اپیزود هفده - راه‌کارهای سفر کم‌هزینه و اصولی (خوراک)

توی این قسمت از راهکارهای کاهش هزینه‌های خورد و خوراک و روش‌های تجربه غذاهای متنوع در سفر صحبت می‌کنیم.

متن اپیزود

اپیزود هفده – راهکارهای سفر کم‌هزینه و اصولی (خوراک)

 

کیمیا: سلام.

سالار: اینجا یه رادیو واسه جولون دادنه.

موسیقی

کیمیا: اگه اپیزود قبل رو گوش داده باشید، می‌دونید که قراره چند اپیزودی از راه‌کارهای ارزون و از اون مهم‌تر اصولی سفر‌کردن بگیم.

تو اپیزود قبل، مفصل از داستان‌های حمل‌ونقل از هواپیما و قطار گرفته تا اتوبوس و حتی پیاده‌روی گفتیم. تو این قسمت که توی آبان 97 منتشر می‌شه قراره بریم سراغ بحث جذاب و دوست‌داشتنی غذا و هزینه‌های مربوط به اون. غذا یکی از مهم‌ترین بخش‌های هزینه‌های سفره.

سالار: البته به نظر من بخش مهمی از کل سفره. اصلا می‌تونه انگیزه سفر باشه. من نمی‌دونم چقدر باید از اهمیت غذا بگم آخه؟

کیمیا: باشه، به اعصاب خودت مسلط باش!

سالار: اوکی…

کیمیا: نفس عمیق!

موسیقی

 

راه‌های کاهش هزینه غذا در سفر

سالار: هزینه‌های خورد و خوراک خیلی نسبیه و بسته به اینکه صبح تا شب چقدر ذهن‌تون درگیر غذا و تجربه‌های غذایی جدیده، متفاوت می‌شه. اما یه سری توضیحات کلی می‌تونم بهتون بدم.

یه کاری که خیلی از اهالی سفر انجام می‌دن اینه که بخش بزرگی از کوله‌شون رو می‌کنن کنسرو. کنسرو لوبیا و تن ماهی و بادمجون و غیره رو و اینا رو برمی‌دارن و تمام مسیر با خودشون می‌کشونن این‌ور اون‌ور. البته واضحه دیگه من در مورد کوهنودی و سفر طبیعت‌گردی و اینها صحبت ‌نمی‌کنم، بیشتر دارم درمورد شهرگردی به‌خصوص شهرگردی‌های خارجی صحبت‌می‌کنم.

راستش اینه که من اعتقادی به این کار ندارم، چون درسته که می‌خوایم سفرمون ارزون بشه اما دلیل نمی‌شه که همه چی رو از ایران بار‌کنیم ببریم.

درسته. شاید در نگاه اول فکر‌کنیم کلی توی هزینه صرفه‌جویی‌کردیم، اما بیاین از یه منظر دیگه هم بهش نگاه ‌بکنیم. شما دارین بخش زیادی از فضا و البته وزن کوله‌تون رو از چیزی پُر‌می‌کنید که همه جای دنیا به‌راحتی تو دسترسه.

غذا و فرهنگ غذایی هر منطقه، از اون چیزهاییه که بخش مهمی از سفر رو تشکیل می‌ده. اگر شما رفتین به یه منطقه و غذای اصلی مردم اون منطقه رو نخوردین، بخش زیادی از فرهنگ اون منطقه رو واقعا لمس‌نکردین. البته این چیزی که می‌گم در مورد مناطقیه که درگیر جهانی‌سازی نشدند‌ و دارم در مورد غذاهای محلی‌شون صحبت‌می‌کنم نه شهرهای بزرگ که پُر از مک‌دونالد و چیزهایی شبیه اینه.

بیاین یه‌کم محافظه‌کاری رو بذاریم کنار و بریم سراغ تجربه‌های تازه. کشک‌بادمجون رو همه‌ی عمرمون می‌تونیم بخوریم، اما اگه واقعا تو کردستان کلانه نخوریم، جای دیگه فرصتش پیش می‌آد که این کار رو بکنیم؟

 

در سفر ارزان چه خوراکی‌های همراه ببریم؟

کیمیا: سالار! من با اینهایی که می‌گی موافقم‌ها، مثلا اینکه با خودمون کنسرو نبریم توی مسافرت، خب خیلی منطقیه، اما من توصیه‌می‌کنم که یه‌سری خوراکی‌ها رو باز همراه‌مون داشته باشیم. یه‌سری خوراکی‌های شیرین و شور که خیلی اوقات به دادمون می‌رسه. مثلا یکی از مهم‌ترین‌هاش آجیله.

