این تماس چشمی و این لب‌خند.یعنی اولین سلام‌علیکت رو اونجوری می‌کنی با راننده.

کیمیا: من یه چیزی تو پرانتز بگم، اولین هیچ‌هایک‌های منم با ارشاد بودش و دقیقا ارشاد تاکید می‌کرد، عینکت رو بردار، لب‌خند بزن، دونه دونه هی بهم یاد‌آوری می‌کرد. دو روز تحت آموزش بودم روز سوم بهم گفت خب تو حالا باید بری با راننده صحبت کنی.

ارشاد: آره عینکم مهمه، عینک دودی یه جور مانعه دیگه بین چشم تو و چشم اون و…آهان حالا یه ماشین تصمیم می‌گیره که وایسه، شما بازم خندون می‌ری جلو، با اعتماد به نفس، سلام حالتون خوبه؟ نمی‌ری توی شیشه، توی ماشین. بهش یه کم فضا می‌دی که صلب اعتماد نکنه این ماجرا. به یه فاصله خوبی از ماشینش با لبخند، سلام خوب هستین؟ خسته نباشین. ما ایران‌گرد هستیم بدون پول سفر می‌کنیم و داریم می‌ریم این سمتی، حالا سمت مقصدت رو می‌تونی بگی یا حالا هر سمتی.اگه مسیرتون می‌خوره خوشحال می‌شیم سوارمون کنین.خیلی مودبانه، خیلی راحت.اونم یا میگه آره سوار شین یا میگه نه.بسته به اینکه کجایین؟ چه شهری؟  روستاس؟  آدم‌ها چقدر همچین تصویری براشون جدید هست نیست یا میگن آره یا میگن نه.که این نه شنیدن خودش هم خوبه آره شنیدن هم که چه بهتر.سوار ماشین میشین ، اولین صحبتتون اینه که سلام مجدد من ارشاد هستم، کیمیا هستن و شما؟ اون‌هم خودش رو معرفی می‌کنه.این رد و بدل کردن اسم‌ها خودش خیلی اعتماد رو جلب می‌کنه، یه جورایی اولین دوستی شکل می‌گیره و بقیه‌ی ماجرا.

کیمیا: بقیه ی ماجرا رو بذار من بازهم بگم، چیز‌هایی که تورو تو سفر تحسین می‌کردم ارشاد این بود که تو خیلی خوب بلد بودی که با آدم‌ها ارتباط برقرار کنی، یعنی سوال‌هایی که از آدم‌ها می‌پرسیدی وارد یک فضای دیگه‌ای می‌کرد داستان‌رو، به جای اینکه هی بخوای خودت رو پرزنت کنی مثلا هی بگی من فلانی هستم، من خیلی خفنم، من دارم سفر می‌کنم، من از اینجا تا اینجا سفر کردم …به جای اینکه خودت رو بگی یه کاری می‌کردی که اون آدم‌ها صحبت کنن و این به نظر من خیلی جالب بودش یعنی اون آدم حس نمی‌کرد داره یه آدمی رو سوار کرده که هی از خودش داره تعریف میکنه فکر می‌کرد که شنونده سوار کرده و براش جذاب‌تر می‌شد قضیه.این رو مثلا در موردش چیز خاصی داری بگی؟  که چجوری آدم‌ها رو سر ذوق می‌آری که حرف بزنن؟  چه تکنیکی داری براش؟

ارشاد: ببین به نظرم خیلی به آدم بستگی داره و اینکه چقدر دوست داره در آدم‌ها و در مسیر‌های زندگی و در این منحصر به فرد بودن قصه‌ی هر آدم سفر کنه چون به نظر من هیچ‌هایک سفر پر قصه‌ی به آدم‌ها، با آدم‌ها، با غریبه‌ها و این یک مدرسه‌ی بسیار خفنه، یعنی اون بیرون روی جاده واقعا یه مدرسه‌ی خیلی عجیب غریبه که خیلی چیز‌ها به تو یاد می‌ده، از صبر و از نمیدونم خودشناسی، خورد شدن ایگو و همه‌ی این‌ها گرفته تا …

سالار: ایگو یعنی چی؟

ارشاد: ایگو یعنی خود انگاره، یعنی تو چه تصویری از خودت داری و همون چیزی که مانع می‌شه که من تورو بغل کنم.

سالار: یا خدا

کیمیا: ایگوتو حفظ کن. وی در دلش می‌گوید.

سالار: ترجیح میدم ایگوم رو حفظ کنم.

موسیقی

 

سختی‌های هیچ‌هایک چیه؟

کیمیا: خب یه چیز هم این وسط گفتی در مورد صبر گفتی؟  میخوام بدونم این قسمت قضیه رو حالا تو اینستاگرامت هم من خیلی کم دیدم یا اینستاگرام کسایی که هیچ‌هایک می‌کنن، اینور قضیه رو هم بگو مثلا شده چند ساعت وایسی؟  چون می‌دونم شده، در مورد این تجربه‌ات هم بگو که ساعت‌هایی که وایسادی تا یه ماشینی گیرت بیاد، چون همیشه تصویری که داره دیده میشه اون آدم‌های خوشحالین که اون لحظه ایه که اون ماشین رو گرفتن، اون دوساعت قبلش، یک ساعت قبلش معمولا تصویری ازش خیلی کم هستش.

ارشاد: آره البته من فکر کنم که توی سفر‌های مختلفم همیشه پیش اومده که مدت زمان زیادی رو منتظر بمونم در شرایط ناگواری باشم که واقعا رنج کشیدم مثل مثلا سفر تفلیس که ما میتونستیم از تهران تا تفلیس یه اتوبوس یا هواپیما بگیریم حالا اتوبوسش دویست تومن میشد یه روزه می‌رسیدیم تفلیس، ولی ما تصمیم گرفتیم که هیچ‌هایک کنیم پنچ روز سفرمون طول کشید این هیچ‌هایک از غرب ترکیه تا تفلیس و واقعا دهنمون سرویس شد.

کیمیا: یعنی الان اگه برگردی هیچ‌هایک نمی‌کنی اون مسیر رو؟

ارشاد: قطعا هیچ‌هایک میکنم، واقعا سختی کشیدیم ولی خیلی تجربه ی …من قشنگ بعد از سفر یه آدم دیگه‌ای بودم و ما عروسی کردی دعوت شدیم نمیدونم مناظر عجیب غریبی دیدیم توی راه که در غیر این صورت نمیتونستیم وایسیم و واقعا تحسینش کنیم.تو مسیر با یه آدم‌هایی مواجه شدیم که مارو می‌بردن یه جاده خاکی‌هایی که سر از یه قلعه‌ی عثمانی در می‌آورد، می‌دونی؟  و یه جاهایی واقعا سختی کشیدیم. می‌خوام این رو بگم که هیچ‌هایک سخته، آره. سخته از لحاظ فیزیکی و از لحاظ روانی ولی می‌ارزه، یعنی برای من ارزید.برای من اون سفر پنج روزه به تفلیس که هیچ‌هایک کردم واقعا ارزید و خیلی راضی‌ام.ببخشید من این رو بگم من هزینه‌ی این سفر پنج روزه‌ام از بلیت اتوبوس بیشتر بود.

