اپیزود بیست و هفت – کتاب قرنطینه

توی این روزهای قرنطینه مدام می‌شنویم که باید از زمان‌مون بهترین استفاده رو بکنیم، ورزش کنیم، مهارت جدید یاد بگیریم، کتاب مفید بخونیم و …. اما ما معتقدیم مهمترین کاری که تو این دوران قرنطینه باید انجام بدیم اینه که مراقب سلامت جسم و روحمون باشیم و سراغ کارهایی بریم که حالمون رو خوب می‌‌کنه! مثلا اگه قراره کتاب بخونیم، با خوندنش دنبال حل کردن مسائل مهم دنیا نباشیم، در عوض بریم سراغ کتاب‌هایی که باعث میشن رویاهامون رو فراموش نکنیم. این اپیزود برای اونهایی تولید شده که سفر و رویای سفر، بخش جدا نشدنی از زندگیشونه و تلنگریه تا تو این روزهای قرنطینه آرزوهاشون رو فراموش نکنند. توی این اپیزود با کمک اهالی کتاب، تعدادی کتاب با حال و هوای سفر معرفی می‌کنیم. در کنار شنیدن قصه کتاب‌ها، قصه آدم‌هایی که سفرشون رو با خوندن کتاب شروع کردند رو می‌شنویم و علاوه بر اون در مورد کتابهایی که میشه اصول سفر کردن رو ازشون یاد گرفت گپ می‌زنیم. دوستان عزیزی که توی اپیزود بیست و هفت رادیو جولون کمک کردند و کلی کتاب سفر و سفرنامه معرفی کردند به ترتیب معرفی در اپیزود:

مریم شبانی، روزنامه‌نگار: خانواده تیبو، شرق بنفشه

پیمان یزدانی، عکاس اجتماعی و جهانگرد: سفرنامه برادران شرلی

احسان رضایی، نویسنده و منتقد ادبی: سفرنامه‌های ادبیات ایران

فاطمه کاشفی، مدیر شهر کتاب دانشگاه: هیچ چیز آنجا نیست

مصطفی یاوری‌آئین، مورخ علم: هنر سیر و سفر

مصطفی قوانلو قاجار، مدیر انتشارات شمعدانی: eat,pray,love

اشکان بروج، مدرس گردشگری: چگونه سفرنویس شویم، زال و رودابه، زال و سیمرغ، رستم در هفت‌خوان، سامک ماجراجو

نگار علیزاده، جهانگرد و بلاگر: ماجراجویان بزرگ

همچنین کتاب‌های آتش بدون دود، چادر کردیم رفتیم تماشا، برادران امیدوار، روزنامه سفر میمنت اثر ایالات متفرقه امریغ، چرا سفر می‌کنید، مجموعه کتاب‌های دن‌ براون، نشنال جئوگرافیک و لونلی پلنت

 

تهیه‌کنندگان: کیمیا خسروی و سالار موسوی

طراح پوستر: بابک قادری

متن اپیزود

اپیزود بیست و هفت کتاب قرنطینه – کتاب سفر و سفرنامه

 

کیمیا: سلااام

سالار: این‌جا یه رادیو واسه جولون دادنه.

کیمیا: من کیمیا خسروی هستم و به همراه سالار موسوی اپیزود 27 رادیو جولون رو تقدیم‌تون می‌کنیم.

توی هر اپیزود رادیو جولون ما در مورد یه مقصد و یا یه موضوع مرتبط با سفر صحبت می‌کنیم. تا حالا کنار هم به مقاصد مختلفی سفر کردیم، از وین و هند تا کرمانشاه و جزایر جنوب. در کنار سفر در مورد موضوعات مختلفی هم با هم گپ‌ زدیم، از سفر تنهایی گفتیم، از هیچهایک و راه و رسم سفر اصولی و ارزان و کلی موضوع دیگه.

اما از وقتی ماجرای کرونا و قرنطینه خونگی شروع شد به قول یکی از فالوئرها، چرخش قهرمانانه انجام دادیم و تو اپیزود 25 در مورد بهداشت در سفر و staycation یا همون داستان گردشگری از خونه ما شروع می‌شه صحبت‌کردیم، در همین راستا تو اپیزود 26 با کمک اهالی سفر و رفقای اهل فیلم، فیلم‌هایی رو معرفی کردیم که به بزرگ‌شدن دنیامون یا شکل گرفتن رویای سفر به یک مقصد یا یک سبک زندگی کمکمون می‌کنه. تو این اپیزود هم قراره بریم سراغ تعدادی کتاب با حال و هوای سفر. قراره در کنار شنیدن قصه کتاب‌ها، قصه آدم‌هایی که سفرشون رو با خوندن کتاب شروع کردند رو بشنویم و علاوه بر اون در مورد کتاب‌هایی که می‌شه اصول سفرکردن رو ازشون یاد گرفت، گپ بزنیم.

موسیقی

سالار: امروز چهاردهم فروردینه و دیگه گفتیم بیایم یه سال مبارکی بکنیم و به بهونه ضبط جولون، کرونا رو باهم رد و بدل کنیم دیگه خیال‌مون هم راحت شه و البته مدیونید اگر فکر کنید جایی از لباس‌های من هست که این بابک و کیمیا،الکل نزده باشن بهش.

تو این چندوقت بیکار هم نبودیم و بالاخره همت کردیم و با کمک حامد ستاریان عزیز که طراح وبسایت‌مونه، روی وبسایت رادیو جولون کار کردیم، خبر خوب اینه که طراحی‌های اولیه تموم شده و الان مشغول بررسی و دسته‌بندی محتواهای تولید‌شده واسه وبسایتیم. همون‌طوری که می‌دونید تمام محتواهای تولید شده تو پادکست ما از تجربه سفرهامون می‌آد و غیر از مواردی که مثلا با یه شخص دیگه‌ای مصاحبه می‌کنیم، اون محتوایی که تو اپیزودها ارائه می‌دیم، تجربه دست اول خودمونه و خوب دیدیم حیفه که این‌محتوا به صورت متنی در دسترس همه و قابل سرچ نباشه.

در کنار اون، راستش من همون اپیزودهای اول یه دوست ناشنوا داشتم و البته هنوز هم دارم که هرقسمت، متن اپیزودها رو براش می‌فرستادم و اون هم کلی استقبال می‌کرد. از همون زمان با کیمیا تصمیم گرفتیم که متن اپیزودها رو منتشر کنیم، اما اون‌قدر کار وبسایت به تاخیر افتاد که این هم کم‌کم فراموش شد. درنتیجه تا بحث وبسایت جدی‌تر شد، یکی از اولین کارهایی هم که انجام دادیم این بود که به کمک یه‌سری از مخاطب‌های جولون که الان دوست‌هامون شدن، محتوای صوتی ارائه شده رو تبدیل به محتوای متنی کردیم که با بالا اومدن سایت در دسترس همه قرار می‌گیره. جا داره همین‌جا از همه کسایی که تا الان کمک‌مون کردند و رفقایی که از طریق دایرکت و ایمیل پیشنهاد تولید محتوا بهمون دادند، تشکر کنیم.

موسیقی

کیمیا:اگه اپیزود قبلی یعنی سینمای قرنطینه رو شنیده باشید، می‌دونید که ما از افراد متخصص کمک گرفتیم تا برامون فیلم معرفی کنند؛ تو این اپیزود هم با همون روال پیش می‌ریم.

اولین کتاب رو از مریم شبانی خواستیم برامون معرفی کنه، مریم سال‌هاست که روزنامه‌نگاره و همیشه دست به کتابه، از طرف دیگه هم، دست به سفر رفتنش هم خوبه و حداقل یه سفر جون‌دار،  هرسال می‌ره. از مریم خواستم کتاب‌هایی که باعث شده رویای سفر رفتن به یه مقصد تو ذهنش شکل بگیره رو بهمون معرفی کنه.

 

معرفی کتاب سفر خانواده تیبو

مریم: دوازده سال پیش بود که من کتاب “خانواده تیبو” رو که به من هدیه داده بودن رو شروع کردم خوندن، یه کتاب چهارجلدی و پر از جزئیات تصویری، یعنی کتاب جوری بود که من وقتی می‌خوندم، سطر سطرش رو که می‌خوندم، احساس می‌کردم که دارم یک فیلم می‌بینم، انقدر جزئیات همه‌چیز مشخص توضیح داده‌شده‌بود، که من فکر می‌کردم که کتاب نمی‌خونم، فیلم می‌بینم. و از جمله این جزئیات جذاب، کوچه‌ها و خیابون‌های پاریس بود، جایی که داستان توی اون می‌گذشت و منی که تا حالا پاریس نرفته‌بودم، کتاب رو می‌خوندم و یهویی فکر‌ می‌کردم که من از خیابون سن‌ژرمن وارد خیابون سن‌میشل شدم، به همین راحتی، بدون این که اصلا هیچ تصوری از جغرافیا و شمال و جنوب پاریس داشته باشم

اصلا خودم رو تو محله‌های پاریس می‌دیدم، روبه‌روی کلیسای  نوتردام می‌دیدم، بعد درواقع کتاب که تموم شد، من می‌تونستم یه جورهایی تو خیال خودم، خیالی که فکر می‌کردم خیلی درسته، نقشه محله لاتین پاریس رو بکشم، اون محله فرهنگی و محله مرکزی پاریس که دانشگاه سوربن هم اون‌جاست و خب پارک لوکزامبورگ هم همون‌جاست و درواقع یکی از جذاب‌ترین و شاید واقعا جذاب‌ترین محله پاریس که اصل داستان تو این محله می‌گذشت، شخصیت‌های داستان تو این محله رفت‌وآمد داشتن و بزرگ شدن و تو این محله زندگی می‌کردن.

موسیقی

مریم: کتاب که تموم شد، من منتظر بودم یک سفر برم پاریس و اون چیزی رو که یاد گرفته بودم، یعنی تو ذهنم نگه‌داشته‌بودم از این‌کتاب، با واقعیت امروز اون‌جا منطبق کنم؛ درحالی‌که داستان کتاب، داستانی بود که مثلا حدودا شاید یک قرن پیش می‌گذشت، نه امروز؛ حالا یه ذره کم‌تر. همین‌طور هم شد، من سال بعدش مسافر پاریس شدم و دقیقا به دلیل همین کتاب، یعنی به دلیل جذابیتی که توی توصیف محله‌ها، خیابون‌ها و شهر پاریس داشت کتاب برای من، با اینکه نویسنده، نویسنده فرانسویه، یعنی اینکه یک نفری نبود که شرح یک داستانی، سفر خودش رو به پاریس داده باشه، بخواد اگزجره کنه، بزرگ‌نمایی کنه.

یک نویسنده فرانسوی، البته یک نویسنده خیلی نام‌دار فرانسوی این کتاب رو نوشته و درواقع شاید شرح توصیفاتی که از محله‌ها و خیابون‌ها و خونه‌های پاریس کرده، توصیفات به هرحال زیستشه، تجربه زیسته خودش بود؛ اما این تجربه زیسته، انقدر ملموس بود که من رو شاید کم‌تر از یک‌ سال بعد، به یک سال هم نکشید، کشوند به پاریس، به دقیقا محله لاتین، به اون کوچه پس‌کوچه‌ها، درواقع اون میدون جلو دانشگاه سوربن، به جلوی  کلیسا، وکلیسا نتردام، بعد از اون یکی از محبوب‌ترین مکان‌های من شد که تو همه سفرهایی که بعد از اون رفتم.