اصلا کلا این آجیل معجزه‌ می‌کنه به نظر من، مثلا یه‌جا گرسنه‌اید و دسترسی به فروشگاه ندارید یا روزیه که هزینه مثلا خیلی زیاد شده و می‌خوایم صرف‌ جویی‌کنیم، چند تا انجیر می‌خوریم و تمام. یا سوار ماشین کسی شدیم یه نفر بهمون محبت‌می‌کنه، می‌تونیم عوضش بهش آجیل تعارف‌کنیم که کیف ‌کنه.

سالار: البته این “انجیره و تمام!” که می‌گی واسه کسایی مثل توئه‌ها. واسه من این شب تا صبح ادامه ‌داره و من از گرسنگی می‌میرم.

کیمیا: این داستان آجیل مخصوصا پسته‌شور، تو اروپا خیلی جواب می‌ده. مثلا من تو سفرهام همیشه با خودم پسته شور می‌برم و یه سری از این کیسه‌های ترمه یزدی هم دارم، بعد به کسایی که می‌رم خونه‌شون یا دوست دارم یه یادگاری بهشون بدم، تو کیسه‌ها رو پسته می‌ریزم و می‌دم بهشون، هم خوراکیه و هم یادگاری.

خرماخشک هم همین‌قدر مهمه‌ها، یعنی حواس‌تون باشه علاوه بر آجیل همراه‌تون یه چندتا خرماخشک هم داشته باشین.

یه چیز دیگه که من همیشه اون ته‌مه‌های کوله‌ام دارم چندتا بیسکوییته، خیلی جاها هم به دادم رسیده، تاثیرش چیه؟ باعث می‌شه عوض اینکه وقتی گرسنه‌مونه، مثلا عجولانه بریم تو رستوران و صدتا غذا سفارش بدیم و آخرش هم نصفش بمونه، چند تا دونه بیسکوییت می‌خوریم اول خودمونو نجات می‌دیم به اوضاع مسلط می‌شیم بعد می‌تونیم پیش سفارش بدیم.

سالار: این دقیقا بلاییه که هر دفعه سر من می‌آد.

کیمیا: آها… دقیقا

سالار: وقتی گشنمه می‌رم رستوران دو برابر خرج‌ می‌کنم.

 

تنظیم وعده‌های غذایی در سفر

کیمیا: دقیقا… یه کار دیگه‌ای که من و همسفرهام زیاد انجام می‌دیم اینه که تعداد وعده‌های غذایی رو زیاد ‌می‌کنیم اما حجمش رو کم. یعنی چی؟ مثلا دوتایی می‌ریم رستوران یه غذا می‌گیریم، دو ساعت بعد می‌ریم یه رستوران دیگه یه غذای دیگه می‌گیریم. تأثیرش چیه؟ اولیش اینه که خب غذاهای متنوع‌تری رو داریم امتحان می‌کنیم و البته بیشتر احساس سیری می‌کنیم. دیگه اینکه چون تو سفرها زیاد پیاده‌روی می‌کنیم، با یه وعده غذایی زیاد خودمون رو سنگین‌نمی‌کنیم که راه‌رفتن سختمون بشه یا کسل شیم. مهم‌تر اینکه این‌جوری تعداد جاهای جدید بیشتری رو می‌بینیم و وسط گشت‌هامون مدام استراحت هم می‌کنیم، یه تاثیر مهمش هم وقت‌هاییه که سیم‌کارت مقصد رو نداریم و این‌جوری می‌شه از اینترنت اون رستوران استفاده‌کرد.

سالار: من توی سفرهای خارجیم یه سیستم دیگه دارم. راستش الان که فکر‌می‌کنم از روش تو هم راستش خوشم اومد ولی واقعا نمی‌تونم بین‌شون انتخاب‌بکنم.

