در اپیزود دوم از فصل اول، توی جادههای شمال تایلند جولون دادیم. از چیانگمای و پای گپ زدیم و از تجربه هامون توی کشور لبخندها گفتیم.
متن اپیزود
اپیزود دو – لبخند در سرزمین سیام (سفر به تایلند)
کیمیا: سلاااام.
سالار: اینجا یه رادیو واسه جولون دادنه!
من کیمیا و من سالار
کیمیا: قراره تجربیات سفرهامون رو با شما به اشتراک بگذاریم. اما نمیخوایم بگیم که این بهترین راهه!
سالار: رادیو جولون قراره از واقعیتهای سفر بگه، پوستهی جذاب و رنگینش رو کنار بزنه و سفر رو اون جوری که واقعا هست نشون بده.
کیمیا: محوریت رادیو جولون روی گپ و گفته، قراره یه مقصد يا يه موضوع درمورد سفر رو انتخاب کنیم و در موردش گپ بزنیم.
سالار: ما دوست داریم با هم این رادیو رو پیش ببریم، پس بیاین نظراتتون رو به ما بگین یا موسیقیهایی که دوست دارین رو برای ما بفرستین.
کیمیا: حالا! وقته جولون دادنه!
موسیقی
کیمیا: قبل اینکه شروع کنیم جا داره ازهمه ی کسایی که اپیزود اول رادیو جولون رو شنیدند و نظراتشون رو برای ما فرستادند و همینطور از کسایی که از ما حمایت کردند تشکر کنیم، ما نهایت تلاشمون رو میکنیم تا بهترین کار رو ارائه بدیم.
سالار: حالا که توداری تشکر میکنی منم یه معذرتخواهی بکنم که سرما خوردم و صدام گرفته؛ به هرحال ماها اهل سفریم و توی سفر خیلی نمیشه مراقبت کرد.
موسیقی
فرهنگ تایلند
سالار: وقتی حرف از سفر به تایلند میشه همه ناخودآگاه یه لبخند شیطنت آمیزی میاد گوشهی لَبِشونو. اینجوری کههه تایلند؟!
کیمیا: ببین دقیقا!بدترازاون اینه که به من میگفتن تو که دختری، تو میخوای بری تایلند چیکار؟
سالار: اِاِاِ واقعا همینه!همه تا میگی تایلند همه به این فکر میکنن که، آی آی آی شیطون!ولی من واقعا همیشه دوست داشتم یه فرصتی باشه که از زیباییهای تایلند بگم تا بقیه هم بدونن تایلند اون مفهوم کثیفی که همه ازش تو ذهنمون داریم نیست؛ بهنظرمن تایلند یه بهشت کوچیکه تو گوشهی آسیا با مردمی که همیشه لبخند انگار به لَبِشونه.
کیمیا: میدونیکه اصلا یکی ازنمادهایگردشگری تایلند که خیلی هم روش مانورمیدنهمین لبخندشونه، بهنظرمن انتخاب درست و هوشمندانهای هم هست.
سالار: ببین تایلندیها یه مثال جالبی دارن که میگن کاری که توش خوش نگذره ارزش انجام دادن نداره؛ این جمله به نظر من عصارهی فرهنگ مردم تایلنده؛ آدمهایی که همیشه یه حال خوبی دارن و این، اصلا این کلمهی فان و خوشگذرونی توی زبان تایلندی که (سانوک) هست به نظر من یه عنصر فرهنگی محسوب میشه؛ قطعا نمیشه توی یه برنامه از تمام نکات سفر به تایلند صحبت کرد و به همین خاطر من فکرمیکنم که بهتره بریم شمال تایلند، جاییکه فکر کنم واسه هردومون دوست داشتنیه!
موسیقی
چرا سفر به تایلند؟
کیمیا: باهات موافقم. راستش من همهی شهرهای تایلند رو که دیدم دوست داشتم.
سالار: همه رو؟!یعنی مثلا پاتایا رو هم دوست داشتی؟!
کیمیا: نه. همه، اصلاح میکنم همهی شهرهای تایلند به جز پاتایا رو دوست داشتم. اما میدونی که شمال تایلند برای من خیلی خاصتر بود، چون ازش کمتر شنیده بودم و یهو انگار وارد یه دنیای دیگه ای شدم!