اون ورودی، اون میدون‌گاهی، همیشه حس خیلی خوبی برای من داشت، شلوغیش و اینکه می‌تونستم سمت راستم رو نگاه کنم و کتاب‌فروشی شکسپیر و شرکا رو ببینم و می‌دونستم که خیلی راحت می‌تونم الان برم تو سن‌میشل، سن‌ژرمن راه برم. می دونستم که تا پنج‌دقیقه یا نهایتا ده‌دقیقه پیاده‌روی می‌تونستم برسم به پارک لوکزامبورگ. و این محله دقیقا همون حس و جذابیتی که من با خوندن کتاب گرفتم، بعدا تجربه واقعی من هم از پاریس، دقیقا همون بود. یعنی همون حس بود و نمی‌خوام بگم که حتی زیادتر شد، انگار که اون تجربه خوندن کتاب همون تجربه اولیه دیدن من از پاریس بود که سیو (save) شد و برای همیشه تو ذهن من موند.

موسیقی

معرفی کتاب سفر شرق بنفشه

مریم: ولی یه کتاب دیگه‌ام هست که خیلی برای من این حس رو تداعی کرد، اون هم “شرق بنفشه” آقای شهریار مندنی‌پوره، که تو کوچه‌پس‌کوچه‌های محله قدیمی شیراز می‌گذره. تو کوچه‌هایی که معروفه به کوچه‌های آشتی‌کنون، که انقدر باریک و تنگ هستن که دو نفر نمی‌تونن راحت رد شن، مگه اینکه بخوان خیلی تنگاتنگ هم راه برن و به همین دلیل به این کوچه‌ها می‌گن کوچه های آشتی‌کنون. شرق بنفشه تو این کوچه‌پس‌کوچه‌ها می‌گذره. چیزی که من قبلا چندین سفر به شیراز رفته بودم و هیچ تجربه‌ای از این کوچه‌ها نداشتم.

مثل یک مسافر عادی می‌رفتم سعدیه، حافظیه، تخت جمشید، می‌رفتم بیرون شهر، سایت‌های دیدنی بیرون شهر رو می‌دیدم و تصورم از داخل شهر فوقش همون حمام وکیل و همون چیز عادی و روتینی که باید می‌دیدیم بود و بیش‌تر از اون تصوری از شیراز نداشتم. شرق بنفشه رو که خوندم، اصلا انگار یه دریچه تازه‌ای برای من باز شد، انگار مثلا من با یه شیراز مواجه شدم که با اینکه چندبار رفتم، ولی هیچ شناختی ازش ندارم، مگه می‌شه؟! مگه می‌شه اون کوچه‌ها تو همون حول‌وهوش بازار وکیل وجود داره و من ندیدم! خب من رفتم شیراز، به دلیل درک همین فضا و همین چیزی که از چشم من همیشه افتاده‌بوده، رفتم شیراز.

قبل از اینکه برم شیراز، خب متاسفانه دیگه آقای شهریار مندنی‌پور دیگه ایران نبودن، سال‌ها بود که از ایران مهاجرت کرده‌بودن، بهشون یه ایمیل زدم و بهشون گفتم که من تحت تاثیر کتاب شرق بنفشه می خوام دوباره برم شیراز، و یه سفر برم شیراز، چه توصیه‌ای به من دارید؟ یه چندخطی برای من نوشتند. الان حضور ذهن ندارم، ولی یادمه یه چندخط خیلی دوستانه نوشتن که حالا می‌ری شیراز، این‌جا هم برو، این کار رو هم بکن، فلان جا رو هم ببین و … و من با اون حس کتاب که خونده‌بودم و با این ایمیل که از نویسنده کتاب گرفته‌بودم و توصیه‌هایی که داشتم دوباره رفتم شیراز و رفتم تو کوچه‌پس‌کوچه‌های آشتی‌کنون گم شدم، تنها. و چه حس غریبی بود، انگار که من این‌بار شیراز رو داشتم از روایت نویسنده شیرازی که تو اون کوچه‌پس‌کوچه‌ها بزرگ شده و تجربه زیسته‌اش رو تو کتاب شرق بنفشه لابد روایت‌کرده.

داشتم درواقع تو این فضا قدم می‌زدم، توفضائی که یک نفر دیگه قبل از من با این ذهنیت و با این تصوری که داشته این‌جا راه رفته و تو الان داری روی همون قدم‌ها قدم می‌گذاری. این شیرازی که من بعد شرق بنفشه شناختم، یه شیراز به‌یادموندنی‌تر و دوست‌داشتنی‌تری بود برام و بعد از اون هم شاید یک‌بار پیش اومد که برم شیراز، ولی اون خاطره‌ای که برای من دیگه همیشه از شیراز باقی موند، همون خاطره کشف و شهودی بود که بعد از خوندن شرق بنفشه داشتم، تو شیراز رفتم.

موسیقی

معرفی کتاب سفر آتش بدون دود نادر ابراهیمی

کیمیا: حالا که مریم از شیراز گفت، منم می‌خوام یه کتاب بهتون معرفی کنم که باعث شد با دید تازه‌ای راهی استان گلستان و ترکمن صحرا بشم. خونواده پدری من گرگان زندگی می‌کنند و از بچگی به دفعات به استان گلستان سفر کرده‌بودیم و فکر می‌کردم با حال‌وهوای اون منطقه کاملا آشنام.

اما هفت سال پیش، مجموعه کتاب “آتش بدون دود” نادر ابراهیمی رو هدیه گرفتم، بعد خوندنش احساس می‌کردم من هیچی از اون منطقه نمی‌دونم. آتش بدون دود یه مجموعه کتاب سه جلدیه، البته چاپ‌های قدیمیش هفت جلدیه و بعدها کتاب‌ها قطورتر شد و تعداد جلدها کم شد. خلاصه که این مجموعه با روایت عاشقانه دوتا شخصیت اصلی داستان یعنی گالان و سولماز شروع می‌شه، در ادامه شخصیت‌های دیگه‌ای وارد داستان می‌شن و کم‌کم گالان و سولماز ما رو تحویل این شخصیت‌ها می‌دن.

همراه با این داستان عاشفانه داستان‌های زندگی دوقبیله بزرگ صحرای ترکمن، یعنی یموت و گوکلان هم روایت می‌شن، این روایت خصوصا تو دوتا جلد اول به قدری گیراست و به قدری ذهن رو درگیر می‌کنه و جزئیات رو قشنگ روایت می‌کنه که من وقتی شروع به خوندن کتاب کرده‌بودم، واقعا نمی‌تونستم زمین بذارمش و از اون کتاب‌ها بود که شبانه‌روزم رو به‌هم‌ریخته‌بود و مدام داشتم می‌خوندم، این‌جوری بگم که این کتاب قشنگ به درد این روزهای قرنطینه می‌خوره که می‌تونید با خیال راحت و بی دردسر کتاب بخونید.

این رو هم بگم که بر خلاف کتاب‌هایی که مریم معرفی کرد این کتاب چون روایت حدود صد سال پیشه، باعث نمی‌شه بعد این همه تغییرات اون منطقه بتونید وقتی واردش می‌شید خیلی دقیق جزئیات کتاب رو از نزدیک ببینید، اما به شما یه ذهنیت درست و عمیقی از مردم اون منطقه می‌ده که باعث می‌شه تجربه عمیق‌تری از سفر به ترکمن صحرا به دست بیارید.

موسیقی

کیمیا: کتاب بعدی رو از پیمان یزدانی خواستیم برامون معرفی کنه. پیمان، عکاس اجتماعی و سفر بروی حرفه‌ایه که حسابی عادت به سفرنامه خوندن داره.

 

معرفی کتاب سفرنامه برادران شرلی

پیمان: من چندوقتیه که سفرنامه برام خیلی جذاب شده، به خصوص یک دوره تاریخی از تاریخ کشورمون، دوره شاه‌عباس صفوی، حدود چهارصد سال پیش که به نظر می‌رسه که خیلی جای خوندن داره و اینکه بدونیم که شا‌ه‌عباس دقیقا چه کارهایی کرد و چه‌طور یک نظام سیاسی-اجتماعی-جغرافیایی خوبی رو برای اولین بار تو کشور پایه‌گذاری کرد. خب اگه بخوام دقیق‌تر درباره این کتاب صحبت کنم و بهتون پیشنهاد بدم.

کتاب سفرنامه برادران شرلی، کتابیه که می‌تونید احتمالا آنلاین هم بخریدش، من کتابی که داشتم واسه چاپ سال 57 بود واین کتاب حدودا قدیمیه. داستان، داستان سفر دو برادره، آنتونی و رابرت. از ونیز سفرشون رو شروع می‌کنن،  سال 1598 میلادی یعنی حدودا 422 سال قبل، از غرب کشور وارد ایران می‌شن، به خاطر اینکه شنیده‌ بودن خب شاه‌عباس، پادشاه خیلی خوبیه و دوست داشتن که برن و باهاش کار کنن و می‌رن پیش شاه‌عباس، اون موقع شاه‌عباس تو قزوین بوده، زمانیکه اون‌ها می‌رسن به ایران و ازشون استقبال می‌کنه و خیلی داستان‌های جالبی وجود داره.

حکایت، حکایت قشنگیه چون که برای اولین‌بار یه‌جورایی این سفارت‌خانه‌های ایرانی تو اروپا داره شکل می‌گیره و شاه‌عباس، آنتونی رو به عنوان سفیر ایران به کشورهای اروپایی می‌فرسته، چون اون موقع خیلی جالبه که ایران و عثمانی باهم به شدت جدال داشتن، رقابت داشتن و جنگ داشتن و یه‌جورایی ایران می‌خواسته حمایت اروپا رو برای مبارزه با عثمانی‌ها جلب کنه و برای همین آنتونی به همراه یک فرد ایرانی، سفر می‌کنه به کشورهای اروپایی مثل روسیه، آلمان، ایتالیا و کشورهای مختلف تا اینکه باهاشون صحبت کنه و یه‌جورایی اتحاد اروپا در حمایت از ایران، مقابل عثمانی رو بگیره، اتفاقات جالبی می‌افته و به نظرم کتاب رو بگیرین و بخونین.

از اون‌طرف رابرت، برادر کوچک‌تر هم داستان جالبی داشته، مرد خیلی شجاعی بوده، با یک زن ایرانی ازدواج می‌کنه، تو جنگ به همراه شاه‌عباس علیه عثمانی مبارزه می‌کنه و اتفاقا تو قزوین هم فوت می‌کنه. اون هم داستانش خیلی بامزه و جالبه، حالا من یه اسپویل (spoil) کوچیکی هم کردم این‌جا داستان رو.

خب خیلی از رسوم ایرانی‌ها رو اون‌جا می‌خونیم. خیلی جالبه که بدونیم400 سال پیش، تو ایران چه خبر بوده، جشن‌ها چه‌طور بودن، عزاداری‌ها چه‌طور بودن. اتفاقات اجتماعی مختلفی رو خیلی دقیق و به نظرم با یک شیوه سنتی انگلیسی می‌نویسن، ثبت می‌کنن و واقعیات رو توصیف می‌کنن. و از نکته‌های خیلی جالب این کتاب همین نثر صریح و ساده‌شه که خیلی پیچیده‌نویسی ندارن و دقیقا توصیف شرایط رو می‌کنن.