روش من اینه که هرجا که هستم، اقامتم رو سعی‌می‌کنم با صبحانه بگیرم. اگر هم روی اقامتم صبحونه نباشه حتما از شب قبلش فکرش رو می‌کنم و یک‌سری چیزها می‌گیرم واسه صبحونه. صبح، صبحونه‌ام رو کامل می‌خورم و بعد می‌زنم به دل شهر یا طبیعت. یه مشکلی که من دارم اینه که اماکن دیدنی به‌خصوص جاهای باستانی عمدتا فقط تا ساعت 4-5 بازن. درنتیجه من اگه بخوام حداقل یک ساعت از وقتم رو توی وسط روز صرف غذا کنم هم زمان رو اَدَس دادم هم بعد از غذا واقعا دیگه کی حال داره بره پیاده‌روی؟

کیمیا: سالار! یک‌بار دیگه بگی اَدَس … (خنده همزمان کیمیا و سالار) … باید عدس‌پلو درست کنی بیاری اینجا! چرا زمانت رو اَدَس (از دست) می‌دی؟

سالار: من زمانم رو “از دست” می‌دم! واقعا اینه که هم زمان رو از دست می‌دی و هم بعد از غذا دیگه کی حال داره بره پیاده‌روی؟ درنتیجه ناهار رو نمی‌خورم. به جاش یکی‌دوتا اسنک می‌خورم که ته دلم رو بگیره و اجازه بده ادامه بدم. از اون طرف، ساعت زندگی شبانه ش‍…بانه (خنده سالار)

کیمیا: ش ش ش‍… شب شب شعر و شوره… شب شب (خنده کیمیا)

سالار: از اون طرف، ساعت زندگی شبانه تقریبا همه جا از حدود 8 شروع می‌شه. درنتیجه شما بین ساعت 5 تا 8 یه تایم مرده دارین که باید یه‌جا بشینین و همین‌جوری بگذرونینش. اون موقع است که من می‌رم یه رستوران، تو آرامش می‌شینم و غذا می‌خورم. هم وقت کافی برای لذت بردن از غذام دارم، هم اون تایم مرده رو ازش استفاده‌کردم و حالا انرژی دارم برای گشت شبانه تو شهر.

کیمیا: یه چیز دیگه هم اضافه‌کنم، رفقا! اصلا اصلا ایرادی نداره که وارد یه رستوران بشید، منو رو بگیرید تنوع غذاها و قیمت‌شون رو هم نگاه‌کنین، اگه گرون بود یا خوش‌تون نیومد بعد بیاید بیرون. کلا این تعارفات رو بذارید کنار!

موسیقی

کیمیا: یه چیز دیگه اینکه من موقع انتخاب رستوران سعی‌می‌کنم برم سراغ رستوران‌هایی که کمتر ظاهر توریستی دارند و پاتوق محلی‌هاست، تو این‌جور جاها معمولا می‌شه غذاهای جذاب‌تری با قیمت ارزون‌تر پیدا کرد جالب‌ترش اینه که می‌شه فرهنگ مردم بومی رو هم از نزدیک دید. فقط باید خودتون رو آماده‌کنید که ممکنه منوی انگلیسی گیرتون نیاد. پس باید سعی‌کنید غذاها رو چشمی انتخاب‌کنید.

علاوه بر رستوران‌های بومی سالار، همون‌جوری که اشاره‌کردی تو، یه‌سری مقاصد هم هستن که اسنک‌های خیلی جذابی دارن که محلیه و خیلی اوقات خوشمزه‌اند و می‌تونه جایگزین خوبی برای رستوران رفتن باشه. مثلا لوبیانی که یک اسنک بسیار خوشمزه گرجیه یا کباب‌لولی ارمنستان یا غذاهای خیابونی رنگارنگ بانکوک.

سالار: نمی‌دونم چرا یاد خاطره حشره خوردنم توی تایلند افتادم. اونم حسابه؟!

کیمیا: نه نه نه… بگذریم بگذریم…

موسیقی

 

آشپزی در سفر

سالار: یه راه دیگه‌ای که واسه کم‌کردن هزینه‌ها به‌خصوص توی سفرهای طولانی‌تر می‌شه‌کرد اینه که آشپزی‌کنید. توی هر مقصدی می‌تونید سریع بگردید و هایپرمارکت‌های محلی رو پیدا‌کنید و برای وعده‌هایی که براش عجله ندارید خرید‌کنید و بعد یه غذای خوشمزه بپزید. خوبی جاهایی مثل هاستل اینه که حتما یه آشپزخونه داره که می‌تونید از وسایلش استفاده‌کنید. فقط یه قانون همیشگی توی هاستل‌ها هست که هر ظرفی که استفاده‌کردید رو باید بلافاصله بشورید.