سالار: ببین دقیقا توی تایلند، من هرکی تایلند رفته بود، برام تعریف میکرد وخب البته من سبک سفرش رو میپسندیدم، همیشه میگفتش که شمال تایلند یک دنیای بی نظیر و کم نظیریه! طبیعتش بسیار بکرتر و جذابتره و اماکن دیدنیش هم کمتر شلوغ اند؛ واسه همین بود که منم سفرم رو از شمال تایلند شروع کردم؛ خیلی راحت میتونم بگم که مردم شمال تایلند با مردم جنوبش کاملا فرق دارن.
کیمیا: اوهوم
سالار: حال و روزشون کمتر انگار آلوده شده به جنبههای توریستی و به نظر من حداقل اصالت خودشون روخیلی بیشتر حفظ کردن.
کیمیا: باهات موافقم ولی درکل اگر بخوام بگم شاید جالب باشه و همه اینکه بدونن فقط تو سال گذشته سی و دو میلیون توریست رفتن تایلند و تایلند یه مقصدیه که برای همه نوع توریستی جذابه؛ اما وقتی مسافرت میکنی به این کشور، اصلا احساس به هم ریختگی و نامنظم بودن نمیکنی، یه جوری انگار اول این کشور واسهی توریستها ساخته شده و بعد یک سری مردم لوکال اضافه شدن که خدمت بدن به توریستها!
سالار: یه مشت توریست بودن که یک سری تایلندی بهش اضافه شده!
کیمیا: دقیقا!ببین تایلند همهجورزیرساخت گردشگری رو دربهترین حالت ممکن داره، یعنی هرکاری میکنن که تو با راحتترین حالت ممکن سفر کنی؛زیرساختهایی مثل: حمل ونقل، اقامت، غذا، تفریحات
سالار: درکنار همهی این چیزهایی که میگی، به نظرمن اینم خیلی نکته ی مهمیه که آقا رفتن بهش خیلی آسونه، همیشه کلی پرواز مستقیم و غیرمستقیم به تایلند هست و ویزا گرفتن هم بسیار پروسه ی راحتی داره. تو چیکار کردی واسه ویزا؟
کیمیا: ببین ما مدارکمون رو دادیم به یکی از آژانسهایی که کارگزار تورهای تایلند هستن، با پرداخت یه عدد خیلی کمی یعنی در حدود سه یورو نسبت به رقم اصلی ویزا که سی و پنج یوروست، ویزای یک بار ورود یک ماهه در کمتر از یک هفته گرفتن. (قوانین و شرایط ویزای تایلند تغییر کرده است. برای اطلاعات بیشتر میتونید به این مقاله مراجعه کنید)
موسیقی
کیمیا: من معمولا قبل اینکه به هر کشوری سفر کنم یه نگاهی به کتاب لونلی پلنت(Lonely Planet) اون کشور میاندازم، لونلی پلنت یه کتابه راهنمای گردشگری و راهنمای سفر هستش. در واقع هرجلد این کتاب به یک مقصد، یک منطقه از یک کشور یا یک کشور میپردازه که توسط متخصصین گردشگری نوشته شده؛ در مورد تایلند یه نکته ای که خیلی برام بامزه بود این بودش که تاکید موکد کرده بود که از بودا بالا نرید!
سالار: آقا نرید دیگه!
کیمیا: هههه! و یه چیزدیگه اینکه حواستون باشه تو فرهنگ تایلند سرمقدسترین جای بدن و پا کثیفترین بخش بدنه، پس اگر یه بچه ی بامزه دیدی نباید حتی بری به نشون محبت هم شده سرشو نوازش کنی!
سالار: ببین دقیقا مردم تایلند ازاین نکات توی فرهنگ و مذهبشون زیاد دارن، کلا آدمهاییاند که، آدمهای مذهبی محسوب میشن؛ با اینکه توی تایلند هیچ مذهب رسمیای وجود نداره.
کیمیا: درسته! البته اینم بگم که طبق قانون پادشاه باید بودایی باشه. سالار: درسته!اینو میخوام بگم که مردم با اینکه مذهب رسمی ندارند؛ ولی خودشون آدمهای مذهبی هستن حالا به هر دینی که معتقد هستن؛ سرتاسر کشور پر ازمعبد و مسجد و عبادتگاههای مختلفه ومردم وقت زیادی رو واسهی انجام دادن شعائردینیشون واقعا اختصاص میدن؛ با توجه به همین نکاته که میگم اگرتوی یه معبدی رفتین، چه خانم چه آقا و ازتون خواستن که با شلوارک نرین تو با تاپ نرین تو، لطفا احترام بذارین و شروع نکنین باهاشون درگیری لفظی پیدا کردن، به خاطراینکه جزو فرهنگشونه وحتما قبل از ورود به معبد کفشهاتون هم دربیارین.