داستان چاپ کتاب هم خیلی بامزه‌ست دیگه، این کتاب برای اولین بار توسط فردی به نام آبانس تو موزه‌ای در لندن دیده می‌شه، در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار. اون فرد اون کتاب رو برای اولین بار ترجمه می‌کنه و حالا خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیره اما خوب بعدها در زمان احمدشاه دوباره این کتاب مورد توجه قرار می‌گیره و بعد چاپ‌های مختلفی می‌شه تا اینکه می‌رسه به این دوران و چاپ 1330 که بعدتر سال 1357 سالی که من دارم انجام می‌شه. به هرحال به نظرم برای این زمان، سفرنامه‌ای‌ست که خیلی دیده نشده شاید و به خاطر توصیفاتش از وضعیت اجتماعی ایران، دید خیلی خوبی می‌ده از ایران دوره شاه عباس صفوی.

معرفی سفرنامه‌ های معروف صفوی و قاجار

سالار: همون‌جوری که پیمان گفت، خوندن سفرنامه‌های قدیمی خیلی حس‌وحال عجیبی به آدم می‌ده. مخصوصا اگر درباره سرزمین‌هایی باشه که امروز کامل می‌شناسیمشون. خوندن توصیفات سیاح‌های غربی از ایران و اوضاع اون روزها و مقایسه‌اش با امروز یه کاریه که حداقل واسه من خیلی لذت‌بخشه.

ما سفرنامه‌نویس غربی که توی دوره‌های مختلف تاریخی اومده باشند کم نداریم. از مارکوپلوی معروف بگیرید تا بیاید تو دوره صفویه و بعد قاجار. خوش‌بختانه به خاطر رونق اقتصادی و امنیت بالای کشور،خب طبیعیه که دارم درباره دوران صفویه صحبت می‌کنم. تو دوره صفویه ما سفرنامه‌های خیلی جذابی داریم.

از همین برادران شرلی بگیر تا سفرنامه هربرت، دلاواله، ژان باتیست تاورنیه که شش بار به ایران سفر کرد و البته شاردن که خیلی خیلی مفصل درباره ایران توضیح داده. توی دوره قاجار هم خیلی از تجار، سیاست‌مدارها یا سیاح‌ها هم سفرنامه‌های خوبی نوشتند، مثل کنت گوبینو، جیمز موریه و مادام دیولافوآ. خیلی اسمش سخته.{خنده} ما توی قسمت های 12 تا 15 رادیو جولون با همکاری میثم‌امامی عزیز چندتا از این سفرنامه‌ها رو معرفی کردیم و یه بخش‌هایی ازش رو خوندیم. اگر دوست داشتید یه سری به اون قسمت‌ها هم بزنید.

کیمیا: سفرنامه‌هایی که پیمان و سالار معرفی کردند، سفرنامه‌هاییه که جهانگردهای خارجی در مورد ایران نوشتند؛ اما خوبه که چند تا سفرنامه نسبتا قدیمی که ایرانی‌ها در مورد سفرهای خارجیشون نوشتن رو هم معرفی کنیم.

بیشتر بخوانید: معرفی فیلم‌های مرتبط با سفر و گردشگری در اپیزود بیست و شش رادیو جولون، سینمای قرنطینه

 

معرفی کتاب سفر چادر کردیم رفتیم تماشا

اولین کتابی که می‌خوام معرفی کنم کتاب سفرنامه “چادر کردیم رفتیم تماشا”ست. این کتاب رو تعریفش رو خیلی شنیده بودم و خودم تازه گرفتمش و شروع کردم و همین الانم برنامم اینه ضبط که تموم شد سالار رو بفرستم بره، پنجره رو باز کنم و یه چای بریزم و تو این هوای دلبر بهاری بقیه کتابم رو بخونم.

نکته جالب این کتاب، اینه که  برخلاف تصوری که از سفر و سفرنامه‌نویسی در زمان قدیم داریم که همیشه این‌جوری بوده که مردها سفر می‌کردن و طبیعتا سفرنامه می‌نوشتن، این کتاب از زبان عالیه خانم شیرازیه، که در زمان ناصرالدین‌شاه با وجودی که شوهر و بچه داره (این رو می‌گم که تاکید کنم  کلیشه‌های ذهنی خیلی از ما، با خوندن این کتاب به‌هم می‌ریزه) خلاصه که با وجود شوهر و بچه، چادرش رو سر می‌کنه و از کرمان راه می‌افته می‌ره هند و از اون‌جا هم مکه.

بعد از این سفر عالیه خانم مستقر می‌شه تو دربار ناصرالدین‌شاه و تو بخش دوم کتاب روزنگاری‌هاش رو از دربار قاجاری می‌خونیم که خوب نخونده می‌دونم خوندن این بخش هم خالی از لطف نیست.

خلاصه که همین اول داستان انقدر جذب عالیه خانم شیرازی شدم که اگه هم‌دوره بودیم حتما می‌رفتم سراغش و راضیش می‌کردم  که حتما یه سفر ماجراجویانه با هم بریم.

معرفی کتاب سفرنامه برادران امیدوار

کتاب بعدی که دوست دارم بهتون معرفی کنم، سفرنامه برادران امیدواره. اسم برادران امیدوار رو احتمالا بارها و بارها تو محافل گردشگری شنیدید و یا حتی ممکنه سری به موزه برادران امیدوار تو کاخ سعدآباد، زده‌باشید.

این کتاب که 775 صفحه‌ست روایت زندگی و سفرهای این دوبرادر از کودکی تا شروع کوهنوردی و سفر به صحرای آفریقا تا جنگل‌های آمازون و حتی قطب جنوبه. شاید الان فکر کنید که خوب سفر به این کشورها اونقدر هم اتفاق عجیبی نیست. هر کدوم دور  وبرمون کلی آدم می‌شناسیم که به این کشورها سفر کردن.

اما نکته‌ای که سفرنامه‌های این دو برادر رو خاص می‌کنه، اینه که عیسی و عبدالله امیدوار جهانگردی‌شون  رو سال 1333 و با امکانات اون زمان شروع کردن. سفری که هفت سال طول می‌کشه و بعد برمی‌گردن ایران و از اون‌جایی که سفر اعتیاد میاره دوباره سه ماه بعد راهی جاده می‌شن، اما این بار با ماشین سیتروئنی که تونستند به واسطه فروش مقاله‌هاشون بخرن. جالب اینه که این دو برادر حین سفرهاشون کلی کار پژوهشی و تحقیقاتی کردن و به واسطه همین کار ارزشمندشون تو دنیا شناخته شدن و حین سفرهاشون خیلی اوقات با افراد مهم کشورها دیدن داشتن یا حتی اقامت‌هاشون تو دانشگاه بوده.

بخشی از خاطرات عیسی امیدوار: ما برای سفر بزرگ‌مون، دوتا موتورسیکلت از انگلستان وارد کردیم و تجهیزش کردیم با وسایل مختلف و مایحتاج خودمون و در سال 1333 ما راهی دیارهای دوردست شدیم.

کیمیا: برگردیم سر کتاب. همون‌جوری که گفتم کتاب فقط سفرنامه نیست و داستان رو از کودکی‌شون شروع کرده و یه‌جورایی بهمون کمک می‌کنه که با مسیر فکری و تربیتی این دوتا برادر آشنا بشیم، بعدتر از تلاش‌هایی که برای شروع سفرشون کردند می‌گن، از کارهایی که یادگرفتن و از آماده‌کردن وسایل سفرها و کوهنوردیاشون. مثلا درحالیکه ما برای سفررفتن کلی درگیر دمای کیسه خوابیم که به مشکل برنخوریم، این دوتا برادر تو داستانشون می‌گن خواهرشون براشون کیسه خواب دوخته.

حالا خب منم طبیعتا منظورم این نیست که کار ما اشتباهه که نگران امنیتمون و راحتیمون هستیم، فقط نکته اینه که با خوندن این کتاب هر ثانیه شرمنده می‌شیم که بابا چقدر دنبال بهونه برای سفر نکردنیم.

اینم اضافه کنم که عکس‌های خیلی خوبی هم تو کتاب هست که قشنگ به فضاسازی بیش‌تر تو ذهن‌مون کمک می‌کنه.

اگه از سرگذشت این دو برادر هم می‌خواید بدونید، جالبه که حین رفت‌وآمدهاشون به دانشگاه‌ها، عبدالله امیدوار با یک دختر دانشجو آشنا می‌شه و بعد اینکه سفرهای ماجراجویانش رو تموم می‌کنه در کشور شیلی زندگیشون رو ادامه می‌دن باهم‌دیگه.

اما عیسی امیدوار اما برمی‌گرده ایران و در حال حاضر هم تهران زندگی می‌کنه و تا همین قبل کرونا هم حداقل ماهی یک‌بار توی موزه حضور پیدامی‌کرد.

بخشی از خاطرات عیسی امیدوار: این یه جرقه نبود که در ما به‌وجود آمده‌باشه، یه جرقه زده‌شده‌باشه که ما حرکت کرده باشیم، بلکه این پشتوانه‌اش خانواده بودن و جامه آن زمان بود و مادر من خیلی سفر می‌کرد، سفرهای زیارتی می‌کرد، بعد هم خب سیاحت هم درش وجود داشت.

اولین کسی که این آلبوم یادبود ما رو امضا‌کرد، پدرم بود قبل از اینکه ما حرکت بکنیم. بعد بذارید براتون بخونم؛ “نمی‌توانم خود را راضی کنم که دو پسر خودم را بلکه تا ابد نبینم، ولی چه کنم که تنها خوش‌بختی‌ام، سربلندی ایران و ایرانی است و برای خاطر آن، دو پسر جوانم را برای بلند‌کردن این نام می‌فرستم و مبلغ شصت‌هزارريال، جهت کمک‌هزینه و پیشرفت هدفشان می‌دهم و خودشان را به خدا سپرده و موفقیت آن‌ها را از خداوند خواهانم. علی‌اکبر امیدوار”

سالار: علاوه بر کتاب‌هایی که کیمیا گفت، من کتاب سفر “روزنامه سفر میمنت اثر ایالات متفرقه امریغ” رو هم بهتون پیشنهاد می‌کنم که احمد شاملو بزرگ با زبانی طنزآلود نوشته و خوندنش واقعا مفرحه.

بخشی از کتاب سفر  “روزنامه سفر میمنت اثر ایالات متفرقه امریغ” با صدای احمد شاملو:

ظهر جمعه، اول شوال، عید فطر. دلمان را خوش کرده‌بودیم که این روز را در سفر میمنت‌اثریم و دست امام جمعه دارالخلافه از دامن‌مان کوتاه است، و نمی‌تواند از ما فطریه بدوشد. الغرض صحبت سر میرکوتاه بود… خبث طینت این بدچابهاری به اندازه‌ایست که از همان دوران غلام‌بچگی توانست اول خفیه‌نویس دربار همایون شود.

امروز محرمانه کاغذی در قوطی سیگار جواهرنشان ما قرار داده بود با این مطلب که “اولرِدی بیشتر نوکرهای دربار همایون، کانکشن سلطان روسپی‌خانه شده، قرار داده‌اند با روی کار آمدن کندیدایهو (کاندیدا) بیضه اسلام را دیس‌اپیر کنند”. هرچه بیشتر خواندیم کمتر فهمیدیم بلکه اصلا چیزی دست‌گیرمان نشد. دل‌پیچه همایونی را بهانه کرده روانه تویلِت شدیم، که همان دارالخلا خودمان باشد، به حمدالله این‌قدرها انگلیسی می‌دانیم، و به میرکوتاه اشاره فرمودیم که در این روز عید افتخار آفتابه‌کشی با اوست.