کیمیا: سالار! با این داستان آشپزی من خیلی موافقم، مخصوصا اگر داریم می‌ریم یه کشور دیگه و احتمالش وجود داره که خونه آدم‌های مختلف بمونیم با خودمون یک سری مواد اولیه آشپزی رو داشته باشیم خیلی باحال‌تره. این کار علاوه بر اینکه باعث می‌شه هزینه سفرمون پایین بیادش باعث می‌شه وسطای سفر که دل‌مون هوای غذای مامان‌مون رو کرده یه غذایی سرهم‌بندی کنیم، البته که معمولا برای من این‌جوری ختم می‌شه که  قاشق آخر رو که می‌خورم با خودم می‌گم این کجا و آن کجا! خلاصه که یه تاثیر دیگه‌ای هم که این داستان داره اونه که آشپزی‌کردن و دور هم غذای خونگی خوردن، آدم‌ها رو به هم نزدیک‌می‌کنه و باعث می‌شه خونه میزبان‌تون بیشتر خوش بگذره.

حالا این مواد اولیه که گفتم همراه‌تون داشته باشین چی‌ها می‌تونه باشه؟ این دیگه به خلاقیت شما برمی‌گرده. در کل برید سراغ مواد اولیه‌ای که سبک باشه، جاگیر نباشه و از همه مهم‌تر اینکه خارج از ایران با این کیفیت، سخت یا با قیمت خیلی بالاتری گیر بیاد. مثلا پیشنهادم اینه که با خودتون زعفرون و یه‌کم زرشک داشته باشید که یک زرشک‌پلو با مرغ اساسی درست‌کنید و زندگی رو برای میزبان‌تون لذت‌بخش کنید. یا مثلا سبزی خشک قورمه‌سبزی. دیگه اینکه ادویه ببرید با خودتون، ادویه‌های واقعی منظورمه‌ها! نه از این ادویه بسته‌بندی سوپری‌ها. خلاصه که رجوع‌کنید به هنر آشپزی و خلاقیت‌تون و یه پک کوچیک مواد اولیه برای مواقعی که می‌خواید آشپزی‌کنید گوشه کوله‌تون داشته باشید.
سالار: ببینین آشپزی توی هاستل هم خیلی کار خوبیه. به‌خصوص شب‌ها، آشپزخونه هاستل خیلی جای خوبیه برای آشنا شدن با آدم‌های دیگه. اگه مثل من آدم خجالتی‌ای هستین می‌تونین موقع آشپزی با آدم‌ها حرف مشترک پیدا‌کنین و باهم آشنا بشین و از اون مهم‌تر اینکه فرصت دارین رسپی غذاهای ملیت‌های دیگه رو یاد بگیرین و شما هم بهشون یاد بدین که مثلا ماکارونی ایرانی چه بهشتیه، هم اسپاگتیه هم ‌نیست!

من تو سفرهایی که زمینی می‌رم همیشه گاز و سرشعله‌ام همراهمه. به‌علاوه یه قابلمه کوچیک و یه کیف کوچولو که پُر از ادویه‌های مختلفه. مثلا روغن رو ریختم توی ظرف ادکلن، فلفل و نمک و زردچوبه رو ریختم توی ظرف کرم‌پودر، و خب کلا چیزهایی که جاگیر نیست و البته جلوگیری می‌کنه از اینکه اینا بریزه تو کوله‌ام! اون وسط‌ها هم که همیشه سیر همراهمه دیگه، جایی که نمی‌گیره همون کنارها هست.

می‌گم سفر زمینی، چون کپسول‌های گاز تحت فشار رو نمی‌شه با پرواز جابجا‌کرد. معمولا نمی‌ذارن ببرینش توی هواپیما. توی سفرهای طبیعت‌گردی این گاز می‌تونه یه وعده غذای بی‌نظیر براتون درست‌کنه. من یکی از افتخاراتم اینه که وسط یخچال‌های شمال گرجستان یه نودلی پختم که بیا و ببین! یا وسط جنگل‌های بامبو جنوب چین اُملتی زدیم مثال‌زدنی!

موسیقی

 

سفرنامه‌خوانی، دقیق افکار

کیمیا: چقدر عادت دارید سفرنامه بخونید؟ توی این فصل رادیو جولون ما تصمیم گرفتیم که یک بخشی اضافه‌کنیم برای اینکه سفرنامه بخونیم در کنار هم‌دیگه و سفرنامه‌های خوبی که وجود دارند رو بهتون معرفی‌کنیم.