کیمیا: آفرین! دقیقا می‌خواستم همین رو بگم. منم دقیقا تو گرجستان بیشترش رو هیچ‌هایک کردم، یعنی همه‌اش رو هیچ‌هایک کردم، حالا غیر از یکی دو جا که سوار قطار شدم، سختی‌هایی هم کشیدم ولی داستان این بود که هیچ‌هایک انتخابمون بود.

ارشاد: درسته.

کیمیا: یعنی این‌جوری نبودش که تو راه دیگه‌ای نداری و مثلا می‌خوای ارزون سفر کنی، اجباری داری، مثلا پیش خودت یه محدودیت ذهنی گذاشتی که من باید هیچ‌هایک کنم، وقتی انتخابته همه‌اش شیرین می‌شه و هر اتفاقی می‌افته، گیر می‌کنی یه جا، هرچی که می‌شه به خوشحالی و شادی برگزار می‌شه هی می‌گی خب عیب نداره این هم تجربه بوده.این انتخاب خیلی مهمه.

ارشاد: دقیقا!

موسیقی

 

بار و بندیل، معرفی تجهیزات و راه و رسم سفر: چه وسایلی برای سفرم بردارم؟

سالار: اگه فصل دوم رو دنبال کرده باشین می‌دونین که ما یه بخش اضافه کردیم به نام “بار و بندیل” که قراره توش از این که چطور سفر رو شروع بکنیم صحبت کنیم.اگه موافقین بریم قسمت دوم بار و بندیل رو باهم گوش کنیم.

موسیقی

کیمیا: تو بار و بندیل قبلی در مورد اینکه چطور می‌تونین سفر‌هاتون رو شروع کنین گفتیم، حالا فرض می‌کنیم که قصد سفر کردین و قراره بار و بندیل سفرتون رو جمع کنید. اگه تصمیم دارین با چمدون و کلی اضافه بار یک هفته برید یک هتل یوآل و لذت زندگی رو ببرین که خب من مزاحمتون نمی‌شم، هرچی دم دستتونه بریزید تو چمدون و به قول معروف “هیچ آداب و ترتیبی نجویید.” برید حالش رو ببرید و جای ما‌رو هم حسابی خالی کنید.اما اگه قراره سفرتون با کوله باشه البته باز اصلاح می‌کنم نه که با کوله برید تو هتل وسط شهر بمونید و بگید من سفر بک‌پکری میرم‌‌ها، اگه قراره با کوله یه سفر ماجرا‌جویی برید، یه سری وسایل خاص لازم دارید.

سالار: مهم‌ترین وسیله قطعا خود کوله‌اس، بعد از اون هم لباس مناسب این‌جور سفرها، کیسه خواب و چادر.خبر خوب این که تو قسمت‌های بعدی بار و بندیل قراره مفصل در مورد این وسیله‌ها صحبت کنیم.آخر سر هم میخوایم راجع به چیدن کوله حرف بزنیم.پس این آیتم‌های خیلی مهم رو بذاریم کنار و بریم سراغ بقیه‌ی موارد.

کیمیا: یکی از مواردی که حتما همراهتون داشته باشید، پانچوست. منظورم از پانچو این لباس‌های باحال پشمی که خیلی آدم‌هارو خوش‌تیپ می‌کنه نیستا، اتفاقا پانچو‌های طبیعت‌گردی خیلی هم آدم رو خنده‌دار میکنه ولی واقعا نجات بخشه.موقع انتخاب پانچو حواستون باشه که حتما ضد آب باشه و اونقدری گشاد باشه که روی کوله‌اتون رو بپوشونه و در عین حال اونقدری گشاد نباشه که جلوی حرکتتون رو بگیره و باعث زمین خوردنتون بشه.پیشنهاد می‌کنم پانچو و البته بقیه وسایل سفرتون رو رنگی رنگی انتخاب کنید.جدا از اینکه قشنگه و همسفرهاتون دلشون باز می‌شه توی شرایط خاص آب و هوایی و یا مسیر‌های خاص امکان دیده شدنتون بیشتره.

سالار: البته مگر اینکه بخواین برین حیوانات خاص رو ببینید، مثلا برین خرس ببینید یا کلا حیات‌وحش ببینید که اون وقت باید لباس استتار تنتون باشه.

کیمیا: عینک آفتابی هم که از اوجب واجباته، هم خوشتیپ‌ترتون می‌کنه و هم واقعا لازمه.

سالار: توی سفر چون دائم در حال حرکتین معمولا یادمون می‌ره که مراقب خودمون باشیم پس خیلی مهمه که حواسمون به بهداشت باشه.در نتیجه مواردی مثل دستمال مرطوب، صابون یا محلول ضد عفونی کننده‌ی دست به بهانه‌ی اینکه جاگیرن و سنگینن و این‌ها نباید از کوله حذف بشه.شامپو و مسواک و خمیر‌دندون هم که تکلیفشون معلومه دیگه همشون تو ابعاد کوچیک موجوده و جایی اشغال نمی‌کنه.

کیمیا: یه توصیه هم برای خانم‌ها، اینکه حتما با خودتون نوار‌بهداشتی داشته باشید. چون شرایط ارتفاع و تغییرات آب و هوایی و سختی سفر، ممکنه رو بدن و هورمون‌ها تاثیر بذاره.

موسیقی

کیمیا: یه سری وسایل خورده ریزهم هست که پیشنهاد می‌کنم حتما تو جیب‌های کوله‌اتون داشته باشین.مثل هدلامپ، خوراکی‌های خشک مثل بیسکوییت و بهتر از اون آجیل یا خرما، کیسه‌ی پلاستیکی برای جمع کردن زباله‌ها و لیوان و قاشق چنگال.

سالار: منم می‌تونم اضافه کنم که باطری اضافه برای هدلامپ داشته باشین حتما و یه تجربه شخصی هم بگم که چاقو از این چاقو‌های چند‌کاره البته نه از این سنگین‌هاش، خیلی کوچیک و در حد سه-چهار کاره، بار‌ها و بار‌ها کار من رو به انواع مختلف راه انداخته.