موسیقی
بیشتر بخوانید: اگر تمایل دارید بیشتر از سفر به تایلند و کشورهای همسایهش بدونید اپیزود 29 و اپیزود 30 رادیو جولون رو گوش کنید.
شکمگردی در سفر به تایلند
سالار: اما ازغذا نگم براتون.
کیمیا: آخ آخ آخ!
سالار: هههه! توی تایلند به نظر من یکی از مهمترین نقاط قوت گردشگریشون، گردشگری غذا یا شکمگردیه؛ انواع نودل و برنج و گوشت و مرغ و سبزیجات، هرچی که فکر کنی با خوشمزهترین سسها و افزودنیهای عالم قاطی میشه و فردوس برین رو به یادتون میاره؛ تنوع و کیفیت غذاهای خیابونی یه جوریه که خیلی کم پیش میاد شما تو دلتون فست فود یا غذاهای دیگه بخواید.
موسیقی
کیمیا: معروفترین غذای تایلند پدتایه، حکم همون قرمهسبزیشون رو داره. پدتای (Pad Thai) ترکیبی از نودل و سبزیجات و تخم مرغ که روی حرارت بالا پخته میشه؛ شاید بشه گفت تخم مرغ، سس سویا و نودل از اِلِمانهای اصلی آشپزی تایلندیه؛ برای کسایی که کمتر اهل ریسکاند و دلشون نمیخواد که هر نوع غذایی رو تجربه کنن، غذاهایی مثل انواع نودل و (Fried Rice) یا همون برنج سرخشده هست که خیلی به ذائقه ما نزدیکه.
سالار: البته این به نظر من جنایته توی تایلند که غذاهاشون رو امتحان نکنیم.
کیمیا: دقیقا!
سالار: این وسط تایلندیها گوشت رو هم خیلیخوب مغزپخت میکنند. واسه همین توصیه میکنم حتما گوشتهاشون رو امتحان بکنید و یه نکتهی دیگهای که باید بگم واسه ما ایرانیها خیلی جذابه، اینه که برنج توی غذای تایلندی بسیار بسیار مهمی رو ایفا میکنه و اگرمثل من عاشق برنج شفته باشید که دیگه هیچی، دنیاتون خیلی شیرینترهم میشه، واسه همین میتونید برنج رو با انواع گوشت ومرغ و میگو و حتی هشت پا، یا هر چیز دیگه ای که فکر کنین، سفارش بدین و لذتش رو ببرین.
موسیقی
کیمیا: یکی دیگه از اتفاقات هیجان انگیز شکمگردی توی تایلند اون دکههاییه که سرتاسر تایلند و مخصوصا شمالش هستش؛ میتونید توی این دکهها چیزهای مختلفی مثل سوسیس، مرغ، گوشت، هرچیزی که فکرش رو بکنید به صورت باربیکیو سفارش بدین و همین جور که دارین قدم میزنین و لذت میبرین از زیباییهای تایلند، شام و ناهارتون رو هم میل کنید. مهمترین نکته برای شکمگردها اینه که با توجه به قیمت پایین غذا توی تایلند این شانس رو دارین که غذاهای متنوعی رو امتحان کنین. فرض کنین یه بشقاب برنج سرخ شده با مرغ یا میگو، درحدود پنج هزارتومن میشه! (قیمتها برای زمان دلار 3هزار تومان محاسبه شده است)
سالار: آخ!به قول یکی ازبچهها آدم بعد ازاینکه ازتایلند برمیگرده دلش نمیاد اینجا پول غذا بده.
موسیقی
سالار: اما شاید بتونم بگم لذت در کف خیابونهای تایلند معنا میشه.