“میثم امامی” عزیز قراره توی این بخش با ما همکاری‌کنه، در واقع یه‌جوری می‌تونیم بگیم که سردبیر این بخشه.

میثم: سلام، اگه با خوندن یه سفرنامه برسین به یک نقش تاثیرگذار که او نقش رو بشناسین و جزو دوستان و اساتید نزدیک‌تون باشه، چه حسی بهتون دست می‌ده؟ خیلی از ماها با شنیدن اسم سفرنامه یاد درواقع سفرهای خیلی قدیمی می‌افتیم ولی غافلیم از اینکه همین امروزه هم خود ما می‌تونیم سفرنامه‌نویس باشیم، می‌تونیم حاصل دیده‌ها، شنیده‌ها و احساسات‌مون رو در سفرهایی که داریم بنویسیم و برای نسل‌های بعد خودمون به یادگار بگذاریم. امروز من می‌خوام از سفرنامه‌ای برای شما بگم که خیلی از ما دور نیست، از سفرنامه‌ای که نقش اولش هنوز در قید حیات هست و هنوز داره زندگی می‌کنه. به مناسبت این قسمت از برنامه رادیو جولون، من می‌خوام از سفرنامه “در جستجوی حسن” قسمتی رو انتخاب بکنم و برای شما بخونم. در این سفرنامه یک نقش تاثیرگذار آقای “دقیق افکار” هست که خیلی از همکارهای منِ راهنما ایشون رو می‌شناسند. شخصیت بسیار متین، نجیب و استادی که هنوز مشغول به کار هستند و شخصیت آقای “حسن قاسمی” که در اصفهان زندگی‌می‌کنند و درواقع هنوز شناخته شده هستند. این کتاب که توسط آقای “ترنسفورد” یک نویسنده امریکایی نوشته شده در قسمتی از اون تعارفات معمول ایرانی‌ها رو در هنگام پذیرایی از مهمانان در اطراف سفره این‌طور مطرح‌می‌کنه:

 

تعارف، سنت مهمان‌نوازی ایرانی‌ها بی‌اندازه است، بی‌آلایش، بدون تظاهر و متواضعانه. تعارف مهمان را به مرحله نیمه‌خدایی می‌رساند. مهماندار از آن طرف لباس تواضع در‌بر‌می‌کند و یک عبارت معمول تعارف عبارت “قربانِ شما” ست که به معنی “در خدمت شما” یا “برایت قربانی گردم” می‌باشد، به‌طورخلاصه مهماندار حاضر است جانش را فدای شما کند. سخاوت در قلب در مقایسه بی‌درنگ می‌نماید، در مقابل این مهربانی قلبی، ما شبیه گدایی در مقابل شاهزاده‌ها هستیم. در مرکز این مهمان‌نوازی پذیرایی قرار‌دارد، هر مهمان به نحو رویا‌مانندی پذیرایی می‌شود که گویی انتهایی برای آن نیست. دوره پذیرایی محدودیتی ندارد، مقادیر زیادی از غذاهای مختلف که برای سیرکردن یک قبیله کوچ‌نشین کافیست تهیه می‌گردد، دست‌های مهماندار در همه‌جا هست غذا و نوشابه سرو می‌کند و لیوان‌ها و بشقاب‌های همه را پُر نگه‌می‌دارد.

“شما که چیزی نخوردید بابا … یک ذره دیگر!” دومین دور غذا تعارف می‌شود و بعد سومین. لازم به گفتن نیست که خوردن غذا برای ساعت‌ها ادامه پیدا می‌کند، این قضیه مثل یک شمشیر دولبه می‌ماند برای اینکه مهمان هرگز نمی‌تواند رضایت مهماندار را با خوردن همه غذاها فراهم‌کند و از طرف دیگر دست او را هم نمی‌تواند رد‌کند، آدم می‌تواند یک نوع غذا را رد‌کند ولی دوباره و دوباره تعارف می‌شود، برای احتراز از بی‌تربیتی شکم باید این برنامه را بپذیرد حتی اگر زیادی هم خورده باشد و در حال ترکیدن باشد. قواعد مخصوص و آداب مرسومی رعایت می‌گردد، مهماندار هرگز قبل از مهمان نمی‌نشیند، هرگز پشتش را به مهمان نمی‌کند، هرگز قبل از مهمان شروع به خوردن غذا نمی‌کند و البته پشت‌سرهم عذرخواهی می‌کند که غذا کافی نیست درحالی‌که میز یا سفره که روی قالی پهن شده از غذاهای گوناگون لبریز است.