رفتیم پشت پرده دارالخلا خف کردیم و همین که میرکوتاه با آفتابه رسید گریبانش را گرفتیم و فالمجلس به استنتاق او پرداختیم که پدرسوخته چه مزخرفاتی تقریر کرده‌ای که حالی‌مان نمی‌شود؟ فقط کلمه غندیدا را فهمیدیم؟ در کمال بی‌شرمی گفت: قربان، والله بالله بعض مطالب معروضه پرشن‌وورد ندارد.

سالار: اما وقتی از سفرنامه‌های ایرانی‌هایی که به جاهای مختلف سفر کردن، حرف می‌زنیم، معمولا یادمون می‌ره که بخش بزرگی از گنجینه شعر و ادب فارسی به واسطه سفره که شکل‌ گرفته. اسم کتاب بعدی و مسافری که اون رو نوشته رو حتما همه‌مون شنیدیم، اما شاید این روزها کمتر حوصله کردیم، بریم سراغش. دکتر احسان رضایی نویسنده و منتقد ادبی، ازارزشمندترین سفرنامه‌های ادبیات ایران قراره برامون بگه.

موسیقی

 

معرفی معروف‌ترین سفرنامه‌ های تاریخ ادبیات فارسی

احسان: شاید بشه آدم‌ها رو در مورد سفر و علاقه‌شون به مسافرت‌ رفتن، به دو دسته کلی تقسیم کرد. اون‌هایی که بسیار مشتاق سفر هستن، از سفر انگیزه و انرژی و نشاط می‌گیرن و از هر فرصتی برای دیدن جاهای جدید و سفر به نقاط جدید، استفاده می‌کنن. در مقابل، یک گروه دیگر از آدم‌ها هم هستند که چندان علاقه‌ای به مسافرت‌کردن، ندارند. بیش‌تر یک‌جانشین هستند و دوست دارند اون‌جایی که باهاش انس و الفت دارند، در همون منطقه به سرببرند.

که خودم از این‌دسته هستم و خیلی خوش‌حال هستم که در این دسته از آدم‌ها، بزرگانی مثل حافظ شیرازی هم هست که اصلا علاقه‌ای به سفر نداشت و معروفه که تنها باری که تا خلیج‌فارس و تا جنوب رفت، بلافاصله به شیراز برگشت و گفت: “غلط‌کردم که یک موجش به صد گوهر نمی‌ارزد” و یک‌بار هم که سفری به یزد داشت، گفت: “دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم” من هم همین‌طور هستم و به همین دلیل برای سفرکردن از کتاب‌ها کمک می‌گیرم. کتاب‌هایی که توصیفات خوب و دقیق و جزئی از مناطق دیگه دارن، خوندن‌شون به نوعی، یک‌جور سفر است.

به علاوه اینکه ما هر چه‌قدر هم که یک سفربرو حرفه‌ای باشیم، باز امکان بعضی سفرها رو اصلا نداریم. شما فرض کنید که من هیچ‌وقت نمی‌تونم به لندن قرن هجدهم یا پاریس قرن نوزدهم سفر بکنم؛ اما اگر یک سفرنامه قاجاری خوب رو که به اروپا یا به قول خودشون به فرنگ سفر کرده رو بخونم، اون‌وقت این امکان رو دارم که از لندن قرن نوزدهم هم بازدید بکنم. خب ما در سنت ادبی زبان فارسی، سفرنامه‌های زیادی داریم و آثاری داریم که تحت تاثیر این سفرها نوشته شده.

معروف‌ترین‌شون و قدیمی‌ترین‌شون به نوعی سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی هست که بعد از اون توبه‌ای که بهش دست داد، در جمادی‌الثانی سال 437 قمری، سفر خودش رو از مرو شروع‌کرد، هفت سال در دنیای اسلام گشت. یا فرض کن ما عطاملک جوینی رو داریم، وزیر معروف و نویسنده کتاب معروف تاریخ جهان‌گشا درباره تاریخ مغول. جهان‌گشا در این‌جا یعنی چنگیز.

خب این عطاملک جوینی که خودش و برادرش از وزرای بزرگ تاریخ ما هستند، از کسانی که ایران را از گردنه‌های دشوار عبور دادند و تا به امروز رسوندند. عطاملک دوبار تا قراقروم، پایتخت مغولستان سفر کرد و ضمن همین سفرها درباره احوال مغول‌ها و روش زندگی و حکومت داری اون‌ها اطلاعاتی به‌دست‌آورد که الان تاریخ جهان‌گشاش، یکی از سندهای دسته اول تحقیق درباره اون دوره از تاریخ ماست. ظاهرا عطاملک جوینی در یکی از همین سفرها، سه سال پیش مغول‌ها موند، زبان مغولی یادگرفت، اون‌جا دوستانی پیداکرد، حتی در یکی از مجالس انتخاب خان یا شاه جدید مغول، عطاملک حق رای داشت.

باز یکی دیگه از سیاحان معروف تاریخ ایران، اروج‌ بیگ نامی هست که سفیر شاه‌عباس در اروپا بود که در شهر وایادولید اسپانیا موند؛ اون‌جا به خاطر شهرت و شرقی بودنش برای اروپایی‌ها جذابیت زیادی پیداکرد، از طرف دربار اسپانیا لقب گرفت، دون‌ژوان ایرانی. و کتاب خاطراتی نوشت از این مسافرتش، که متاسفانه اصل فارسیش رفته، بعدها که به زبان اسپانیولی ترجمه شد، الان ترجمه اون ترجمه به فارسی هست.

خود ناصرالدین‌شاه‌ قاجار، این چهارمین شاه سلسله قاجار، جزو افراد سفردوست بسیار معروف است که سفرنامه‌های بسیار زیادی هم نوشت. سه سفر به اروپا داشت. سفر به عطبات عراق داشت. در جای‌جای ایران بارها و بارها گشت و سفر رفت و مثلا دوبار به مازندران سفر کرد و نکته‌اش این بود که همه سفرها رو یادداشت کرد، سفرنامه‌ش رو، که خیلی‌هاش در زمان خودش هم به صورت پاورقی در نشریات و روزنا‌مه‌هایی که اون زمان منتشر می‌شد، این سفرنامه‌ها به چاپ رسید.

جالبه که بدونیم این سفرنامه‌های ناصرالدین‌شاه، تاثیر مهمی هم در ادبیات فارسی داشت، علاوه بر فوایدی که از خوندن این سفرنامه‌ها می‌شه امروزه پیداکرد، درباره نحوه اداره مملکت در اون زمان و اوضاع اجتماعی ایران قاجاری، یه اتفاق مهمی که افتاد، انتشار این سفرنامه‌ها به این دلیل که شاه قاجاری علاقه‌ای به رمان‌های اروپایی داشت، خودش زبان فرانسه می‌دونست، نویسنده محبوبش، الکساندرو دوما بود و تعداد زیادی از رمان‌های فرانسوی به دستورش ترجمه شد، ناصرالدین‌شاه نثر ساده‌ای داشت خودش و وقتی این آثار با اون نثر ساده و روان و جملات منتشر می‌شد؛ دیگران هم می‌خواستن تقلید از شاه بکنند و سفرنامه نوشتند، خاطره نوشتند، ساده هم نوشتند و این‌گونه زبان فارسی امروزه هم شکل گرفت.

ما حاج‌سید محلاتی رو هم داریم در همون دوره ناصرالدین‌شاه، کسی که اصلا سیاح و سفردوست به عنوان اسمش به خاطر شهرتش انتخاب شد؛ وگرنه اسم شناسنامه‌ایش محمدعلی بود. این میرزامحمدعلی محلاتی که یک سفر دور دنیا خیلی معروفی داره که هجده سال هم طول کشید، اولین ایرانی هم هست که تابعیت ایالات متحده به قول امروزی‌ها گرین‌کارت گرفت و حتی دوبار با رئیس جمهور وقت آمریکا لیزا گرانت دیدارکرد. جالبه که سفرنامه‌های سیاح، تمامش هنوز به شکل مدرن چاپ نشده در ایران وما همه‌ش رو نخوندیم.

موسیقی

 

سعدی، معروفترین سیاح ایرانی

از بین همه این سیاح‌هایی که گفتیم، سعدی شیرازی رو هم داریم که نقطه مقابل دیگر شاعر معروف شیرازی که ازش یادکردیم، خواجه حافظ است. این سفرهای سعدی بسیار معروف بود، می‌گفتن که سعدی نود سال عمر کرد؛ سی سال اول رو به تحصیل گذروند، سی سال دوم به سفر رفت و در سی ساله سوم آثارش رو نوشت. ممکنه این اعداد، دقیق نباشه، ولی اینکه چه‌قدر سفرهای طولانی و متعدد سعدی در گذشته معروف بوده.

من اگه بخوام یه کتاب رو بگم که خوندن سفرهاش رو من خیلی اثر گذاشته، سفرهای سعدی هستش. به قول خودش “نه سعدی سفرکرد تا کام یافت” سعدی اولین سفرش به بغداد بود، پایتخت اون ‌روز خلافت عباسی که نظامیه بغداد رو داشت، بزرگ‌ترین دانشگاه زمان خودش.

از اون‌جا سعدی سفرهاش شروع شد، بعد از دوره‌ای که در نظامیه درس خوند. احتمالا اولین سفرش بعد از سفر بغداد، حج بود و در قدیم معروف بود باز اینکه می‌گفتن، سعدی چهارده بار به حج رفت. حالا اگه باز این عدد هم دقیق نباشه، نشون می‌ده که سفرهای حج متعددی داشته سعدی. از اون‌جا سفری داشت به شامات، یعنی منطقه‌ای که امروزه سوریه، فلسطین، اردن، بخشی از مصر رو در دنیای قدیم بهش می‌گفتن شام و شامات؛ به اون‌جا سفر کرد.

در بعلبک درس قرآن داد در لبنان، اون‌جا در ترابلس اسیر صلیبی‌ها شد. زنی گرفت، کسی که نجاتش داد از اسارت، دخترش رو به عقد سعدی درآورد، می‌گفتن ظاهرا بدخو بود و ظاهرا سعدی از دستش فرار کرد و این ‌بار رفت به شرق دنیای اسلام تا کاشمر چین سفر کرد، اون‌جا شهرت خودش رو دید که وقتی غزلی خوند، شخصی گفت تو سعدی هستی؟ فقط سعدی انقدر شیرین‌سخن است. برگشت، به هند رفت، در هند بتی را شکست در بت‌خانه‌ای، از دریا و اقیانوس هند به سمت دریای عمان آمد.

اون داستان معروفی که شبی در جزیره کیش با بازرگانی نشست ” و همه شب نیارامید از سخنان پریشان گفتن که فلان انبارم به ترکستان است و فلان بضاعت به هندوستان و این قبال فلان زمین است و فلان چیز را فلان کس ضمین” که در کتاب‌های درسی‌مون هم بود که آخرش، که خیلی خودش حرف زد و آرزوهای دور و درازش رو گفت؛ سعدی بهش گفت که ” آن شنیدستی که در اقصای غور – بارسالاری بیفتاد از ستور –  گفت چشم تنگ دنیادوست را – یا قناعت پر کند یا خاک گور ” این ماجرا مال همین سفر هست.