کیمیا: ههه!مطمئنی میخوای در موردش بگی؟
سالار: ههههه!آره نه نه هنوز دارم درمورد غذا صحبت میکنم، ببین به نظر من یکی ازبهترین خوراکیهای تایلند اسموتیهاشه، کلی دکه وجود داره که پر از میوههای رنگارنگ اند؛ شما دو یا سه تا میوه رو انتخاب میکنین، طرف با یخ وآب براتون میریزه تو مخلوط کن و چند ثانیه بعد یه اسموتی کاملا طبیعی دارین، بعد این اسموتی چنده؟ سه هزارتومن!!!واسه همینه که اکثر توریستها میگن توی این یکی دوهفته ای که توی تایلند هستن به اندازهی کل دوسال گذشتهشون میوه خوردن؛ به نظرمن مخطوط کردن این میوهها هم خودش یه هنرمحسوب میشه، اینکه شما چه میوه ای رو با چه میوه ای مخلوط کنین خیلی تاثیرگذارتره توی طعمش، تجربهی من میگه که آناناس با توت فرنگی با هرچیزی خوشمزه میشن.
موسیقی
بیشتر بخوانید: سالار از تجربهش از سفر به تایلند یک مجموعه سفرنامه نوشته که از اینجا میتونید شروع به خوندن کنید.
حملونقل در سفر به تایلند
سالار: برای رسیدن به شمال تایلند اصلیترین مقصد، شهرچیانگ مایه که خب بزرگترین شهر شمال تایلند محسوب میشه؛ برای رسیدن به اونجا ما از بانکوک یه پرواز داخلی گرفتیم، ولی خب از اکثر شهرهای بزرگ و جزایرجنوبی هم به چیانگ مای پرواز وجود داره؛ معروفترین ایرلاین تایلند، تای ایرویزه که خب یه ذره گرونتره؛ ولی خب کلی پرواز ارزونترو ایرلاینهای ارزونتر مثل نوکایر و اینا هم هست.
کیمیا: نوک ایر؟!
سالار: آره دقیقا نوک! لوگوش هم یه پرنده هست با یه نوک بزرگ!پیشنهاد من و خب اکثراهل سفر اینه که پروازهاتون رو باید از خیلی جلوتر بوک بکنید، این به شما اجازه میده که هم خیالتون راحت باشه، هم اینکه پروازهای ارزونتری پیدا بکنین؛ اما اگرنمیدونین که پرواز ارزون رو چطوری پیدا بکنین، بهتون بگم که خیالتون راحت باشه، ما حتما یه برنامه رو مفصل به پیدا کردن و رزرو پروازهای ارزون قیمت اختصاص میدیم. درسته کیمیا؟
کیمیا: دقیقا! میدونی که حالا پرواز رو که بذاریم کنار، من علاقه یخاصی به قطار دارم و همیشه هرکشوری که میرم باید قطاراونجا رو تجربه کنم، به خاطرهمین توی سفر به تایلند مسیر بانکوک به چیانگ مای رو هم با قطار رفتم؛بلیط قطار رو هم خیلی راحت، رفتم همون روز از ایستگاه قطار بانکوک تهیه کردم، قیمتش هم بسته به کلاس میشه از ۱۶۰۰بت (Bath) به پایین گرفت؛ قطاری که ما سوار شدیم کوپه نداشت و این شکلی بود که فرض کنین دو طرف راهرو دو طبقه تخت داشتش و از لحاظ تمیزی و آنتایم بودن هم که باز باید یادآوری کنم دیگه، داریم در مورد گردشگری تایلند صحبت میکنیم.
سالار: بله بله!
کیمیا: پس خیالتون تخت! جالبترین نکته ی قطار این بودش که راس ساعت هشت شب، یه خانم خیلی مرتب و جدی طور، اومدش بالاسر تختها، همه هم انگار درجریان بودن، میرفتن کنارتختهاشون وایمیستادن، حالا فرض کن ما همینجورداریم گیج و ویج نگاشون میکنیم، همه میرفتن کنار تختهاشون وایمیستادن، این خانم شروع میکرد تختها رو مرتب کردن، بعد همه میرفتن روتختهاشون میخوابیدن، پردههای آبی تختشون رو هم میکشیدن، ما مونده بودیم که خب تا ساعت هشت صبح باید چیکار بکنیم؟! مگه قطار اینجوری نیست که شب تا صبح باید بگیم بخندیم؟!
سالار: حتما باید مامور قطار بیاد تذکربده بهنظرم.
کیمیا: دقیقا ههه! در کل خیلی تجربه ی راحت و خوبی بودش، فقط حتما تاکید میکنم که خوراکی همراهتون باشه، چون رستوران قطاری که ما سوار شدیم خیلی لوکال بود و غذاها تو مایههای سوسک پلو! البته گزینهی اتوبوس هم هست دیگه؛ ولی برای مسیر طولانیه به نظرم و درمقابل قطار و هواپیما چندان جذاب به نظر نمیرسه.