این قسمتی از این کتاب هست هنگامی‌که اینها بر سر یک سفره ایرانی می‌نشینند، من حتما پیشنهاد‌می‌کنم که کتاب “در جستجوی حسن” رو که از انتشارات تندیس هست بگیرید و با قلم خیلی‌خیلی زیبای این کتاب که از اون مدل کتابهایی هست که من همیشه می‌گم وقتی دستمون می‌گیریم تا تموم نشه انگار نمی‌خوایم بذاریم کنار، آشنا بشین و لذت ببرین از نحوه توصیف سفر در ایران و دیده‌هایی که این خانواده در طی سفرشون و مخصوصا شخص آقای “ترنسفورد” پسر خانواده در سفر خودش داره. این کتاب رو حتما بگیرین و بخونین و لذت ببرین.

موسیقی

 

بهداشت و سلامت غذایی در سفر

کیمیا: چند تا توصیه کلی هم در مورد خورد‌ و‌ خوراک تو سفر بکنم، مهم‌ترینش اینه که حواس‌تون باشه که سلامتی‌تون رو فدای ارزون سفرکردن نکنید. ببینید تو سفر مخصوصا اگر سفر بک‌پکری باشه معمولا خواب و استراحت آدم بهم می‌ریزه و ممکنه فعالیت بدنی هم بیشتر از حالت عادی باشه، پس تغذیه نقش خیلی‌خیلی مهمی داره. مثلا توی هند باید خیلی رعایت‌کنید موقع انتخاب غذاهای خیابونی، یا توی چین حواس‌تون باشه که خیلی از غذاها به اون اندازه که ما می‌پسندیم پخته نشده.

حواس‌تون باشه حتما تو سفر میوه و سبزیجات بخورید. از کلسیم و پروتئین هم که غافل نشید و خلاصه به خودتون خوب برسید و یه‌جوری وعده‌های غذایی‌تون رو برنامه‌ریزی کنید که شامل غذاهای متنوعی بشه.

سالار: از اینجا می‌خوایم یه‌کم به قول بعضی‌ها حال‌بهم‌زن باشیم. اما مطمئن باشین که نکات مهمیه. توی سفر هم احتمال دچارشدن به اسهال زیاده و هم یبوست. شما باید برای مقابله با هردوش برنامه داشته باشید.

خیلی‌ها هستن که مزاج‌شون عادیه ولی توی سفر می‌بینی چندین روز دستشویی نمی‌رن. این قضیه رو واقعا باید جدی بگیرین. چون بعد از چند روز ممکنه یهو باعث دل‌درد شدید یا اتفاقات بدتر بشه. درنتیجه اگر این مشکل براتون پیش اومد حتما بهش رسیدگی‌کنین، غذای مسهل بخورین و سعی‌کنین حل‌کنین مساله رو.

از اونور هم باید توجه داشته باشین غذاهای خیلی‌چرب، غذاهای خیلی‌تند و غذاهای آلوده می‌تونه باعث بیرون‌روی‌تون بشه. اگه اپیزود هند ما رو گوش داده باشین می‌دونین که من خودم سر این قضیه یه پرواز از دست دادم. الان جا داره یادی هم از طب سنتی‌مون بکنیم و یادمون باشه که دوستان، نبات کار سیمان رو نمی‌کنه! سریع هر اتفاقی افتاد چای‌نبات نبندین به طرف. ولی خب به‌جای این نبات، که البته خوبه نبات همراه‌مون باشه، اما در کنارش داروهای مناسب هم همراه‌مون ببریم.

کیمیا: ببین یه چیز دیگه هم که واسه این داستان من شنیدم البته خیلی هم تجربیه‌ها، خوردن نوشابه کولاست…

سالار: آره…

کیمیا: البته که می‌گن که قبلش باید گازش رو بگیرید قبلِ خوردن.