کیمیا: آره دقیقا سالار، من تا قبل از اینکه چاقو بگیرم همیشه فکر می‌کردم چاقو یه جور سوسول بازیه همه همراهشون دارن، هیچ وقت هم اصلا نیازش رو حس نمی‌کردم.منتها از وقتی چاقو گرفتم همیشه این چاقو دستمه.

سالار: آره خیلی کاربردیه. فقط این رو حواس‌تون باشه اگه دارین با پرواز می‌رین حتما چاقو رو با بار بدین بره چون دم پرواز ازتون می‌گیرن و اون‌وقت دلتون شدیدا می‌سوزه.

کیمیا: یه چیز دیگه هم که اینکه اگه تازه شروع کردین به سفرهای مثلا طبیعت‌گردی و سفر‌های کمپینگ، لازم نیست گاز و کپسول و قابلمه و کتری و همه‌ی این‌ها رو جمع کنید توی کوله‌اتون.میتونید هر چهار-پنچ نفر باهمدیگه هماهنگ کنین و یک سری از این وسایل رو با خودتون ببرید.

سالار: کلا تجربه‌ی من می‌گه وقتی آدم‌ها تازه سفر کردن رو شروع می‌کنن و وارد یک مغازه‌ی لوازم سفر فروشی می‌شن عنان از کف می‌دن و چیز‌هایی می‌خرن که شاید شما بعد از ده سال سفر‌کردن هم بهش نیاز نداشته باشین.در نتیجه یک نفس عمیق بکشید و شروع کنید خورد خورد و دونه دونه وسایل سفرتون رو بخرید.

کیمیا: دقیقا من با این توصیه موافقم.یعنی اینکه یه سری ضروریات رو با خودتون داشته باشید و کم کم به مرور و با تجربه‌ی بیشتر برید بقیه‌ی وسایل رو اضافه کنید.

موسیقی

 

هیچ‌هایک یک سبک سفره یا یک راه حمل و نقل؟

سالار: خب بچه‌ها من سوال اصلیم در واقع اینه که می‌خوام این رو باهم صحبت بکنیم که حالا من می‌پرسم چون من خیلی کم‌تر این کار‌رو کردم، تقریبا یک بار یعنی دقیقا فقط یک بار این کاررو کردم ولی شما‌ها زیاد این کاررو انجام دادین، هیچ‌هایک رو. هیچ‌هایک یک سبک سفره یا نه فقط یک راه حمل و نقله؟

ارشاد: ببین قرار شد راجع به این حرف بزنیم و بعد به این نتیجه گیری برسیم. بیا اول حرف بزنیم. ببین هیچ‌هایک یه کلمه‌ی انگلیسیه که ترکیب دو کلمه‌ی “hitch” “to hitch a ride”به معنای ماشین گرفتن، بغل جاده وایسادن، تاکسی گرفتن یا هرچی و “hike” به معنای پیمودن و رفتن هستش که ترکیبش می‌شه از طریق ماشین گرفتن‌ها پیاپی یک مسیری رو بپیمایی.خب اینجوری نگاهش می‌کنی، می‌بینی که آره دیگه یه روش حمل و تقله از A به B.ولی وقتی می‌ری توش و تجربه‌اش می‌کنی می‌بینی که فقط بحث حمل و نقل نیست و تو یک زمانی رو از زندگیت داری سفر می‌کنی به این روش و داری در آدم‌ها و با آدم‌های غریبه در قصه‌ها سفر می‌کنی.اینجوری نگاش کنی آره واقعا یه سبک سفره.

کیمیا: آخه من یه ذره با این قضیه مشکل دارم مثلا تو اگه بخوای این‌طوری بگی پس کوچ‌سرفینگ هم می‌شه یه سبک سفر، در صورتی که نه اون مثلا اقامته.چون تو اگه کوچ‌سرفینگ هم استفاده کنی می‌ری خونه‌ی آدم‌ها، چمیدونم من می‌رم خونه‌اشون و باهاشون پیک‌نیک می‌رم، ممکنه باهاشون یه سفر کوتاه برم، یعنی همه‌ی اون ادونچر ممکنه با کوچ‌سرفینگ هم اتفاق بیوفته.یا نمیدونم با اون اپلیکیشن meet up مثلا اتفاق بیوفته، می‌دونی؟  اون ماجرا جویی و اون اتفاقایی که خودت رو می‌سپری به اون جریان با هرکدوم از اینایی که تو بتونی به آدم‌ها وصل بشی اتفاق می‌افته چون تو یه طرف قضیه‌ای و اون طرف قضیه رو اگه نتونی تشخیص بدی که کیه یعنی اگه انتخابش نکنی و اتفاق بیوفته وارد همه ‌ی این جریان‌ها می‌شی دیگه.

 

آیا هیچ‌هایک به معنی مجانی سفرکردنه؟

سالار: و اتفاقی که افتاده یعنی در واقع من می‌تونم این جوری بگم، اگه بخوایم به تعریف نگاه کنیم تو تعریف که کاملا مشخصه، که کاملا یه سبک حمل و نقله و با تعریفی که تو ارائه دادی شاید بشه بهش اینجوری نگاه کرد آره یه سبکیه از سفر که تجربیات جدید به تو می‌ده اما مشکلی که در واقع به نظر من الان تو جامعه حداقل تو ایران به وجود اومده بین بچه‌هایی که اهل سفر هستن اینه که مفهوم کامل اشتباه انگار برداشت شده یعنی بچه‌ها از کلمه هیچ‌هایک و سبک هیچ‌هایک برای ببخشید که من انقدر صریح می‌گم برای مفت سفر کردن یا در واقع مفت سواری اسمش رو میگن یه جاهایی که می‌مونم چرا به اسم مفت سواری در واقع داره گسترده می‌شه و حتی یه اصطلاحاتی که مثلا طرف می‌گه منم رفتم رستوران و غذام رو هیچ کردم، هیچ زدم یا هیچ‌هایک کردم، این نشون می‌ده که کلمه‌ی هیچ‌هایک با خودش یه سری معانی رو اورده که من فکر نمی‌کنم تو هیچ کدوم از سورس‌های درواقع سفر رو داری می‌خونی هیچ‌هایک رو اینجوری تعریف کرده باشن.

ارشاد: آره فهمیدم. بذار اول در مورد حرف کیمیا یه نکته‌ای بگم بعد برمی‌گردم سراغ حرف تو.ببین خب کسی که از طریق کوچ‌سرفینگ می‌آد ایران رو میچرخه، سبک سفرش آره کوچ‌سرفینگه اصلا، کوچ‌سرفینگ گردی کرده به نظر من و مثل اون یارو آلمانی اصلا یه کتاب چاپ کرد “کوچ‌سرفینگ تو ایران” کتابشم خیلی تو آلمان پر‌فروش شد. اصلا داستان کوچ‌سرفینگ گردی‌هاش تو ایران بود.