موسیقی
چیانگ مای شهر معابد
کیمیا: چیانگ مای از دوبخش کاملا مجزا تشکیل شده. یه بخش بیزینسی و مدرن و یه محوطهی قدیمی توی مرکز شهر، که در واقع خاستگاه اصلی شهره. این محوطه امروز با دیوار از بقیهی شهرجدا شده و به اسم شهر قدیمی معروفه. حتی اگر توی نقشه توی گوگلمپ هم نگاه کنین کاملا مربع شهر قدیمی رو میتونین ببینین.
سالار: یه چیز بامزه اینکه، چیانگ مای توی تایلندی یعنی شهرِجدید؛ بعد وقتی تو میگی شهرِ قدیمیه چیانگ مای، درواقع داری میگی شهرِ قدیمی شهرِ جدید.
کیمیا: ههه! حالا بهترین محل اقامت هم همون در واقع شهرِ قدیمی شهرِ جدیده که به همهی جاذبهها و مراکز شبگردی نزدیکه؛ توی شهر، کلی هتل و اقامتگاههای محلی و جمع وجور وجود داره، که میتونین اتاقهای ساده و تمیزشون رو، واقعا از شبی ده دلار برای دو نفر رزرو کنین. البته واقعا نیازی به رزرو هم نیست، میتونین خودتونو برسونین به شهر قدیمی و بعد سرزدن به چند تا هتل به راحتی هتل دلخواهتون رو پیدا کنین؛. یه نکتهی جذابی هم که در مورد هتلهای تایلند وجود داره اینه که اینقدر ریت (Rate) هتلها بالاست که گیج میشین کدوم هتل رو باید انتخاب کنین؛هم هتلها با کیفیت اند والبته همهاستلها.
سالار: اما درمورد زمان، من توصیه میکنم که یکی از روزهای شنبه یا یکشنبه توی برنامهی سفرتون باشه، به خاطراینکه یک سری شنبه بازار و یکشنبه بازار وجود داره که توی خیابونهای اصلی شهر برگزار میشه؛خیابون رو میبندن و پرمیشه از دکههای غذا و لباس و سوغاتی فروشی و بسیاربسیار تجربهی جذابیه!
کیمیا: البته اگر به هردلیلی نتونستین آخرهفتهتون رو چیانگ مای باشین؛میتونین برین سمت شرق شهرقدیمی از دروازهی فائه یا همون (Phae Gate) رد بشین و مستقیم برین تا بازارشبانه یا (Night Bazaar) اونجا که برسین حال و هواش تقریبا مشابه همون شنبه بازار یا یکشنبه بازاره.
موسیقی
معبد دوی سوتهپ چیانگمای (Doi Suthep)
سالار: چیانگ مای کلی معبد خاص و جذاب داره که همشون نزدیک هم اند و میتونین تقریبا توی یه نصف روز اکثرشون رو ببینین؛ اما معروفترین معبد اونجا اسمش دوی سوتهپه ( (Doi Suthepکه توی ارتفاعات بالای شهر قرار داره و اگر بخواین با ماشین برین یه سی چهل دقیقه راهه؛ بذارین داستان ساخته شدنش رو هم بگم به نظرم جالبه؛ توی افسانهها اومده که یه راهب بودایی یه استخون پیدا میکنه که معتقد بوده استخون شونهی بوداست و قدرتهای جادویی داشته، این رو میبره پیش پادشاه چیانگ مای و اون جا کلی ازش تقدیرمیکنن و اینها؛ خلاصه قرارمیشه که اِاِاِ یه بخشی از این استخون رو روی یه فیل سفید بذارن و هرجا فیل سفید نشست اون جا یه معبد بسازن. میدونین به هر حال فیل سفید توی تایلند؛ مخصوصا فیل و مخصوصا فیل سفید بسیارمقدسه؛ این فیله کوه بالای چیانگ مای رو همین جوری میره بالا و میره بالا تا تقریبا بالاهای اون کوه یه جا میشینه سه بار توی خرطومش میدمه و همونجا میمیره و این میشه که همونجا معبد دویسوتهپ رو میسازن؛ من میخوام توصیه بکنم که اگر رفتین اونجا جوری برید که یه چند، مثلا چندین دقیقه قبل از غروب برسین، به خاطر اینکه هم حال و هوای معبد تو اون ساعت خیلی جذاب و آروم و آرامش بخشه، هم اینکه بعد ازاینکه غروب میشه یه منظرهی بسیار زیبا ازخود شهر چیانگ مای رو میتونین ازارتفاع ببینین.