موسیقی

سالار: بحث بعدی در مورد نوشیدنیه. توی سفر هیچ چیزی جای آب رو نمی‌گیره. همیشه و همه‌جا آب باید همراه‌تون باشه و مهم‌تر اینکه قبل از اینکه احساس تشنگی بکنید باید آب بخورید. توی سفر معمولا ما حواس‌مون نیست، زیاد عرق‌می‌کنیم و بعد یهو کمبود آب خودش رو به صورت ضعف و تب نشون می‌ده و کل روزمون رو نابود‌می‌کنه.

در مورد نوشیدنی‌های دیگه هم یه قانون همیشگی وجود داره، هرچی محلی‌تر بهتر. اگه اهلش هستین بگردین و برندهای محلی رو پیدا‌کنید و مطمئن باشید تجربه خیلی بهتری خواهید داشت.

 

بالاخره توی سفر فست‌فود بخوریم یا نه؟

کیمیا: یه مسئله دیگه اینکه حواس‌تون باشه گول فست‌فودهای خوشمزه رو نخورید. معمولا تو فست‌فودها می‌شه غذاهای رنگی با قیمت‌های ارزون‌تری پیدا کرد اما زیاد سراغ این‌جور غذاها رفتن ممکنه براتون دردسرساز بشه و همون داستان‌هایی که سالار گفت پیش بیاد.

اینم بگم که هیچ اشکالی نداره مثلا یه شب به‌جای فست‌فود خوردن، نون و ماست یا نون پنیر انگور بخورید، خیلی هم خوش می‌گذره. قیافه سالار رو باید ببینین الان…

سالار: آخه اینا غذا نیست واقعا! اینا غذا محسوب نمی‌شه…

کیمیا: (خنده) بریم یه خاطره هم تعریف‌کنم، ما تو تایلند یک شب هوس نون و ماست کردیم، هزارتا سوپر رفتیم تا یه ماست معمولی پیدا‌کنیم و متاسفانه باید بگم که تو تایلند چیزی به اسم ماست به اون شکلی که تو ذهن ما هستش وجود نداره، همه ماست‌هایی که ما دیدیم میوه‌ای بودن و شیرین. اون شب هم که آخر سر بعد کلی گشتن یه ماست پیدا‌کردیم که روش هیچ اثری از میوه نبود و گفتیم بالاخره یافتیم آنچه را که می‌خواستیم، خلاصه نون هم گرفتیم و برگشتیم محل اقامت‌مون. اولین قاشق رو که امتحان‌کردیم فهمیدیم بله ما موفق شدیم شیرین‌ترین ماست دنیا رو انتخاب‌کنیم و دوباره با پشتکار رفتیم سراغ سوپر و این‌دفعه پنیر.

سالار: ببین شاید باورت نشه اما ما دقیقا عین همین تجربه رو داشتیم.

موسیقی

سالار: همون‌طور که اول اپیزود هم گفتیم، غذا از المان‌های اصلی تجربه محلی تو هر مقصده. اصلا دلیل اینکه توی جولون همیشه توی هر مقصد از غذاش هم حرف می‌زنیم همینه. تنوع غذایی هر کشور جزو میراث ناملموس اون سرزمینه که باید حفظ بشه. مطمئن باشین تجربه این بخش خوشمزه از سفر تا همیشه یادتون می‌مونه.

موسیقی

کیمیا: اپیزود ششم فصل دوم (اپیزود هفدهم) رادیو جولون رو شنیدید. تو رادیو جولون من کیمیا خسروی به همراه سالار موسوی از تجربیات سفرهامون می‌گیم.

اگر از جولون‌دادن همراه ما لذت می‌برید، ما رو به دوست‌هاتون هم توصیه‌کنین و البته توی اپلیکیشن‌های پادکستی بهمون امتیاز بدین و برامون ریویو بنویسین.

سالار: رادیو جولون از طریق همه اپلیکیشن‌های گوش‌دادن به پادکست، مثل “کست‌باکس” و “پادکست‌ادیکت” توی “اندروید” و خود برنامه “پادکست” توی “آی‌او‌اس” و البته اپلیکیشن‌های ایرانی “ناملیک” و “شنوتو” قابل دسترسه. کانال تلگرام‌مون هم که مثل همیشه فعاله، اما ما ترجیح می‌دیم که شما ما رو از طریق همین اپلیکیشن‌ها گوش بدین و کانال رو برای اطلاعات تکمیلی دنبال‌کنید.

 

پیاده‌سازی متن: روجا صدرآرا