کیمیا: چه جالب اصلا نشنیده بودم.

ارشاد: خب به نظر من آره، اصلا تلاش ما برای این که بگیم این سبک سفر هست یا نیست، تلاش عبسیه.چیز اصلی همون حرفیه که تو می‌گی سالار، که این کلمه باعث شده یه مفاهیمی به این سبک سفر اطلاق یشه که شایسته‌اش نیست.و خیلی باهات موافقم.خودمم خیلی شنیدم که هیچ‌هایک رو با دراگ‌بازی یکی کردن، با مفت خوری، با نمیدونم لا‌ابالی، روابط آزاد، البته روابط آزاد من خودم مخالفش نیستم‌ها، بذار یه جور دیگه بگم…

کیمیا: نه اینکه مخالفش نیستی، باز انتخاب توئه، خب؟  یعنی تو می‌گی من تو زندگیم این‌طورم.ولی این که می‌گن مثلا توی هیچ‌هایک باید این‌طور باشه من مشکلمه، می‌دونی؟

ارشاد: اوه اوه این خیلی خطرناکه.آره می‌دونم.نه!

 

آسیب‌های هیچ‌هایک برای فرهنگ و صنعت گردشگری چیه؟

سالار: و یه درواقع یه جورایی می‌شه گفت یه آسیب یا یه اتفاقی که افتاده اینه که الان که داشتیم صحبت می‌کردیم، داشتم به ارشاد می‌گفتم، این که آدم‌هایی که هیچ‌هایک می‌کنن یا هرنوع سفری میکنن، ممکنه که از یه جایی برن یه جایی بمونن یه تجربه‌ ی خاصی داشته باشن و رد بشن، ولی ماهایی که در واقع اون بخشی از جامعه که داره تو صنعت توریسم کار می‌کنه روش زندگیش این جوریه که هی به اون مقصد بر می‌گرده، یعنی شما ممکنه ده بار در سال برین قشم، پنج بار برین بلوچستان و چیز‌های دیگه.اما چرا این اتفاق داره تکرار می‌شه؟  واسه همینه که کم کم داره می‌ره سمت همون ماجرا که می‌گن یک سری آدم‌هایی هستن که دنبال مجانی سفر کردنن و این اتفاق، اتفاقی هست که طبیعتا می‌تونه تو صنعت توریسم ما تاثیر بذاره، چه از جامعه محلی، چه از صنعت حمل و نقلمون، چه از بقیه‌ی چیز‌هایی که تو صنعت توریسم وجود داره…

کیمیا: ببین سالار، من فکر می‌کنم که یکی از مقصر‌های اصلیش، مثلا من و امثال من هستیم که میایم توی سوشال مدیا مثلا می‌گیم من هیچ‌هایک کردم رفتم خونه‌ی فلانی من رو مهمون کرد، شب هم موندم خونه‌اش.همه‌ی این چیز‌های باحال رو می‌گیم ولی نمیایم بگیم که ببین اگه این بچه داشت من رفتم بیرون برای بچه‌اش هدیه خریدم، من فلان چیز رو بهش آموزش دادم، این ور قضیه رو نمیگیم و همه‌اش داریم یه جوری برخورد می‌کنیم انگار ما گیرنده‌ایم و این گیرنده بودنه معادل اون هیچ‌هایک شده، فکر می‌کنم که اگر عنوان بشه که منی که سوار ماشین می‌شم، اگه خارج ایران باشه حتما با خودم یه بسته‌ی ترمه دارم که توش پسته‌اس.بهشون هدیه میدم.چرا حالا برم خونه‌ی آدم‌ها چه سوار ماشینشون بشم..توی ایران باشه کم کم نمیگم حالا از دفعه‌ی اولم بوده حتما این‌رو گوشه‌ی کیفم گذاشتم، ولی تو ایران باشه یادم هست که همیشه یه عکس همراهم باشه یه صنایع دستی کوچیکی همراهم باشه، یه چیزی به آدم‌ها بدم که اگر من یه خاطره‌ی خوبی از اون‌ آدم گرفتم، یک یادگاری هم ازش بذارم و حس کنه این رابطه دوطرفه‌اس من فقط نمیخوام یه چیزی ببخشید از تو بکنم.

ارشاد: آره راستش من خیلی در جریان این چیز‌هایی که گفتی سالار نبودم راستش که داره چه تاثیری می‌ذاره و این‌ها چون حقیقتا سرم خیلی شلوغه و خیلی چک نمی‌کنم سوشال مدیا و بقیه‌ی کوله‌گرد‌ها و این‌هارو و مرسی که گفتی این‌هارو.و می‌خوام تجربیات خودم رو بگم در نتیجه که برای من چه جوری بوده؟  منم خودم اوایل خیلی گیرنده بودم، خیلی گیرنده تر از دهنده بودن.هنوز هم هر کار کنم نمیتونم اون مقدار که از جاده و از مردمی که به من کمک کردن تو جاده نمیتونم پس بدم، ولی بعد یه مدت دیدم دیگه اصلا اون رضایت رو من اصلا از این سفر‌ها ندارم و من باید هرجایی که می‌رم یه چیزی هم از خودم به جا بذارم، یه رد قشنگی، یه کمکی.مثلا ما رفتیم کلپورگان، و دیدم که یک صنعت شش هزار ساله‌ای اون‌جا هست که تغییر نکرده یک ذره رنگی که این خانم‌ها روی این کوزه‌ها می‌کشن رو از سنگ‌های اطراف اون منطقه می‌آرن تو آب انقدر میسابن که رنگش در بیاد و بعد از اون رنگ با پارچه‌های کوچولو استفاده می‌کنن.می‌تونن برن رنگ آماده بگیرن شاید دوامش هم بیشتر باشه، ولی هنوز همون روش رو دارن و این خیلی قشنگه.من دیدم فقر اون‌جارو اصلا کامل فرا گرفته و داره منقرض می‌شه این ماجرا، چون چی؟  چون یک شهر‌هاشیه‌ی بلوچستان مرز پاکستانه و کسی دانش این رو نداره که اصلا این رو مارکتینگ کنه.و من یه چیز ریزی بلدم از مارکتینگ، همین فقط که می‌شه از اینستاگرام یه فروشگاهی راه انداخت و این‌ داستان‌ها.بهشون یاد دادم که این کار‌رو بکنن.بهشون یاد بدیم که مطالبه کنن، اگه خودشون بلد نیستن که مطالبه کنن یا نمی‌تونن شما از پیج اینستاگرامتون صد نفر فالوور داری اشکال نداره، چند تا عکس بگیر و زیرش مسئول‌های اون روستا رو تگ کن یا حالا پیامت رو بهشون برسون بگو که اگه به نظر من اینجوری باشه بهتره.

