اپیزود نوزده – جزایر رنگارنگ (قشم، هرمز و هنگام)

هدف ما از تهیه و انتشار اپیزود نوزدهم(اپیزود هشتم فصل دوم) رادیو جولون بیش از آنکه توصیف یک مقصد باشد، یک ادای دِین استادای دِین به سرزمینی که بهترین خاطرات را برایمان رقم زد و حالا هر چند دیر، نوبت ما است تا بهترین شرایط را برایش فراهم کنیمادای دِین به فرهنگ و آداب و رسوم جنوب که هربار به آن سفر کردیم روحمان را جلا دادو ادای دِین به دلسوزان محیط زیست که هر چقدر از زحماتشان بگوییم کم گفته‌ایم‌:در این اپیزود داستان جنوب رو از زبان این افراد نیز خواهید شنیدبیژن فرهنگ دره‌شوری، رییس محیط زیست منطقه ازاد قشم در دهه هشتاد از پروژه حفاظت از لاک‌پشت‌های پوزه عقابی قشم می‌گویدپروین فرهنگ دره‌شوری، داستان‌های پروژه توانمندسازی زنان قشم را روایت می‌کنددکتر کیمیا عجایبی: مدیر موسسه زمین‌شناختی خاورمیانه و استاد دانشگاه، در رابطه با پیشینه و اهمیت خاک هرمز صحبت می‌کنددکتر احمد نادعلیان: مدیر موزه صنایع دستی نادعلیان هرمز در رابطه با اهمیت عدم استفاده از خاک هرمز در صنایع دستی می‌گویدجیما فتاحی: فعال گردشگری و صنایع دستی روستای شیب‌دراز از مسیر توانمندسازی زنان روستا روایت می‌کندپرویز امینی: فعال گردشگری از اقامت‌گاه پرویز در روستای طبل ما را با سفره رنگین جنوب آشنا می‌کندانسیه نجارزاده: پژوهشگر آیینی و فرهنگی هرمزگان روایت مراسم زار را بازگو می‌کند.

 

تهیه‌کنندگان: کیمیا خسروی و سالار موسوی

طراح پوستر: بابک قادری

متن اپیزود

اپیزود نوزده جزایر رنگارنگ (قشم، هرمز و هنگام)

 

کاووس، هومن، سپیده، نیلوفر، سام، امیرحسین، طاهر، مراد، عبدالرضا!

به پاس همه‌ی زحمت‌هایی که واسه‌ی محیط‌زیست کشیدین، این اپیزود تقدیم می‌شه به شما.

 

موسیقی

 

کیمیا: سلااااام

سالار: اینجا یه رادیو واسه جولون دادنه

موسیقی

کیمیا: با اومدن پاییز و زمستون گروه‌هایی رو می‌بینیم که فوج فوج با هر روش و وسیله‌‍‌ای از هیچ‌هایک و ماشین شخصی تا اتوبوس و قطار و پرواز خودشون رو می‌رسونن به جزایر معروف جنوب. معلومه که دارم در مورد قشم و هنگام و هرمز حرف می‌زنم دیگه؟!

موسیقی

سالار: راستش قبل از اینکه این اپیزود رو بنویسیم، خیلی درگیر این موضوع بودیم حالا که این جزایر با هجوم توریست‌ها داره به فنا می‌ره، آیا درسته که ما هم به این قضیه دامن بزنیم و بیشتر هم رو تشویق کنیم برای این سفر؟ بعد فکر کردیم این مناطق هر سال دارن از قبل معروف‌تر می‌شن و متوقف کردن این جریان کار ما نیست، کار درستی هم نیست. ولی کاری که می‌تونیم انجام بدیم اینه که کمک کنیم به سفر آگاهانه و به نوعی گردشگری پایدار.

کیمیا: اگه اپیزود‌های قبلی ما رو شنیده باشید، می‌دونید که مواقعی که موضوع ما یک مقصده، می‌ریم سراغ جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی اون مقصد! اما تو این اپیزود دوست داریم علاوه‌بر این داستان‌ها یک سری نکات هم در رابطه با گردشگری پایدار یادآور بشیم. خیلی دوست داریم اگه بعد از شنیدن این اپیزود رفتید سراغ این جزایر یا هر جاذبه‌ِ‌ی دیگه‌ای حواستون به این نکات باشه و به دوستاتون هم این مسائل رو یادآوری کنید. می‌دونید که مسائل محیط‌زیستی و حفظ جاذبه‌ها تاثیر مستقیم تو زندگی ما می‌گذارن. پس اگه کسی و تو اطرافیان‌مون دیدیم که آگاهانه یا ناآگاهانه داره اشتباهی تو این زمینه مرتکب می‌شه، وظیفمونه که تلاشمون رو در جهت آگاه‌سازیش بکنیم. رفقا الان که داریم این اپیزود رو ضبط می‌کنیم، یعنی دقیقا ساعت شیش‌و‌نیم، چهارده بهمن، هزاروسیصد و نودوهفت، (14/ 11/97)، هیچ ایده‌ای نداریم که اپیزودمون چند ساعت می‌شه فقط می‌دونیم که نسبت به اپیزود‌های قبلی خیلی طولانی‌تر می‌شه. برنامه‌مون این بودش که این اپیزود رو طی یک یا دو قسمت منتشر کنیم، منتها از اون جایی که تعطیلات بهمن پیش روست و مطمئنیم خیلی‌ها مقصدشون این جزایر هست، خیلی دوست داشتیم قبل از این تعطیلی‌ها بتونیم که این اپیزود رو منتشر کنیم. هدف‌مون اینه که ظرف سه روز بتونیم ادیت کنیم و امیدواریم تا هفده بهمن منتشر بشه. پس اگر یک مقدار زمان‌مون طولانی شد، امیدواریم که صبوری کنین و همراه‌مون باشید.