به یمن رفت، مدتی در صنعا زندگی کرد و دوباره یک سفری داشت به منطقه شامات و احتمالا این معلومه که سفر دومه که به شام بوده و بعد به آسیای صغیر، یعنی ترکیه امروزی سفر کرده و احتمالا در این سفر مولانا رو دید، اون‌جا که اشاره می‌کنه که “شنیدم که مردی است پاکیزه بوم- شناسا و رهرو در اقصای روم- من و چند سالوک صحرا نورد-برفتیم قاصد به دیدار مرد” احتمالا داره از مولانا جلال‌الدین‌رومی می‌گه و بعد از طریق تبریز به شیراز و زادگاهش رسید.

دیگه سالش رو می‌دونیم، 653 هجری‌قمری بود که شروع کرد به تالیف آثارش و این آثار رو به عنوان سوغاتی سفرهاش برای همشهری‌هاش آورد. بهشون گفت “در اقصای عالم بگشتم بسی- به سر بردم ایام با هر کسی- تمتع به هرگوشه‌ای یافتم- ز هرخرمنی خوشه‌ای یافتم- دریغ آمدم زآن همه بوستان- تهی‌دست رفتن سوی دوستان- به دل گفتم از مصر قند آورند- بر دوستان ارمغانی برند-  مرا گر تهی بود از آن قند دست- سخن‌های شیرین‌تر از قند هست”

دنیایی که سعدی می‌بینه و برای ما از اون دنیا تعریف می‌کنه، دنیای بسیار شیرین و خیال‌انگیز و پر از اتفاقات خوشاینده. من همه رو دعوت می‌کنم به خوندن ماجراهای سفرهای سعدی در کلیات اثارش.

موسیقی

 

معرفی کتاب سفر هیچ چیز آن‌جا نیست

سالار: کتاب بعدی رو فاطمه کاشفی واسمون معرفی می‌کنه. فاطمه مدیر شهرکتاب دانشگاهه و به قول خودش یه کتاب‌فروش خوشحاله. اما کتابی که فاطمه می‌خواد برامون تعریف کنه کمی با تصورمون درباره کتاب‌های سفر فرق داره.

وقتی از کتاب‌های درباره سفر و گردشگری حرف می‌زنیم، بی اختیار آدم یاد سفرنامه می‌افته. طبیعی هم هست. حتی توی ژانرش هم اسم سفر رو داره. حالا فارغ از اینکه سفرنامه‌ها هم خودشون چندین و چند سبک مختلف دارند که فکر کنم به اندازه کافی تا این‌جا ازشون شنیدید، اما همه اون چیزی که درباره سفر نوشته می‌شند، نیستند.

یه دسته‌ای از کتاب‌ها هستند که خیلی وقت‌ها کم‌تر مورد توجه قرارمی‌گیرند و اون کتاب‌هایی هستند که از دید ادبی به خود مقوله سفر و نفس این قضیه می‌پردازند. توی این کتاب‌ها صحبت از جاذبه و مقصد نیست، صحبت از حال‌وهوای سفره. صحبت از روح بی‌قرار آدم‌هاست. صحبت از اون حسیه که قبل، حین یا بعد از سفر داریم. صحبت از درک پیرامونمون موقع سفره.

فاطمه: کتابی که دوست دارم راجع بهش صحبت کنم، کتابی‌ست به نام “هیچ چیز آن‌جا نیست” از مجموعه جستارهایی که نشر اطراف چاپ می‌کنه. جستار چیه؟ جستار نوشته‌ای شبیه مقاله است اما بدون کلمات قلمبه‌سلمبه و آکادمیک، به نحوی که خوندن اون موضوع و اون مقاله رو برای مخاطب عام هم، آسون‌تر و دل‌نشین‌تر می‌کنه.

توی هرکدوم از کتاب‌های این مجموعه، پنج‌تا جستار راجع به یک موضوع انتخاب شده و ترجمه شده. چرا من جذب این کتاب شدم؟ به‌خاطر اینکه زیر تیترش که هیچ چیز آن‌جا نیست، یک جمله‌ای نوشته با عنوان اینکه “پنج جستار درباره صداهایی که از طبیعت نمی‌شنویم” خب من خودم رو عاشق طبیعت می‌دونم و طبیعت برای من منبع آرامش و در عین حال، انرژیه.

من با بدترین شرایط روحی و جسمی برم، بعد از دو سه روز تو یک فضایی که بتونم تو طبیعت باشم و با خودم خلوت کنم، بگذرونم؛ بعدش با ذهن متمرکزتر و انرژی بیش‌تر برمی‌گردم و خب خودم رو طبیعت‌گرد نسبتا خوبی می‌شناختم. باور داشتم که استفاده حداکثری می‌برم از اون فضایی که توش قرار می‌گیرم. برام جالب بود که ببینم آیا این تو چیزی هست که اشاره کرده باشه که من واقعا بهش توجه نمی‌کنم. نویسنده این جستارها که درواقع این پنج‌تا جستار از بین آثارش انتخاب شده، خانومی هستند به نام “انی دیلار” ایشون نویسنده 73ساله‌ای هستن. در زمان ترجمه این‌کتاب حداقل 73 سالشون بود که هم آثار داستانی دارن و هم آثار غیرداستانی.

اما آثار غیرداستانی‌شون بسیار معروف‌تره و برنده جایزه پولیتزر هم شدن. توی پنج‌تا جستاری که از ایشون انتخاب شده و اومده، ایشون دائما یه عالمه سوال مطرح می‌کنه، یه عالمه سوالی که لزوما به همشون هم جواب نمی‌ده، ولی بسیار سوال‌های ساده و درعین حال مهمی هستن. مثلا اینکه آیا ما طبیعت رو خوب می‌بینیم؟ آیا ما متوجه همه تغییرات و جزئیات کوچیکی که روی می‌ده تو پدیده‌های طبیعی، می‌شناسیم؟ آیا اصلا اهمیتی داره که این‌ها رو ببینیم؟ آیا در کیفیت زندگی ما تاثیر می‌ذاره؟ آیا هدف زندگی ما رو تغییر می‌ده؟ این‌ها سوالات مهمی‌ان. هممون باهاشون مواجهیم و یه مواقعی خیلی سردرگممون می‌کنه.

ولی اینکه بتونی از طریق پدیده‌های طبیعی باهاشون مواجه بشی، خیلی جذابه. نکته جالب دیگه‌ای که تو این کتاب می‌شه بهش اشاره کرد، اینه که این خانوم جستارهاش رو به واسطه تجربه مواجهه و یا حضور در پدیده‌های خیلی خاص و عجیب ننوشته. مثلا یه بخش زیادی از نوشته‌های ایشون، درمورد زمانیه که پشت یک نهری، پشت خونه خودشون قدم می‌زده و چیزهایی که مشاهده می‌کرده. یا مثلا یکی از جذاب‌ترین توصیفاتش که من ازش لذت بردم، راجع به نزدیک‌شدن به یک درخت خیلی بزرگه و پرواز ناگهانی یه عالمه پرنده از اون درخت و اینکه اون ‌درخت قبل از این اتفاق و بعد از این اتفاق، چه وضعیتی داشته.

ایشون راجع به این‌ها می‌نویسه، راجع به تجربه خودش می‌نویسه، راجع به اینکه چرا می‌ره پیاده‌روی، چرا مشاهده می‌کنه. چه فرقی می کنه، طبیعت که داره مسیر خودش رو می‌ره، اینکه ما باشیم یا نباشیم چه فرقی داره واقعا! و به نظر من این خیلی جذابه. خوندنش رو به آدم‌هایی که نگاه ریزبینی دارند و طبیعت براشون جذابه؛ توصیه می‌کنم. امیدوارم که اون اندازه‌ای که من ازش لذت بردم، شما هم ازش لذت ببرید.

موسیقی

 

معرفی کتاب سفر چرا سفر می‌کنید

کیمیا: حالا که صحبت کتاب‌های در مورد سفر شد، یه کتاب جالبی که تو این زمینه می‌تونم بهتون پیشنهاد بدم کتاب “چرا سفر می‌کنید”. نویسنده این کتاب یعنی سیروس علی‌نژاد که روزنامه‌نگاره بخشی از مصاحبه‌هاش رو که به سفر مرتبط بوده در قالب کتاب منتشر کرده. تو این ‌کتاب مصاحبه آقای علی نژاد رو با 11 نفر از افراد به‌نام، تو زمینه‌های مختلف از ادبیات تا نقاشی و عکاسی و حتی پزشکی می‌خونیم که به واسطه کار یا علاقشون سفرهای زیادی رفتن.

برای خود من خوندن این کتاب خیلی شیرین بود، یه جوری شبیه داستان کوتاه بود که تو هر پنج شش صفحه می‌شد سردرآورد مثلا چی شد که نصرالله کسراییان انقدر خوب ایران رو می‌شناسه و چه‌جوری این‌همه کتاب در مورد ایران نوشته.

یا مثلا تو مصاحبه با کتر موحد، که کتاب سفرنامه سیاح مراکشی که شرح سفرهای ابن‌بطوطه‌ست رو سال 1337 ترجمه‌کرده کلی در مورد برداشت‌های خود دکتر موحد درمورد ابن‌بطوطه صحبت می‌شه که برای من خیلی جالب بود.

آها این رو هم بگم. مصاحبه با خانم ایران دَرودی هم برای خیلی جالب بود. خانم درودی به خاطر برگزاری نمایشگاه به کلی کشور سفر کرده و مثلا تو مصاحبه‌اش می‌گه سال 1975 تو اخبار می‌شنوه که یکی از تابلوهای نقاشیش از طرف ایران به رئیس جمهور مکزیک هدیه داده‌شده، می‌گه سه روز بعد با کلی تابلو راه می‌افته می‌ره مکزیک. بعد تا می‌رسه هتل نقاشی‌ها رو می‌ذاره اون‌جا و راه می‌افته می‌ره محله نقاش‌ها و می‌گرده و همون‌شب قرارداد برگزاری نمایشگاه رو می‌بنده  و ادامه ماجرا.

خلاصه که تو این کتاب بیشتر از چگونگی سفر، از چرایی سفر می‌خونیم. نگاه ریزبین افراد فرهیخته کمک می‌کنه که قدرت تحلیلمون در مورد دلیل سفرها و دست‌آوردهایی که باید ازش داشته‌باشیم بیش‌تر بشه.

موسیقی

سالار: توی این زمینه کتاب کم نوشته‌نشده. حتی می‌تونم بگم خیلی وقت‌ها نویسنده‌هایی که اصطلاحا بست‌سلر (Best seller) هم هستند گاهی می‌رن سراغ موضوعاتی مثل سفر تا بتونند نظر خواننده‌هاشون رو جلب کنند. شاید معروف‌ترین کتابی رو که بشه اسم برد، هنر سیروسفر آلن دوباتن باشه. کتابی که بسیار پرفروش هم شد و کلی طرفدار داره.

حقیقتش اینه که من کتاب هنر سیروسفر رو دوست نداشتم. اما واسه اینکه جانب‌دارانه نخوام راجع بهش صحبت کنم، خواستم از مصطفی یاوری که برامون درمورد این ‌کتاب صحبت بکنه که این ‌کتاب، چه‌جور کتابیه. مصطفی از دوست‌های خیلی قدیمی منه و جزو کتاب‌خون‌ترین آدماییه که من دوروبرم می‌شناسم.