کیمیا: برای دسترسی به معبد هم میتونین از تاکسی استفاده کنین، مثله همهی جاهایه دیگهی تایلند، استفاده ازتاکسی خیلی راحته؛البته من همیشه توی تایلند ازموتور استفاده کردم، درواقع ما هر شهری که رسیدیم، البته به جز بانکوک، بلافاصله یک موتورکرایه کردیم که قیمت اجارهی روزانهاش هم در حدود بیست تومنه؛ که هم هیجانش بیشتره، هم میشه کلی صرفه جویی کرد.
موسیقی
طبیعتگردی در چیانگمای
سالار: ازهمه جاذبههای شهر که بگذریم باید بگم چیانگ مای در طول روزچیزی واسهی ارائه نداره و شهرتقریبا خالیه؛ دلیلش اینه که همهی توریستها ترجیح میدن روزشون رو با تفریحات هیجانانگیز و خب نسبتا ارزونه اطراف شهر بگذرونن؛ همونطور که کیمیا گفت زیرساختهای توریسم توی تایلند واقعا درست وحرفه ای پایهگذاری شده؛ شما تقریبا از هر دکه و مغازه و هتلی میتونین کلی تور و برنامه هیجان انگیز رزرو بکنین؛ از زیپلاین و بانجی بگیرین تا رودخونهنوردی و ترکینگهای یک روزه و چند روزه و….
کیمیا: ببین ترکیب همهی این اَکتیویتیا که گفتی، باعث شد من تو سفر بیست و پنج روزم به تایلند بیشترین زمان رو صرف چیانگ مای کنم و چهار روز بمونم تو این شهر، آنقدر تورهای جذاب و ارزونقیمت هست که نمیتونستم از بینش انتخاب کنم مثلا یکی از تورهایی که رفتم اینجوری بودش که صبح اومدن دم هتل دنبالمون و رفتیم بیرون از چیانگ مای که قبیلهی گردن درازا رو ببینیم و فیل سواری کنیم، البته راستشو بخوای این قبیله دیگه خیلی جنبهی واقعی نداره و بیشتر توریستیه.
سالار: خب طبیعیه! به خاطراینکه اصله این قبیله، نزدیک مرزه بِرمَس وخب تقریبا میشه گفت به زور کوچ داده شده اینور.
کیمیا: دقیقا! این چیزی که ما میدیدیم انگار یه ویترینی هستش از اون چیزی که تو واقعیت وجود داره.
سالار: درسته!
کیمیا: جالبترین قسمت این بازدید ما از این قبیله، این بودش که اون خانمها، از این خانمها که حلقه دور گردنش داشت گیتارش رو برداشت و برامون شروع کرد ساززدن!
موسیقی
کیمیا: توی این قبیله برای کسایی که دوست داشتن، امکان این هم بودش که فیل سواری کنن یا با فیلها برن توی رودخونه، آب بازی کنن و از این جور کارها، بعدش هم برنامهی دو ساعتهایکینگ بود توی جنگل بسیار زیبا، که به یه آبشار خیلیخوب ختم میشدش؛بعد از اون هم رفتینگ بود وبعدش هم بامبو رفتینگ؛واقعا باورم نمیشد مسئولهای برگزاری دارن توخوش اخلاقترین حالت ممکن به همهی وعدههاشون عمل میکنن؛ حدس میزنین هزینهی اینهمه خدمات چهقدر بود؟ حدود صد تومن!!!
سالار: و جالبه که ما رفتیم صد و پنجاه تومن بودها.
کیمیا: هاان/ همینه دیگه! توی تایلند هم مثل همه جای دیگه باید چونه زد مثل همه جایه دیگهی آسیا، ما هم فکر میکنم قیمت اولیهی این تور برامون نمیدونم دویست و خورده ای بود و آخرش رسوندیمش به صد تومن! یکسری جاذبهها مثل گرند کنیونه (Grand Canyon) چیانگ مای رو هم ما رفتیم که البته با موتور رفتیم؛ اونم واقعا تجربهی خاصی بودش؛ که از کنیون میشد اِاِاِ شیرجه رفت توی آب و قیمت تورش به نسبت اون تجربه ای که با موتور داشتیم، خیلی گرونتر بودش.