موسیقی

 

هیچ‌هایک نوعی هم‌زیستی است

افسانه احسانی (مهمان برنامه): دوستان سلام امیدوارم که خوب باشین، من احسانی هستم فعال در زمینه اکوتوریسم و حوزه گردشگری پایدار. در مورد هیچ‌هایک اولین باری که من هیچ‌هایک رو مشاهده کردم، اون موقع اسمش هم نمی‌دونستم این هست، در جزیره قشم بودم و مشغول یه پروژه‌ای برای آماده سازی جامعه محلی برای پذیرش گردشگران، و یک ماشین محلی بود که ما‌رو از این روستا به روستای دیگه‌ای می‌برد توی راه دیدم که ماشین ایستاد و تعدادی بچه‌هارو سوار کرد بدون این که هیچ صحبتی بینشون رد و بدل بشه، بچه‌ها تق تق زدن به شیشه موقع پیاده شدن و پیاده شدند و رفتن.وقتی از راننده پرسیدم که جریان چیه؟  راننده گفتش که اینجا چون وسایل حمل و نقل عمومی وجود نداره، هرکس که ماشین داره هرکی که بین راهه سوار می‌کنه و همین فقط با زدن انگشتش به شیشه یا حالا اگر وانت نیسان سوار بشه اگر نه که بشینه فقط میگه پیاده می‌شم یا سوار می‌شم.هیچ چیزی رد و بدل نمی‌شه در واقع برای رفع یک نیاز و یک هم‌فکری برای یک هم‌دلی و حمایت‌گری افراد هم‌دیگه رو به این روش حمایت می‌کردن، بدون اینکه پولی بدن یا بدون این که حتی حرفی زده باشن.برای من خیلی اون موقع جالب بود که چقدر هم‌دلی وجود داره چقدر هم‌یاری و تعاون وجود داره بین مردم و چقدر این زیباست، این روش.بعد‌ها که بحث هیچ‌هایک اومد و یه جورایی مد شد و این‌ها، برای خودمم جالب بود که جریانش چیه که بعد یه کم کوچولو مطالعه کردم دیدم آره این در کشور‌های دیگه بین دانشجو‌ها باب بوده و توی مقطع زمانی خاصی خب بچه‌ها نیاز مالی داشتن و به هر حال باید سفر هم می‌رفتن این هم یه مدل جذابی برای سفر بوده.ولی اون چیزی که حالا من اصلا نمی‌خوام نقد کنم و یا حالا توضیح بیشتری بدم، من رجوع می‌کنم به یک حالا منبع میشه بیولوژیک منشآ درواقع زیست شناسی که اشاره می‌کنه به انواع هم‌زیستی‌هایی که موجودات زنده باهم دارن یعنی اینکه موجودات زنده به سه روش باهم‌دیگه هم‌زیستی می‌کنن، در کنار هم زندگی می‌کنن و در واقع زیست می‌کنن دیگه.یکیش رابطه ‌ی هم‌یاریه که باهم دارن، تو این رابطه دو تا موجود هستن که هر جفتشون از کنار هم قرار گرفتن سود می‌برن.مثل رابطه‌ی شته و مورچه، یا شقایق دریایی و دلقک ماهی، که این‌ها باهم در کنار هم زندگی می‌کنن هرجفتشون به هم‌دیگه سود می‌رسونن.کاملا برنده برنده اس.یه مدل رابطه‌ی موجودات زنده هم‌زیستیه که رابطه‌ی هم‌سفرگی میگن بهش، که در این رابطه یک گونه نه سود می‌بره نه زیان، اون یکی ولی سود می‌بره.مثل ماهی بادکش دار و کوسه ماهی، که این دوتا یکیشون هیچ آسیبی نمی‌بینه، یعنی اون ماهی باد کش دار که به کوسه ماهی می‌چسبه، با این حرکت می‌کنه و اضافه غذای کوسه ماهی رو می‌خوره و کوسه ماهی هم از این ماجرا ناراحت نیست.آخرین رابطه، رابطه انگلیه که در این رابطه یه موجود زنده زحمت می‌کشه غذا درست می‌کنه تلاش می‌کنه، یه موجود دیگه بدون این که هیچ تلاشی بکنه از مواد غذایی اون موجود زنده استفاده می‌کنه.حالا یا تو بدنش یا بیرون بدنش و کاملا به اون موجود زنده‌ی طرف دوم آسیب می‌رسونه و ضرر می‌رسونه.من همیشه نسبت مثال می‌زنم در سفر‌ها اگر احساس می‌کنیم درون خودمون که این ارتباطی که با جامعه میزبانمون داریم و ما مهمانشون هستیم در هر مقطعی در هر نوع سفری یک نفر ضرر می‌کنه، از هر نظر، چه از نظر اقتصادی، چه از نظر فرهنگی اجتماعی از هر نظر ضرر می‌کنه و یکی منفعت می‌بره این رابطه غلطه.پس اگر که در سفر‌هایی مثل هیچ‌هایک و هرکدوم از سفر‌ها احساس کنسم که نوع ارتباطمون و تعاملمون با میزبانمون از نوع سوم هست، باید یه خورده در روش سفرمون تجدید نظر کنیم.موفق باشین و اینکه خیلی خوشحالم که همچین گفت و گو‌هایی اتفاق می‌افته و امیدوارم که مفید بوده باشه حرف‌هام.

موسیقی

 

آیا هیچ‌هایک باعث ارزان سفرکردن میشه؟

سالار: ارشاد برگردیم به اون صحبتی که اول کردیم، خیلی‌ها این حرف تورو می‌زنن، حالا تو از سربازی برگشته بودی و فشار اقتصادی و این‌ها و این سفر‌رو به دید سفر ارزان نگاه می‌کنن.ولی فکر می‌کنم برای تو این‌جوری نیست الان دیگه بعد از این همه سال.