 

نقدی بر کتاب هنر سیر و سفر

مصطفی: سلام. اول این رو بگم که من کلا معتقد نیستم که هنر سیروسفر کتاب بدی‌ست، یا حتی کتاب سطح پایینیه؛ کتاب خوبیه به نظرم. کلا دوباتن، نویسنده جزئیاته، نویسنده پرداخت‌های خیلی خوبه، ادبیات خیلی خوبی داره. تو همه کتاب‌هاش هم دیده می‌شه و اتفاقا هنر سیر و سفر هم جزو اون کتاب‌های سطح بالاشه.

کلا کتاب قدیمی‌هاش از این مجموعه جدیدی‌ها خیلی بهترن دیگه و سیروسفر هم جزو بهترین‌هاس. یعنی این حرف من به این معنا نیست که این کتاب، کتاب بدی‌ست. اما راجع به این کتاب یه صحبتی دارم دیگه؛ مساله اصلی من راجع به هنر سیروسفر، مساله مخاطب این کتابه. اینکه مخاطب این‌کتاب کیه! و کدام برای چه کسی نوشته‌شده؟!

کل ماجرایی که من راجع بهش صحبت می‌کنم،همینه. و شاید راجع به دوباتن هم که دارم صحبت می‌کنم، دارم راجع به همین موضوع صحبت می‌کنم. به نظر من مخاطب کتاب هنر سیروسفر، انسان پولدار طبقه متوسط به بالای ساکن شمال اروپاست. یک انسانی که در رفاه غرق شده، زندگی خیلی خوبی داره، مشکلی از نظر تامین ابتداییات، متوسطات و یا حتی حداکثرات زندگی نداره و همه این‌ها تامینه، و حالا احتیاجی به نوعی دیگر از معنا داره، یعنی تو یه سطح خیلی بالاتری می‌خواد معنا رو داشته‌باشه.

سفر به عنوان یک پروداکت بهش پرزنت می‌شه تو این کتاب، که اگه تو می‌خوای سفر بری هم حالا بیا با این دید برو سفر، که سفرت سفر معناداری بشه. نوعی از معنا داره فروخته می‌شه. این مخاطب دقیقا مخاطب همون دکون مدرسه زندگی دوباتن هم هستش. یعنی مخاطبش، مخاطب اون‌جاست.

مساله کجا حادث می‌شه؟ این‌جاست که یه آدمی مثل من، مثل تو، ماهایی که داریم تو ایران زندگی ‌می‌کنیم، ماهایی که اهل سفریم، ماهایی که حتی بلدیم سفر فرهنگی بریم، سفر هیچهایک بریم، خودمون با هم سفر بریم، تور بریم و این ها؛ این کتاب رو به خاطر اینکه مد اجتماعی شده، به خاطر اینکه باب روزه، به خاطر اینکه اصلا دوباتن، باب روزه و حس می‌کنیم اگه از این دوباتن، از این هنر سیروسفر دست بکشیم، یک حر‌ف‌هایی برای گفتن در جمع نداریم؛ این رو می‌کنیم کتاب مقدس سفر خودمون.

حالا که این‌کتاب شد کتاب مقدس سفر ما، دیگه ما می‌شیم شبیه اونی که قرار بور راه‌رفتن کبک رو یاد بگیره و راه‌رفتن خودش رو یادش رفت. یه چیز زشت که قشنگ معلومه ما نیستیم، مایی که داریم میریم یه‌جا کمپ بزنیم بعد می‌آییم راجع به مثلا سبک برخورد توی ارتفاعات سوئیس توی یه هتل با یه نقاشی می‌گیم. این اصلا ماجرای ما نیستش. اصلا این نوع معنویت، نوع معنویت ما نیست و تو وقتی داری راجع به چیزی صحبت می‌کنی و هی پرزنتش می‌کنی، جاهای مختلف ازش حرف می‌زنی که اصلا مساله تو نیست، خیلی زشت و مثلا گل‌های درشتی که توی بلیزت آویزونته و بهت نچسبیده، اون‌جوری دیده می‌شه. این معضل اصلی‌ست که من با این‌کتاب دارم. فکر می‌کنم مساله آدم ایرانی با این‌کتاب، از این جنسه.

موسیقی

سالار: اما از میون این کتاب‌هایی که درباره رشد شخصی و تعالی در زندگی و این مباحث در سفر صحبت می‌کنن، شاید معروف‌ترینشون کتاب مشهور eat pray love باشه که مصطفی قوانلو قاجار،  برامون معرفیش می‌کنه. مصطفی مدیر انتشارات شمع‌دونیه و تو اینستاگرام هم یک صفحه پرطرفدار داره به نام کتاب‌دونی، که اون‌جا کتاب معرفی ‌می‌کنه.

 

معرفی کتاب سفر Eat, Pray, Love

مصطفی: کتابی که می‌خوام بهتون معرفی کنم، کتاب “غذا دعا عشق” است. نویسنده این‌کتاب خانم الیزابت گیلبرت هست. این خانوم درحقیقت داستان واقعی خودش رو تو این‌کتاب بیان می‌کنه. یک خانومی هست که حالا به سبب مشکلاتی که تو زندگی شخصیش داشته، سر بچه‌دارشدن از شوهرش جدا می‌شه و باعث می‌شه که زندگی رو در واقعیت رو یه مسیر دیگه‌ای ادامه بده.

بعد از اینکه جدا می‌شه، سراغ آدم دیگه‌ای می‌ره و با آدم جدیدی آشنا می‌شه، در حقیقت یک اتفاق عاشقانه خیلی شدیدی بین این دو نفر می‌افته و مساله‌ای که هستش اینه که این‌اتفاق سرانجام خیلی خوبی نداره. به مرور متوجه می‌شه که اون چیزی که دنبالش بوده نیست. انگار که وقتی که از یه رابطه‌ای شکست خورده بیرون می‌آد پناه می‌بره که اون خلأ رو جبران کنه و درواقع می‌افته تو یه چاه دیگه‌ای که سرنوشت خوبی نداره.

از این نقطه می‌آد و این‌جوری فکرمی‌کنه که خب من بیام برای پاکسازی درون خودم و بازسازی خودم بیام روی فردیتم کار کنم بیام روی خودم کار کنم و برنامه‌ای برای سفر می‌ریزه . برنامه‌ای که می‌ریزه برای سفر به سه کشور هستش. سفر به ایتالیا که به نام غذا اومده، سفر به هند که به عنوان دعا اومده و سفر به منطقه اندونزی یا بالی که به عنوان عشق مطرح شده و اسم کتاب در حقیقت “غذا دعا عشق” و تو هرکدوم از این کشورها حدود چهارماه می‌مونه.

مثلا تو ایتالیا لذت می‌بره از غذاهای مختلف، از طعم‌های مختلفی که حس می‌کنه و این حس خوبی که خوردن غذا بهش می‌ده رو درواقع تو کتاب بیان می‌کنه.

موسیقی

بعد می‌ره به هند و اون‌جا درگیر موضوع معنویت می‌شه و یک حال‌وهوای خودش رو سعی می کنه تقویت کنه. و درنهایت به بالی می‌ره و اونجا دنبال عشق می‌گرده و درواقع در درون خودش اون عشق رو پیدا می‌کنه. کتاب به نظر من یکی از نقاط مثبتش این هستش که وقتی شما این کتاب رو می‌خونید با یه زنی روبه‌رو می‌شید که نه خیلی زن مثبتی هست و نه خیلی منفی هستش.

یعنی شما با یک شخصیت خاکستری روبه‌رو می‌شید که نیازهاش رو در زندگی بیان می‌کنه و آنچه که کم و کاستی در وجودش هست رو شما می‌بینید و راه‌هایی که درحقیقت برای این کم و کاستی‌ها دنبال‌شون می‌ره تو زندگی رو هم شما می‌بینید.

این کتاب، کتاب موفقی بود، در لیست پرفروش های نیویورک‌تایمز هم قرار گرفت ولی دوتاچیز خیلی تاثیر داشت. دوتا نکته داشت، یکی معرفی اپرا وین‌فری بود باعث شد فروش این کتاب رو افزایش بده و یکی هم ساخت فیلمی بود که نقش این خانوم رو جولیا رابرتز بازی کرد و این‌ها کمک‌کرد که این کتاب فروشش بیش‌تر بشه و دیده بشه و همه این مسائل باعث شد که این کتاب خیلی خوب دیده بشه. موقعی که من این فیلم رو دیدم خیلی مشتاق بودم و خیلی حس خوبی می‌داد. مخصوصا وقتی که فیلم رو می‌بینی و کتاب رو هم می خونی. درحقیقت اون‌جاهایی که توی مسافرت از سفر ترسیم کرده یا نشون می‌ده رو خیلی علاقه‌مند می‌شید که ببینید.

کتاب درسته که مثل سفرنامه‌های عادی نیست که رفتم فلان‌جا و فلان‌چیز رو دیدم و فلان‌ مکان باستانی قشنگ رو، ولی چون شما همراهی رو داری و حالت‌های مختلف این شخص رو تو جاهای مختلف داری، خیلی مشتاق می‌شی که بتونی اون لحظات و اون جاهایی که اون آدم رفته بتونی تجربه شخصی بکنی. و خب من هم خیلی دوست داشتم خوش‌بختانه یک قسمتش که هند بود رو موفق شدم که برم و باز پارسال هم تونستم که قسمت معنوی و عشقیش یعنی جزیره بالی رو موفق شدم که برم و حالا ایتالیا مونده که امیدوارم یه روزی بتونم برم. وقتی این فیلم رو نگاه می‌کنی،

واقعا آدم براش جذاب می‌شه که به این جاها سفر کنه و اون حس تجربی رو که اون آدم داشته، حالا هرکسی به شیوه خودش بتونه تجربه کنه. امیدوارم شما هم این امکان رو داشته باشید. اینکه تو زندگیتون هم لذت غذا خوردن و هم لذت داشتن معنویت رو و هم لذت داشتن عشق رو تجربه کنید.

موسیقی

 

معرفی سری کتاب‌های دن براون

سالار: حالا که حرف این کتاب شد، اجازه بدید من هم یه مجموعه کتاب بهتون معرفی کنم که شاید تو نگاه اول هیچ ربطی به سفر و گردشگری نداشته باشند، اما به نظر من یکی از جذاب‌ترین روش‌های معرفی یک مقصد به گردشگر می‌تونه باشه.

دن براون یه نویسنده آمریکاییه که اگر درموردش بخونید، همه جا نوشته که نویسنده رمان‌های جنایی و پلیسیه. اما می‌خوام بگم که بیاید باهم‌دیگه یه‌کم روی کتاب‌هاش دقیق‌تر بشیم.

شخصیت اصلی داستان‌ها یه استاد نمادشناسیه به نام پروفسور لنگدان. این آقا تخصص تاریخ و فلسفه هنر و نمادشناسی داره و دانشمند خفنیه که توی هر کتاب به دلیلی وارد کشف راز یک ماجرای پلیسی می‌شه که این رازها معمولا پر از نماد و سمبله و فقط کسی مثل لانگدان می‌تونه حلشون کنه. اما چرا می‌گم این‌کتاب‌ها یه کتاب درجه‌یک گردشگریه؟

دلیل اصلی، سیر اتفاقات و جابه‌جایی‌های این‌شخصیت وسط شهرها و موزه‌ها و گالری‌های هنری دنیاست. مثلا کتاب معروف راز داوینچی رو ممکنه اسمش رو شنیده باشید. داستان از قتل رئیس موزه لوور توی یکی از سالن‌های اصلی موزه شروع می‌شه. لنگدان که وارد ماجرا می‌شه، می‌بینه که این قتل اتفاقی نیست و پر از نماده که به ماجراهای جذابی مثل جام مقدس مسیح و مریم مجدلیه شوالیه‌های هیکل و کلی داستان اساطیری و تاریخی دیگه برمی‌گرده.