سالار: البته همهی این تجربهها زمانی لذت بخشتره که فصل مناسبی بریم تایلند، بهترین زمان برای تایلند فوریه و بدترین فصل از جون تا اکتبره که فصل مانسُونه، یعنی هوا به شدت دم داره، دریاها طوفانی اند و گهگاه بارونهای سیلآسا مییاد.
موسیقی
کیمیا: همونجوری که گفتیم قراره این رادیو رو با هم پیش ببریم. پس یه بخش اضافه کردیم به اسم پَسوک؛ تو این بخش خاطره یا تجربهی یکی از شنوندهها از سفر به مقصد اون اپیزود رو با هم میشنویم. این بارازعباس خواستیم که از تجربهی سفرش به شمال تایلند بگه.
سالار: پَسوک یا پاسوک به گویش محلی خراسان به کسی میگن که زیاد سفر میره و به قول خودمون پاش تو خونه بند نمیشه؛ از اپیزودهای بعدی این شمایین که قراره خاطراتتون رو توی قسمت پَسوک رادیو جولون تعریف کنین.
موسیقی
عباس: سلام به شما دو دوست عزیز و به همهی شنوندههای خوبتون! قرار شد که از تایلند بگیم، من حدود دو سال پیش یه سفر بیست و چند روزه به این کشور خیلی قشنگ داشتم؛ حالا بماند که وقتیکه ویزا رو گرفتم و چند تا از دوستام فهمیدن که دارم میرم تایلند، اونم برای بیست و چند روز، کلی حرف که آی تو هم داری میری تایلند و بیست و روز و اینا؛ من مستقیم میرم یه جایی به اسم پای(Pai) درشمال تایلند بالای چیانگ مای میشه نزدیکه مرز بِرمه؛ این شهرِ کوچیک تو دره ی یک رودخونه قرار داره و شاید دو تا خیابون اصلی بیشتر نداشته باشه که به صورت ( (Tا توی این شهر قرار گرفتن؛ این شهر پُره بَگ پَکِره(Bag Packer) و شبها هم توی این دو تا خیابون اصلیش، آدمها میان بساط میکنن؛ یک سری فروشندههای دوره گرد هستن که ممکنه تایلندی هم نباشن، ممکنه از همون بَگ پَکِرها باشن ؛ خلاصه من یه شب داشتم توی این خیابون قدم میزدم، رسیدم به یه کسی که یه بساطی کرده بود و یه صندوق نسبتا بزرگی جلوش بود، که این صندوق پر از کشو بود که از زوایای مختلف این صندوق، این کشوها باز میشد. بعد همینجوری نشسته بودم و داشتم دست سازههای این بندهخدا رو نگاه میکردم و اون چیزهایی که میفروخت رو نگاه میکردم و چیزهایی مثله مثلا با دندون ببر و پنجهی ببر و یکسری گردنآویز و دستبند و اینها درست کرده بودن و میفروخت. داشتیم با همدیگه صحبت میکردیم که گفت کجایی هستی؟ گفتم که من اهل ایرانم! با یه اشتیاق خیلی خاصی گفت وایسا یه چیز خیلیخیلی خوب و ارزشمند دارم. از پایین اون صندوق کِشو رو کشید بیرون یه دستمالی رو درآورد و با احتیاط باز کرد و یه گردنآویز فیروزه بود و بعد گفتش که این ارزشمندترین چیزیه که من دارم و خیلی دوسش دارم و نمیفروشمش و این مال کشور شماست! گفتم آره این فیروزه است. و یه مقدار توضیح در مورد فیروزه و ازکجا میاد و نیشابور کجاست و اینا بهش دادم و اون شخص خیلی از داشتن اون خوشحال بود و گفتش که من آرزوم اینه که بیام ایران و برم اون شهری که این فیروزه ازش تولید میشه، اون شهر رو و اون معدن رو ببینم . این برای من خیلی جالب بود، که توی شهرخیلی کوچیک توی شمال تایلند که شاید اسمش به گوش ما نخورده باشه یه آدمی هستش که آرزوش اینه که بیاد ایران و من امیدوارم که به این آرزوش برسه، چون واقعا مردمه خیلی مهربونی داره این کشور و مخصوصا این شهر!