ارشاد: نه همون مثالی که بهت گفتم سفری که من و کیوان یه سفر شونزده روزه داشتیم به گرجستان که توی این سفر ما انتخاب کردیم که پنج روز هیچ‌هایک کنیم در صورتی که هزینه‌اش بیشتر شد از اتوبوسی که می‌تونستیم مستقیما مارو ببره به تفلیس.انتخاب کردیم که هیچ‌هایک کنیم سختی‌هاش رو بکشیم و حالش رو، لذتش و تجربه‌هاش رو داشته باشیم. ما به عروسی کردی دعوت شدیم، نمی‌دونم پلیس مارو گرفت یه شهری و مارو برد پاسگاه کلی با اون‌ها رفیق شدیم با وجود این که کلی موانع زبانی داشتیم و این‌ها…با آدم‌های عجیب غریبی آشنا شدیم، تصاویر عجیبی دیدیم و الان دیگه برای من بحث هزینه نیست، اتفاقا من گرون سفر می‌کنم این روز‌ها، گرون به این معنا که من اصلا الان برای سفر روسیه، می‌گم که من کل داراییم انقدره، همه اش رو می‌برم اونجا خرج می‌کنم بر‌می‌گردم.کل داراییم، کل ثروتم، این گرونه دیگه؟  وقتی من کل این رو می‌برم این‌جا می‌گم که این رو صفر می‌کنم بر‌میگردم.یعنی اگه دیدم مخارج داره خوب پیش می‌ره، غذای بهتر می‌خورم، لاکچری‌تر میرم، اگه یه جایی خوصله نداشتم با یکی معاشرت کنم یا هرچی با قطار، اتوبوس یا هواپیما می‌رم.یه جایی هم دیدم بودجه‌ام کمه یا اصلا حوصله دارم یا هرچی، ممکنه هیچ‌هایکم بکنم یا بلا بلا کار یا هرچی.

سالار: و این چیزیه که در‌واقع آدم باید یه ذره بلند مدت‌تر به سفر فکر کنه آدم به نظر من، این که فرض بکنین همه‌ی آدم‌های دنیا، قراره مفتی سفر بکنن.اون‌وقت آیا امکانی برای سفر کردن می‌مونه؟  یعنی وقتی چرخه‌ی در‌واقع اقتصاد توریسم نچرخه، به واسطه‌ی این که من پول حمل و نقل نمی‌خوام بدم، پول اقامت نمی‌خوام بدم و پول غذا هم حتی یه جاهایی نمیخوام بدم، خب دیگه صنعتی نمی‌مونه که شما بخواین توش سفر بکنین.

موسیقی

 

سفرنامه‌خوانی، ژان باتیست تاوارنیه

کیمیا: چقدر عادت دارین سفر‌نامه بخونین؟  توی این فصل رادیو جولون ما تصمیم گرفتیم که یک بخشی اضافه کنیم برای این‌که سفر‌نامه بخونیم در کنار هم‌دیگه و سفرنامه‌های خوبی که وجود دارن رو بهتون معرفی کنیم. میثم امامی عزیز قراره توی این بخش با ما همکاری کنه، در واقع یه جوری می‌تونیم بگیم که سردبیر این بخشه.

میثم: سلام، یکی از جهان‌گرد‌هایی که قرن 16 و 17 به ایران سفر اومد و شش سفر مختلف به ایران داشت، یک جهانگرد فرانسویه به نام ژان باتیست تاوارنیه، که در شناسوندن ایران به کل دنیا، به اروپا و بلاخص به کشور خودش، فرانسه نقش به سزایی داشت به خاطر ریز‌بینی‌ای که داره در سفر‌نامه‌ی خودش، فقط اوضاع جنگ و سیاست رو نمی‌نویسه بلکه تمام آداب و رسوم و هرآن‌چیزی رو که به چشمش می‌آد رو می‌نویسه.در یکی از سفر‌ها خودش که خب تمام این سفر‌ها در دوره‌ی حکومت صفویان در ایران هست در یکی از این سفر‌نامه‌ها شرحی از کاروان‌سرا‌ها و امنیت درواقع کاروان‌سرا‌ها رو می‌گه که من امروز می‌خوام امروز اون رو براتون بخونم.

“شرح کاروان‌سرا‌ها و پلیس کاروان‌ها”

کاروان‌سرا‌ها، مهمان‌خانه‌ی مشرق زمین هستند و با سبک مهمان‌خانه‌های ما خیلی فرق دارند.نه آن لوازم راحت و آسایش در آن‌ها یافت می‌شود، نه آن پاکی و تمیزی.بنای آن‌ها مربع است تقریبا مثل محوطه‌ی دیر‌ها و معمولا یک طبقه هستند.بنای دو طبقه خیلی به ندرت دیده می‌شود.یک درب بزرگ مدخل آن است و در سه ضلع دیگر وسط یک تالار با یک طاق بزرگی ساخته شده که مخصوص است برای منزل محترمین که شاید آن‌جا منزل کنند.

در دو سوی تالار‌های وسط، اتاق‌ها و حجرات کوچکی است که هرکس، یکی از آن‌ها را اختیار می‌کند.این حجرات در طول اضلاع سه پا از زمین حیاط مرتفع‌تر، در یک خط بنا شده‌اند و طویله‌ها در عقب و پشت طاق‌ها واقع هستند.گاهی طویله‌ها هم برای منزل کردن به راحتی اتاق‌ها می‌شوند.

اغلب مسافرین در زمستان بیشتر میل به اقامت در طویله‌ها می‌کنند، به جهت این که گرم است.طویله‌ها هم مثل تالار‌ها و حجرات، همه طاق پوش هستند و از حجرات کاروان‌سرا یک پنجره‌ی کوچک به طرف آخور طویله باز می‌شود.که شخص می‌تواند از آن‌جا نگاه کند و ببیند اسبش را خوب پرستاری می‌کنند یا نه.اخیرا در پشت آخور‌های طویله سکویی بسته شده که سه چهار نفر می‌توانند قطار بخوابند و اغلب نوکر‌ها روی آن‌ سکو‌ها طبخ می‌کنند.