بعد از کتاب راز داوینچی، تعداد توریست‌هایی که هجوم آوردند سمت لوور تا شاه‌کارهایی که توی کتاب معرفی شده رو ببینند، چندبرابر شد. تا جایی که مسئولین وقت موزه مجبور شدند بیانیه بدند که بابا اون داستان بوده و همه چیزش منطبق بر واقعیت نیست.

ویژگی دن براون اینه که شهرها رو خیلی‌خوب می‌شناسه و داستان رو جوری پیش می‌بره که شما انگار دارید با شخصیت‌های اصلی داستان، توی یه فضای ملتهب و استرس رمان‌های پلیسی اما توی مسیرهای گردشگری معروفش قدم می‌زنید و از این جاذبه به جاذبه بعدی می‌رید.

امکان نداره راز داوینچی رو بخونید و دلتون نخواد برید پاریس و لندن رو با دید تازه‌ای که از این‌ کتاب گرفتید، ببینید. یا مثلا کتاب نماد گمشده‌اش شما قدم به قدم با شخصیت‌ها توی واشنگتن ‌دی‌سی و ساختمون‌ها و نمادهاش راه می‌رید.

اما اگر همه این مجموعه رو هم نمی‌خواید بخونید، به مناسبت این روزها پیشنهاد می‌کنم حتما کتاب دوزخ رو که به نظر من بهترین کتاب این مجموعه است رو از دست ندید. دوزح داستان یه تروریست بین‌المللیه که می‌خواد یه ویروس رو در سطح جهان منتشر کنه. تعفیب و گریزهای رابرت لنگدان توی کوچه ها و موزه‌های فلورانس، شما رو دیوونه این‌ شهر می‌کنه؛ حداقل من رو که کرد.

این‌کتاب اونقدر شهرهای ونیز و سرآخر استانبول رو زیبا توصیف می‌کنه که الانه توی خیلی از این شهرها مسیرهای گردشگری‌ای وجود داره که بر اساس این کتاب طراحی شدند تا شما بتونید پا جای پای رابرت لنگدان بذارید رازهای شهر رو کشف کنید.

موسیقی

سالار: از معرفی کتاب‌های سفرنامه و داستان و فلسفی که بگذریم، دیگه وقتشه که یه کتابم تو حوزه گردشگری معرفی کنیم. واسه همین هم از اشکان بروج، که مدرس گردشگری و جهان‌گرده، خواستیم که برامون کتاب “چگونه سفرنویس شویم” رو بهمون معرفی کنه.

 

معرفی کتاب گردشگری چگونه سفرنویس شویم

اشکان: اینکه بخوام در مورد این صحبت کنم که تو این روزهایی که وقت بیش‌تری داریم برای کتاب‌خوندن،چه کتابی بخونیم؟ خب، خیلی سلیقه‌ایه. ولی من همیشه ترجیح دادم به جای خوندن رمان‌ها، شاید کتاب‌هایی رو بخونم که شاید آورده علمی و آموزشیش برام بیش‌تر باشه.

به همین خاطر دوست دارم تجربه‌ام رو با شما به اشتراک بذارم از کتابی که همین امسال چاپ شد به اسم اینکه “چگونه سفرنویس شویم” کاری از دان جورج که جزو سردبیرهای قدیمی نشنال جئوگرافیکه و آقای جانین ابرلی که ایشون هم جزو سردبیرهای لونلی پلنت هستن، دوتا از سایت ها و در حقیقت مؤسسات بسیار معروف حوزه سفر که اسم انگلیسی این کتاب (How to be a travel blogger) هست که انتشارات لونلی پلنت سال 2017 داد بیرون و الان هم توسط انتشارات ایران‌شناسی و توسط یک تیم ترجمه که خانم ساراسادات مکیان، مجید حیدری و زهرا کوچکی‌مطلق تشکیل دادند به پایان رسیده و فعلا به قول معروف چاپ اولش دراومد.

کتابی هم بود که حالا با کامنت‌هایی که روش بود، درمورد ترجمه‌ش به نظر من برای اولین‌بار تو این حوزه بسیار کتاب خوبی هست و مطمئنا اگه تکنیک‌های ترجمه‌ش رو بهتر بکنن کتاب خیلی قوی‌تری هم شاید از این دربیاد ولی کلا این کتاب بسیار کتاب خوبی بود و درحقیقت ایده‌های خوبی داد. اما داستانش چیه؟

داستانش رو بذارید من از قصه کتاب بگم. با توجه به این که الان گردشگری به شدت ضعف محتوا داره توش احساس می‌شه یعنی محتوای با کیفیت از عکس، فیلم، متن، صدا و هرچی که فکر بکنید خیلی ضعیف هستیم. یعنی خیلی اول راهیم و درسته خیلی محتوا هست، ولی اولا محتوای خوب کمه، این یه مساله است و اینکه محتوای مفید چه‌قدر تولید داره می‌شه تو این حوزه که سودمند باشه و اثرگذار.

این کتاب به نظر شخصی من با توجه به تکنیک‌هایی که توش خوندم به شدت می‌تونه به آدم‌ها مهارت یاد بده. بذارید از قصه کتاب بگم که چه‌خبره. ببینید توی این چند فصلی که این کتاب داره، کتاب حدودا 375 صفحه‌ست که به صورت جیبی تهیه شده، خیلی راحته، روون هم هست. اولش اومده آخرش رو گفته.

گفته خیلی خب می خواین سفرنامه‌نویس بشید دیگه وقتی سفرنامه‌نویس شدید چه پاداش‌هایی می‌گیرید. می‌آد صحبت می‌کنه از اینکه اولا شما اگه نوشته‌ای بدید بیرون یا کار چندرسانه‌ای بدید بیرون، کجاها می‌تونه منتشر شه، مثل مجلات مثل روزنامه‌ها مثل سایت‌ها و بعدش اومده یه‌ذره هم به این پرداخته که اوکی اگه قراره نویسنده هم بشی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشید. مثل متواضع بودن، سازش پذیر، کنجکاو بودن، سرسخت بودن، اشتیاق داشتن و این داستان‌ها.

اما از فصل دو شروع می‌کنه یک آموزش کوتاه سفرنامه‌نویسی می‌ده. می‌آد بهتون خط می‌ده که آقا چه‌جوری اصلا داستان و موضوع پیدا کنید. چه‌جوری بهتون می‌گه متخصص شید درمورد چیزهای مختلف بخونید و اطلاعات جمع کنید و برید تو سفر اون‌ها رو کشف کنید. مثل غذا، مثل فرهنگ. حتی می‌گه شوخی استفاده کنید داستان درست کنید تو سفرهاتون سناریو داشته باشید و در ادامه‌اش میاد بهتون فن‌های مصاحبه و یادداشت‌برداری و این تکنیک‌ها رو یاد می‌ده. در ادامه‌ش می‌آد، می‌گه خیلی خب حالا یه‌سری چیز تولید شده حالا این‌ها رو چه‌جوری درستش بکنیم. می‌آد بحث‌های ارتباط دادن، مقدمه چی باشه وسطش چی باشه، چه‌جوری تمومش بکنیم رو بهتون یاد می‌ده و یه تیکه خیلی جذابی که داره بحث شخصیت‌سازیه.

این که طوری می‌تونیم به داستان هامون جون بدیم می‌ره جلو می‌آد درگیرتون می‌کنه با این که سبک نوشتن‌تون مثل صدا، مثل لحن، مثل گفتار رو چه‌جوری بیارید توی متن پیاده کنید و بعد در مرحله بعدی می‌بره به سمت محتوای درحقیقت چاپی. که حالا این‌ها رو تولیدکردید چه‌جوری تو روزنامه می‌تونید بدید، حق‌الزحمه چه‌جوری می‌گیرن، با مجلات چه‌جوری می‌تونید با سردبیراشون کار کنید و یا اینکه ببرید به انتشارات و چه‌جوری چاپ کتاب داشته باشید.

در بخش آخر خیلی جذاب می‌پردازه به بحث بلاگینگ. بلاگری در سفر، که حالا چه‌جوری بلاگ راه بندازیم و از دامین و چیزهایی که یک بلاگر سفر باید بهش دقت بکنه و بعد می‌بره شما رو به سمت سئو و چه جوری کلیدواژه‌ها رو درست بنویسید و از این داستان‌ها و چه‌جوری وبسایت‌نویسی می‌تونه براتون درآمدزا باشه و بحث‌های فروش مطالبتون در دنیای نت . و در بخش‌های آخر خیلی هیجان‌انگیز می‌شه؛ می‌آد در مورد نومدها یا فری‌لنس‌ها یا درحقیقت کسایی که در سفر زندگی می‌کنند مسیر زندگیشون تو سفر دیگه قرار گرفته، صحبت می‌کنه. می‌آد می‌گه حالا سختی‌های این کار چیه.

چه‌جوری می‌تونن این‌هایی که بلاگر هستن یا تولیدکننده محتوا دائم در سفر باشن و چه‌جوری پول دربیارن و به عنوان یک کارمندی که هیچ‌جا کار نمی‌کنند درحقیقت به جایی تعهد ندارن مشغول به فعالیت بشن و ضررهای این کار خوبی‌های این کار رو می‌گه و بعد می‌آد درمورد ضبط صدا، شبکه‌سازی دوره‌های نویسندگی و بحث‌های کپی‌رایتینگ، صحبت می‌کنه. تو آخرین بخش هم می‌پردازه به اینکه اوکی یک بلاگر خوب، یک سفرنویس خوب باید عکاس خوبی هم باشه پس می‌آد یه‌سری نکات اولیه و ابتدایی درمورد تجهیزات تکنیک‌ها و چگونگی نگه‌داشتن تصاویر و تولید و ویرایش محتوای تصویری صحبت می‌کنه.

بخش پایانیش هم بخشی داره به اسم منابع که ما همیشه بی‌خیال این بخش می‌شیم و بهش توجهی نمی‌کنیم؛ اما خب بد نیست که یه سری هم به بخش منابعش بزنید چون به شدت جذابه. بهتون از سایت‌های تاپ دنیا. بلاگ‌های خیلی‌خوب از کجاها می‌تونید پول دربیارید سردبیرها کجان، روزنامه‌های معروف، مجلات معروف، خبرگزاری‌هایی که می‌تونید باهاشون کار بکنید و خلاصه یک‌سری درحقیقت کلیدواژه‌ها و سرنخ‌هایی رو بهتون می‌ده که چگونه می‌تونید از این محتوایی که تولید کردید، بهره کافی رو ببرید.

موسیقی

 

معرفی نشنال جئوگرافیک و لونلی پلنت

کیمیا: اشکان اول صحبت‌هاش دوتا موسسه بسیار معروف سفر رو معرفی کرد به اسم national geographic و lonely planet.

فکر می‌کنم اسم نشنال جئوگرافیک حداقل به خاطر مستنداش برای هم خیلی آشنا باشه.  مستندها رو هم ندیده باشید، حتما برچسبش رو، رو ماشین آفرودبازها دیدید که همیشه برام سواله، چرا خب؟ بگذریم.