موسیقی
شهر پای (Pai)
کیمیا: جذابترین اتفاق شمال تایلند برای من دیدن شهر پای(Pai) بود؛ از هرهتلی توی چیانگ مای میشه بلیت مینیبوسهای پای رو خرید؛ این مینیبوسها مداوم بین چیانگ مای و پای درحرکتاند؛ وقتی راه افتادید بعد از سه ساعت حرکت تو جاده ی پر پیچ و خم که جاده چالوس در مقابلش اتوبان تهران- رشته و گذشتن از هفتصد و شصت و دو پیچ، میشه از چیانگ مای رسید به پای!
سالار: دقیقا به همین دلیله، که باید حتما قرص ضد تهوع قبل ازحرکت بخورید.
کیمیا: راستش من قبل ازاینکه برسم پای هیچ تصوری نداشتم؛ همین باعث شد که دیدن اون خیابون واکینگ استریت پای که عباس بهش اشاره کرد، کلی بهم هیجان بده!!!یه خیابون سنگفرش، که دوطرفش پراز دکههای غذافروشیه، که خوشمزهترین غذاخونگیهای ممکن رو میتونی توش پیدا کنی؛ در کنار یک عااالم مغازهی خنزرپنزر فروشی که هر چی که بخوای رو با ارزونترین قیمت میتونی توش پیدا کنی؛ حالا همه ی اینها رو بذارین کنار هیپیهایی که دست ساختههاشون رو برای فروش گذاشتن، نوازندههای دوره گردی که نقطه به نقطه اش مشغول نواختن انواع سازهای عجیب وغریباند.
سالار: برای منم پای بسیار لذت بخش بود؛ اما اگر بخوام در مورد اقامت بگم، اِاِاِ خب میتونین شما توی همین واکینگ استریت اقامت بکنین ولی اون وقت مجبورین تا نیمههای شب صدای هیاهو و رفت و آمد آدمها رو بشنوین؛ پای دقیقا کناره یه رودخونه بنا شده که روش یه پل چوبی واسهی عابرها هست ؛ به محض اینکه از این پل رد بشین، علاوه بر اینکه خیلی حال و هوای روستایی و آرامشبخشتری رو خواهید دید، اِاِاِ کلی هتل هستن که در واقع مجموعهی اقامتیاند که یک سری بَنگِلو یا این کلبههای چوبی که با لیف خرما و چیزهایی شبیه به این ساخته شدن رو به شما اجاره میدن و شما میتونین یه تجربهی بی نظیر و البته بسیار ارزونتر نسبت به مرکزشهر رو توشون تجربه بکنین.
کیمیا: ما اقامتمون تو یه فضای سرسبز و پر از آرامش بود که دور تادورش بَنگِلو بودش و این بَنگِلوها برای هردونفر قیمتش پنجاه تومن بود که شبیه شوخیه بیشتر؛ دور و بر پای هم، مثله چیانگ مای پُره از جاذبههای طبیعی که میتونه روزتون رو بسازه؛ ازهایکینگ و دیدن آبشار بگیر تا غاراسرارآمیزروح و چشمههای آب گرم.
سالار: و تقریبا هر کسی رو که ببینین، بهتون توصیه میکنه که غروب پای رو، توی درهی پای ببینی، که خود تایلندیها بهش میگن گِرَند کِنیونه تایلند، که خب طبیعتا خیلی اغراق میکنن.
کیمیا: پای و اطرافش رو میشه توی دو روز به صورت فشرده دید؛ اما من پیشنهاد میکنم که بسته به زمانتون، چند روز بیشتر اونجا بمونین و ریلکس کنین و از فضا و مناظرش لذت ببرین.
موسیقی
سالار: اما کیمیا من هرچی فکر میکنم نمیتونم نکتهی منفی خیلی عجیب غریبی دربارهی شمال تایلند بگم؛ میشه گفت به هرحال این مناطق خیلی لاکچری نیستند و همهچیز در حد بیسیک و سادهاس؛ اما خب ما هم که دنبال همچین سفرهایی نیستیم.
کیمیا: آره واقعا! نکته اینه که مثلا اگر قرار بود درمورد بانکوک یا جزایر جنوبی صحبت کنیم، میشد مثالهای آزاردهنده و منفی از اون مناطق زد؛ اما من هم موافقم باهات که چیزی نبود که تو شمال تایلند منو اذیت کنه.
موسیقی
کیمیا: وقتی یاد شمال تایلند میافتم نمیتونم لبخند نزنم.
موسیقی
پیادهسازی متن: مطهره اله دادی