دوقسم کاروان‌سرا در این راه هست یکی دارای موقوفاتی است که مسافرین را در آن‌جا مجانا پذیرایی و مهمانی می‌کنند، مثل مهمان‌خانه‌ی دیر‌های عیسویان و قسم دیگر مسافر هرچه می‌خواهد باید پول بدهد و خریداری نماید.از آن قسم اول مگر از بود و اسلامبول یافت نمی‌شود و کسی اجازه ندارد که از این قسم کاروان‌سرا‌ها برای خیرات بنا کند، مگر مادر و خواهر‌های خداوند‌گار اعظم یا وزرا و صدور یا پادشاهی که سه مرتبه به جنگ جهاد عیسوی‌ها رفته باشد.در این قسم کاروان‌سرا‌ها خوراک و لوازم زندگی مسافر را به طور متوسط و تمیز می‌دهند و وقت رفتن فقط باید از کاروان‌سرا دار اظهار امتحان نمایند.بدون این که دست به کیسه ببرند اما از اسلامبول به ایران کاروان‌سرا‌ها موقوفات ندارند ودر آن‌جاها غیر از اتاق اولیان چیزی به مسافر عرضه نمی‌دارند.فرش و تخت‌خواب و لوازم طباخی تمام باید همراه مسافر باشد و آذوقه و ارزاق هم هرچه بخواهد، از نان و روغن و بره و مرغ و میوه به اقتضای فصل به قیمت خوب از کاروان‌سرا‌دار یا دهاتی‌های اطراف که به سر راه می‌آیند خریداری نماید.کاه و جو هم برای اسب‌ها هست مگر در چند منزل که نبود.در بیابان از بابت اجاره‌ی حجرات و کاروان‌سرا‌ها چیزی از مسافر نمی‌گیرند، در شهر‌ها وجه اجاره دریافت می‌دارند اما خیلی مختصر.معمولا کاروان داخل کاروان‌سرا نمی‌شود به جهت این که گنجایش این همه جمعیت را ندارد.از حیوان و آدم در هر کاروان‌سرا بیش از یک صد سوار نمی‌تواند منزل نماید، همین که وارد می‌شوند، هرکس حق دارد برای خود یک حجره انتخاب نماید، غنی و فقیر یکسان هستند و تفاوت درجه و رتبه در این مکان‌ها منظور نمی‌شود.گاهی یک دلال یا یک سمسار کوچکی ممکن است محض رضایت ادب یا ملاحظه صرفه و منفعت اتاق خود را به یک تاجر بزرگی واگذار کند اما احدی حق ندارد به زور حجره‌ای را که کسی اول انتخاب کرده از او بگیرد.شب‌ها کاروان‌سرا دار در را می‌بندد و مسئول همه چیز است.عده‌ای نگهبان هم در اطراف کاروان‌سرا‌ها مشغول کشیک و پاسبانی هستند.عموما وضع کاروان‌سرا در ایران هم از حیث راحتی و هم از بابت عظمت بنا بهتر از عثمانی است. به فاصله‌های معین در همه جای مملکت کاروان‌سرایی بنا شده.اگر این ترتیب کاروان‌سرا برای متمولین راحتی و آسایش مهمان‌خانه‌های فرنگستان نباشد اما برای فقرا و ضعفا خیلی راحت‌تر است.برای این که به خوبی در کاروان‌سرا پذیرفته می‌شوند و در اکل و شرب هم کسی مجبورشان نمی‌کند که زیاد از قوه و استطاعت خود خرج بکند.هرکس به هر اندازه که می‌خواهد و می‌تواند آزاد و مختار است.

موسیقی

 

آیا هیچ‌هایک‌کردن به هیچ‌هایکر برتری میده؟

کیمیا: پاشو ارشاد جان، پاشو ضبط داریم.

ارشاد: نمیذارن یه کم بخوابیم.

سالار: یه اتفاقی تو همین جامعه‌ای که داره هیچ‌هایک می‌کنه افتاده که تقریبا می‌شه گفت خیلی آدم‌های دیگه رو آزار می‌ده، این هم اینه که آدم‌ها فکر می‌کنن که چون هیچ‌هایک می‌کنن و سبک متفاوتی رو دارن، مثلا چه میدونم نسبت به اون آدمی که با تور می‌ره سفر یا هرچیز دیگه‌ای، اجازه دارن که آزادی به معنای مطلق قضیه رو واسه خودشون متصور بشن.این من فکر می‌کنم که خیلی بر می‌گرده به اون رویه‌ی سطحی که از هیچ‌هایک توی پیج‌هایی مثل پیج تو ارشاد، مثل پیج تو کیمیا و آدم‌های هیچ‌هایکر دیگه دیدم که آدم‌ها شادن و خوشحال و این‌ها اما، توی پست‌های شما ندیدن که شما وقتی می‌رین توی جوامع محلی به فرهنگشون احترام می‌ذارین، خیلی کد‌هارو رعایت می‌کنین وچیز‌هایی از این قبیل.نمیتونی بری تو جامعه‌ی محلی که مثلا یه مثال بزنم که حجاب خیلی توش سفت و سخت گرفته می‌شه و آدم‌ها بهش مقیدن و بعد مثلا بری اون‌جا با تاپ و شلوارک راه بری یا به عنوان پسر با رکابی و شلوارک راه بری.این اتفاقیه که متاسفانه من میبینم اون چیزی که می‌گی اولین هشتگ هیچ‌هایک رو زدی و الان بیست هزار تا درواقع پست هست خیل زیادی از اون پست‌ها آدم‌هایی‌ هستن که در واقع این سفر مسئولانه رو رعایت نمی‌کنن وهشتگ هیچ‌هایک می‌زنن و این جوری می‌شه که توی جامعه‌ی توریسم ایران وقتی به یه نفر می‌گی هیچ‌هایک همه گارد می‌گیرن که اینا آدم‌های لاابالی هستن که هیچ چیزی رو رعایت نمی‌کنن و فقط دنبال خوش گذروندن خودشونن.

 

در برخورد با جوامع محلی چه نکاتی را باید رعایت کنیم؟

کیمیا: آره من باهات موافقم، فکر می‌کنم که هر جوری که داریم سفر می‌کنیم، باید یه سری کد‌هارو رعایت کنیم، فکر می‌کنم ارشاد نظر تو هم همینه، حالا نمی‌دونم باز نظر خودت رو بگو ولی به نظرم تو یه آدمی هستی که مدام هی می‌گی که سعی می‌کنی تو زندگیت هیچ محدودیتی نداشته باشی و آزاد فکر کنی، چیزی که من خودم باهات سفر کردم دیدم اینه که حواست به کد‌های اون منطقه هست.در مورد این قضیه هم می‌گی؟

ارشاد: ببین آخه مگه قضیه چی بود؟  مگه قرار نبود که بریم با محلی‌ها زندگی کنیم؟  مگه هیچ‌هایک سفر با مردم ناحیه، مگه هیچ‌هایک سفر به فرهنگ‌های جدید نبود؟  خب اگه تو این جوری میخوای، اگه سبک سفرت اینه که وقتی می‌ری یه روستایی و با وانت یکی از همون روستایی‌ها میای اون‌جا پیاده می‌شی، خیلی خندون ازش خدافظی می‌کنی با احترام، خب دیگه باید عرف اون‌جا رو رعایت کنی که بتونی پذیرفته بشی توسط اون مردم و اون محلی‌ها و اون تجربه‌ای که باید رو داشته باشی، وگرنه دیگه من نمی‌دونم شما چی می‌خواین از سفرتون! ولی من ترجیح می‌دم این‌جوری سفر کنم.