خوبه که حالا که اسم نشنال‌جئوگرافیک اومد، یک‌کم بیش‌تر ازش بگیم، این بنیاد سال 1888 توسط 33 تا دانشمند و جهانگرد با هدف افزایش و گسترش علم جغرافیا تو واشنگتن تاسیس شد. یه نکته جالب بین تیم موسسین هم اینه که گراهام بل معروف که تلفن رو اختراع کرد هم جزو تیم موسسین بوده و بعدتر سمت رییس موسسه رو هم داشته.

نه ماه بعد از تاسیس موسسه، اولین جلد مجله نشنال‌جئوگرافیک منتشر می‌شه. مجله ای که یکی از مشهورترین و معتبرترین مجله‌های جهان در زمینه علوم طبیعیه. بخش زیادی از بهترین عکس‌هایی که در زمینه طبیعت یا فرهنگ مردم دیدیم رو هم مدیون عکاسان این مجله یا مسابقاتی که توسط تیم این مجله طراحی می‌شه، هستیم. توی ایران هم ترجمه فارسی تعدادی از مجلات نشنال‌جئوگرافیک رو می‌تونید از انتشارات گیتانما که فروش آنلاین هم دارند تهیه کنید.

انتشارات دیگه‌ای که اشکان اسمشو برد لونلی‌پلنته که یکی از معروف‌ترین انتشارات تو زمینه کتاب سفره. کتاب‌های این انتشارات محبوب دل اغلب جهانگردها مخصوصا اون‌هایی که بک پکری و با بودجه کم سفر می‌کننده. مهم‌ترین مشخصه کتاب‌های لونلی پلنت کامل دقیق و مورد اعتماد بودنشونه.

کاری که لونلی‌پلنت می‌کنه اینه که وقتی می‌خواید برید سفر کلا از جستجوهای پراکنده که خیلی اوقات هم آپدیت نیست، خلاصتون می‌کنه و از قبل سفر بهتون می‌گه تو مقصدی که دارید می‌رید با چه فرهنگی مواجه می‌شید، آب‌وهوا چه‌طوره، حواستون به چه نکاتی باشه و کلی مطلب دیگه. بعد تازه وقتی رسیدید به مقصد می‌گه هتلتون کجا باشه بهتره، چه‌جوری جابه‌جا بشید، غذا چی و کجا بخورید و کدوم شهرها رو چند روز ببینید ورودیه جاذبه‌ها چه‌قدره و کلی اطلاعات مفید دیگه. این کتاب‌ها مدام به‌روزرسانی می‌شه و اگه خواستید کتاب‌ها رو بخرید، حواس‌تون باشه حتما نسخه نهاییش رو بخرید.

اپلیکیشن لونلی‌پلنت هم هست که خوب همه مقاصد رو نداره، اما اگه دسترسی به کتاب اصلی ندارید، بهتون کمک می‌کنه در مورد یه‌سری مقاصد بخونید و آماده سفر بشید.

موسیقی

ما دوست داشتیم در کنار معرفی کتاب برای بزرگسالان، چند تا کتاب هم برای کودکان و نوجوانان معرفی کنیم که خصوصا تو این روزهای قرنطینه باعث سرگرم‌شدنشون بشه، کتاب‌ها رو اشکان بروج که معرفی‌شون کردیم و نگار علیزاده جهانگرد و بلاگر برامون معرفی می‌کنند.

 

معرفی کتاب‌ گردشگری برای نوجوانان

اشکان: اما اگر در مورد بچه‌ها و نوجوون‌ها هم بخوایم کتاب معرفی کنیم، که اون‌ها هم از این فرصت استفاده بکنند، من با یه مجموعه‌ای آشنا شدم از انتشارات خراسان که خیلی جذاب به سبک کتاب‌هایی که شاید بچه‌های دهه شصت و پنجاه خوب یادشون باشه. مثل تن‌تن با تصویرگری و به صورت استوری‌برد این داستان های ایرانی رو اومدن پیاده کردن.

انتشارات خراسان چندتا مجموعه کتاب داره که من اسم‌هاش رو می‌گم که به درد بچه‌های هم زیر شیش‌ سال و هم تا 10-12 سال می‌خوره، حتی نوجوونا هم ازش لذت می‌برن، بزرگسالان هم مطمئنم که  کیف می‌کنن. کتاب‌هایی که داره این‌هاس: یکیش زال و رودابه در دوکتاب و زال و سیمرغ در یه‌کتاب دیگه هست که تمامش تصویرگری‌های بسیار جذاب و خوبی داره و داستان‌ها رو خیلی خلاصه و روون برای بچه‌ها و نوجوون‌ها تعریف‌کرده.

رستم در هفت‌خان توی سه‌تا جلد هست باحال‌ترین کتاب‌هایی که من دیدم، این چندتاست. یکی سامک ماجراجو که داستان سمک عیاره به اصطلاح که با اسم‌های گنج قارون و شاهزاده ماچین یک تم بسیار فان و فانتزی، بچه‌ها رو درگیر داستان‌های قدیمی ایرانی می‌کنه. و یک چهارجلدی هست درمورد سردارهای نامی ایران که سورنا سردار خستگی‌ناپذیر، بهرام چوبین دلاوری از سرزمین ری، آریوبرزن دلاور پارس و طاهر ذوالجمینین سردار با دو شمشیر. که شاید خیلی از بزرگترها اسم این‌ها رانشنیدند، اسم این بزرگان رو کم‌تر شنیده باشند؛ ولی انقدر جذاب توی این کتاب‌ها با تصویر و روایت‌هایی که می‌گم به صورت کمیک استریپ و فانتزی و تصاویر بسیار قشنگ.

یعنی واقعا من خودم می‌خوندم، خودمم کیف می‌کردم ولی خب زبان بسیار ساده و روون ویژه کودکان و نوجوانان. توصیه‌م اینه که این کتاب‌ها رو هم بخونید، بد نیست. تو این روزها به داد پدر مادرهایی می‌رسه که بچه و کودک و نوجوان دارن و دیگه از بیکاری نمی‌دونن چی‌کار بکنن، این کتاب‌ها توصیه من هستش که خیلی می‌تونه جذاب باشه.

موسیقی

 

معرفی کتاب سفر ماجراجویان بزرگ

نگار: من آدم‌های زیادی دیدم که افسوس می‌خورن چرا در زندگیشان ماجراجویی نکردن، اما هیچ‌وقت کسی را ندیدم که از ماجراجویی‌هایش متاسف باشد. این جمله‌ایه که کتاب “ماجراجویان بزرگ” باهاش شروع می‌شه و من بعد از خوندن این جمله تصمیم گرفتم که این کتاب رو به یه نوجوون هدیه ندم، برای خودم نگه‌دارم و حتما توی کتابخونه‌ام داشته باشمش.

هامفریز نویسنده این کتابه و توی این کتاب اومده زندگی بیست‌تا جهانگرد رو که خودش تو کودکی با خوندن زندگی‌نامه اون‌ها رویای سفرکردن رو تو سرش می‌بافته تو این کتاب روایت‌کرده و سعی‌کرده تو روایتش روی نکات و سوالاتی تاکید کنه که ذهن نوجوون‌ها و یا حتی کودکان رو درگیر می‌کنه.

همین باعث شده که این روایت در عین حال که خیلی ساده‌ست خیلی هم شیرین بشه و اگه ما بپذیریم که همه‌مون پشت این نقاب‌هایی که از بزرگ‌سالی به صورت‌مون داریم یه نوجوون و یا حتی یه کودک نابالغ معصوم داریم که همون سوالات ساده که هامفریز داره تو کتابش حرف می‌زنه رو مدام داره از ما می‌پرسه و مدام دنبال جواب‌شونه می‌تونیم بپذیریم که این کتاب چه‌قدر توی بزرگ‌سالی هم می‌تونه نیاز روحی و روانی ما باشه.

چیزی که تو این کتاب من به جز داستان زندگی اون جهان‌گردها خیلی دوست دارم اینه که هامفریز اومده آخر هرقصه گفته که چرا این شخصیت‌ها تو نوجوانی براش الهام‌بخش بودن. و تو این نکاتی که درباره شخصیت‌ها و بخش‌های الهام‌بخش‌شون ذکر کرده اومده مجموعه‌ای از صفات خیلی عادی، معمولی، کاملا انسانی و صفاتی که به هیچ‌وجه فراطبیعی یا فراانسانی نیستن رو درمورد این شخصیت‌ها ذکرکرده و انگار مدام می‌خواد به مخاطبش یادآوری کنه که این‌ها ابرقهرمان نیستن، این‌ها آدم‌های کاملا عادی هستن مثل تو و اگر اون‌ها تونستن برسن به چیزی که می‌خواستن تو هم قطعا می‌تونی برسی.

و چیز دیگه‌ای که خیلی دوست دارم اینه که هیچ‌وقت هامفریز توی روایتش به نوجوون‌ها و مخاطبش دروغ نمی‌گه. یعنی خیلی جاها شخصیتی که داره قصه‌ش رو روایت می‌کنه، میانه‌های راه شکست می‌خوره تو رسیدن به هدفش. خیلی وقت‌ها توی این سفرهای ماجراجویانه یه عضوی از بدنش رو از دست می‌ده، می‌میره، حتی ناپدید می‌شه و جسدش هیچ وقت پیدا نمی‌شه.

اما هامفریز این‌ها رو به هیچ‌وجه سانسور نمی‌کنه و با مخاطبش مثل یه بچه رفتار نمی‌کنه که حالا لازم باشه بخش‌های تلخی از یه قصه رو نبینه یا نشنوه. برعکس می‌آد این‌ها رو خیلی ساده و عادی روایت می‌کنه و می‌گه این‌ها بخشی از ماجراجویی توئه تو ممکنه موفق بشی ممکنه موفق نشی ممکنه در این راه بهای سنگینی رو بپردازی ولی اگه واقعا این رویای توئه ارزش این رو داره که بری و رویات رو محقق کنی حتی صریحا به این جمله اشاره می‌کنه؛ می‌گه “بهتر است آدم کمی بیش از حد معمول جسور باشد تا کمی بیش از حدمعمول محتاط”.

من فکر می‌کنم که این کتاب برای نوجوان‌ها و حتی بزرگسال‌هایی که رویای سفرکردن دارن و یا حتی اون کسایی که اهل سفرکردن هستن، می‌تونه کتاب خیلی خوبی باشه خیلی الهام‌بخش باشه به خاطر اینکه سوال‌هایی رو توی ذهنش به ما جواب می‌ده که مربوط می‌شه به اون بخش معصوم کودک نابالغ وجودتون که خیلی وقت‌ها شاید مجبور می‌شین که شاید بهش توجه نکنین، صداش رو نشنوین، نگرانی‌هاش رو درک نکنین؛ اما هامفریز تو این کتاب داره اون چیزایی رو می‌گه که دقیقا اون بخش از ذهن ما دنبالشه و من فکر می‌کنم که می‌تونه خوندنش برای همه لذت‌بخش باشه.

موسیقی

سالار: این‌جور که معلومه ما فعلا درگیر قرنطینه و کرونا هستیم. درنتیجه من آرزو می‌کنم تا شما برین و این کتاب‌ها رو بخونید و برگردید ایشالا کرونا هم رفته باشه.

کیمیا: سالار جون اگه قرار باشه همه کتاب‌هایی که ما معرفی کردیم، رو بخونن، خصوصا اون پاراگرافی که همین جور تند و تند اسم سفرنامه ردیف کردی حداقل یه دو سه سالی طول می‌کشه، دیگه تا اون موقع حداقل یا کرونا تموم شده یا ما تموم شدیم.

 

پیاده‌سازی متن: مریم منیری