سالار: من واقعا این رو بگم که این که می‌گم مثال عینی دارم از درواقع آدمی که از یه جامعه‌ی محلی که حالا من اسم نمی‌برم که اتفاق بیوفته، که شاکی بود از این که گروه‌هایی میان این‌جا، اینم بگم که این اتفاق وقتی آدم‌ها گروهی سفر می‌کنن خیلی بدتر داره اتفاق می‌افته، گروه‌هایی میان این‌جا که با، حالا از نظر اون آدمی که به هر حال این چیز‌ها براش عجیب بود، با پیرسینگ و حالا اون بنده خدا نمی‌دونست پیرسینگ چیه، میگفت با یه چیز‌هایی که به گوش و دماغشون آویزون می‌کنند، لباس‌های باز می‌پوشن و رفتار زننده دارن با پسر مثلا نوجوون من یا دختر نوجوون من این‌هارو می‌بینه درواقع الگو می‌گیره و چیز‌هایی از این دست…و اون آدم واقعا عصبی بود.این یک روند تو صنعت توریسم که آدم‌ها اول از تو استقبال می‌کنن، بعد بی تفاوت می‌شن اما وای از اون روزی که وایسن جلوت.

کیمیا: مثل الیمستان.

سالار: دقیقا مثل الیمستان که اومدن جلوی جاده رو گرفتن که آقا دیگه نیاین بالا.

ارشاد: جدی؟

سالار: آره، الیمستان مسیرش قبلا ما می‌رفتیم از روستا می‌رفتیم بالا. انقد روستا به گند کشیده شد…

کیمیا: برای هیچ‌هایکر‌ها نبود، اون اتفاقی بود که مثلا توی تور‌ها افتاد. ولی مسیریه که هرمقصد گردشگری میتونه طی کنه، مثل ابیانه.

سالار: دقیقا.ابیانه مثال خیلی بارزشه که الان چرا وقتی می‌ریم ابیانه آدم‌ها آزرده‌ان؟  یعنی وقتی میخوای ازشون عکس بگیری با خشونت بهت می‌گن عکس نگیر.به خاط این که آدم‌هایی که رفتن ازشون عکس گرفتن هفت سال هشت سال ده سال پیش این اصول رو رعایت نکردن.مثلا این که بری از یه بچه‌ای عکس بگیری، بعد بهش بگی که عکست رو برات می‌فرستم‌ها، طبیعتا تو می‌ری اصلا نمیدونی این بچه کجاست؟  چطوری باید این عکس رو به دستش برسونی؟  و اون بچه تو ذهنش می‌مونه که این آدم به من یه قولی داد، که عمل نکرد و خیلی اتفاقات دیگه از این دست.

ارشاد: این هیچ ربطی به هیچ سبک از سفری نداره.اصلا منحصر به هیچ‌هایک یا چه می‌دونم با قطار رفتن، با کوله گردی، هواپیما، هرچی نیست.این بستگی به مرام خودت داره دیگه و این که چی می‌خوای از سفرت و چه ردی می‌خوای از خودت در زندگی به جا بذاری.

سالار: یعنی الزاما همه‌ی آدم‌های دنیا نباید هیچ‌هایکر باشن، یعنی ما به یه سری آدم نیاز داریم که با تور سفر کنن.

کیمیا: حالا این جمله‌ای که می‌گی که همه‌ی آدم‌ها نیاز ندارن، یه مسئله‌ای هم که اتفاق افتاده خیلی برای من اذیت کننده‌اس، این داستانیه که انگار هیچ‌هایک کردن یه مداله.میدونی؟  مثلا این که یه سری‌ها تو پیجشون می‌نویسن “من هیچ‌هایکرم” یا مثلا جزو افتخارات زندگیشونه، برای من مثل اینه که کسی توی پیجش بنویسه من با هواپیما سفر می‌کنم.خب تو اون سبک رو انتخاب کردی و هیچ افتخار خاصی نداره، آفرین ادامه بده ولی کار عجیب غریبی نمی‌کنی.یه بخشی از قضیه تویی که مثلا می‌تونی انتخاب کنی یه کدوم از اون راننده‌ها رو به قول ارشاد، یه بخش قضیه هم اون راننده‌هان که تورو انتخاب می‌کنن.پس این دستاورد خاص تو نیست.آفرین سفرت رو ادامه بده ولی این مدال شدن باعث شده یه سری اهداف آدم‌ها برای خودشون تعریف کنن و عجیب باشه.مثلا من توی بلوچستان، آدمی رو می‌دیدم که می‌گفتش من تصمیم گرفتم که از بندر‌عباس تا گواتر رو مثلا هیچ‌هایک کنم و ساعت‌ها می‌موند کنار جاده، بابا حالا یه جایی هم ده تومن بده، یه کمکی هم به اون جامعه‌ی محلی کن.این که صرفا داری هیچ‌هایک می‌کنی که بگی تو جنوب هیچ‌هایک شدنیه، خب معلومه شدنیه انقدر آدم‌های ایران خوب هستن و مهمون‌نوازن که تو هرجایی توی ایران بری می‌تونی هیچ‌هایک کنی ولی این که این محدودیت رو برای خودت می‌ذاری و خودت رو اذیت می‌کنی که بعدا اعلام کنی که من از این‌جا تا این‌جا رو هیچ‌هایک کردم یه ذره کار‌رو خراب می‌کنه به نظرم.

ارشاد: آره کیمیا این چیزی که گفتی خیلی جالبه.الان که بهش فکر می‌کنم می‌بینم واقعا افتخار کردن به اسم هیچ‌هایکر چیز عجیبیه و من که خودم هیچ‌وقت این روز‌ها خودم رو هیچ‌هایکر خطاب نمی‌کنم.من یه کوله‌گردم.یه کوله‌گردم که کوچ‌سرفینگ می‌کنم، هیچ‌هایک هم می‌کنم، با قطار می‌رم، با اتوبوس می‌رم، هواپیما سواری می‌کنم و پیزی که بهش افتخار می‌کنم این روز‌ها اینه که هرجایی که می‌رم سعی می‌کنم یه لبخند به جا بذارم و زندگی یکی دیگه رو بهتر کنم و آره همین.

موسیقی

این دومین قسمت از فصل دوم (قسمت سیزدهم) رادیو جولون  بود که شنیدید. رادیو جولون رو می‌تونین از طریق کانال تلگرام‌مون و همین طور اپلیکیشن‌ها یا وب‌سایت‌های پادکستی مثل ناملیک، شنوتو و تهران پادکست فیدیبو و غیره بشنوین.

 

پیاده سازی متن: فرنوش فرهادی