موسیقی

 

درسر راه سفر به جزایر جنوب؛ بندرعباس رو از دست ندید.

کیمیا: برای رسیدن به جزایر هرمزگان، اول از همه باید خودتون رو برسونید بندرعباس! برای رسیدن به بندرعباس می‌تونید از راه جاده‌ای یعنی با سواری یا اتوبوس برید یا از قطار و هواپیما استفاده کنید. که البته اگه هوایی می‌رید، می‌تونید پروازتون رو مستقیم به قشم بگیرید که با این کار لذت بندرعباس گردی و از دست می‌دید. کلا کار اشتباهی که خیلی‌ها می‌کنن اینه هیچ‌ وقتی رو برای شهر بندرعباس نمی‌گذارن. مستقیم از ایستگاه راه‌آهن و اتوبوس خودشون رو می‌رسونن اسکله حقانی که محل سوار شدن شناور برای قشم و هرمزه. اما من می‌خوام بگم روز اول یا روز آخر سفرتون، حداقل چند ساعتی رو برای بندرعباس وقت بگذارید. به نظرم بازار قدیمی بندرعباس یکی از جاذبه‌هاییه که چرخ زدن توش خیلی لذت‌بخشه! من خودم معمولا آخر سفر که از جزایر برمی‌گردم، می‌رم بازار بندر عباس چون بازار دقیقا روبه‌روی اسکله حقانیه.

 

فلافلی‌های بندرعباس رو باید زندگی کرد.

سالار: اگه شب رو تو بندر هستین یا حداقل می‌خواین یک وعده غذای خوب بخورین، باید بزنین به دل شهر. اگه ازون آدم‌هایی هستین که فضا خیلی براتون مهمه، با این که آبمون تو یک جوب نمی‌ره اما جاهایی مثل بادگیران و داریوش و اینا هست غذا‌های جنوبی خوبی دارن. اما اگه غذای ناب دل‌تون می‌خواد، باید برین محله‌ی پشت شهر یا بلوار صیادان. اونجا یک راسته است که پر از غذا فروشی‌های مختلفه. با اینکه کلا از صف واستادن برای رستوران خوشم نمیاد، اما شاید بد نباشه یه خورده تو صف واستین و این ماهی‌ها و قلیه‌های رستوران بندر و امتحان کنین. یه رستوران قدیمی با یک ظاهر قدیمی‌تر اما کیفیت غذایی بسیار عالی. اگرم غذای دریایی نمی‌خواین و دل‌تون یک فلافل دبش می‌خواد، کمی بالاتر می‌تونین یک سر به فلافلی خالو احمد بزنین و یک دلی از عزا دربیارین.

کیمیا: سالار من چندین بار بندر رفتم و همیشه رستوران بندر جزو اولویت‌هام بوده. اما یک جای جذابی که این دفعه رفتم و خیلیی ازش راضیم، راسته‌ی فلافلی‌های خیابون 22 بهمنه. البته می‌شه گفت یه جورایی جاذبه‌ی ترکیبی آبادان و بندره. چون تا جایی که من دیدم تمام فلافلی‌ها آبادانی‌اند و همه هم از این مدل سلف‌سرویس‌ها با هزاران طعم و قیافه‌ی خوش‌رنگ و خوش‌مزه.

سالار: جلوتر حسابی در مورد سفره بهشتی جنوب صحبت می‌کنیم. اما یک جاذبه‌ی خفن دیگه‌ای که نباید از دستش بدین، بازار ماهی‌فروش‌های پشت‌شهره. ازون بازارها که حتی برای منی که ماهی کلا دوست ندارم هم جذابه. تو این بازار انواع و اقسام ماهی‌هایی که ما غیرجنوبی‌ها حتی عکشون رو هم ندیدیم اونجان. یک همهمه‌ی عجیبی تو بازاره و معنای واقعی اون بازارهای ماهی که تو فیلم‌ها می‎‌بینید و می‎تونید این‌جا درک کنید. خیییلییی خوبه!

کیمیا: داستان بندرعباس برای ما تموم نشده، اما ازونجایی که تو این اپیزود زمان خیلی محدوده الان ازش رو می‌شیم و قول می‌دیم تو اپیزود بعدی برگردیم بهش.

موسیقی

 

راه‌های رسیدن به جزیره هرمز چیه؟

کیمیا: همون‌جوری که گفتیم مسیر دسترسی به هرمز از طریق اسکله‌ی حقانی و شناوره. برنامه‌ی شناورها رو می‌تونید از طریق سایت Hamdticket.ir چک کنید. موقع نوشتن متن این اپیزود یعنی دی ماه نود و هفت، شش تا شناور از ساعت 6:45 صبح تا 8:30 شب با بلیت ده تومنی از بندرعباس به هرمز حرکت می‌کنند و بعد از حدود یک ساعت می‌رسین به جزیره زیبای هرمز. بدون اغراق می‌گم که هرچقدر از ناب بودن این جزیره بگم کم گفتم. واسه همینه که می‌خوام ازتون خواهش کنم که این بار که به این جزیره سفر کردین، لطفا لطفا لطفا جوری رفتار کنیدکه سال‌های بعدی هم هممون بتونیم به این جزیره سفر کنیم و لذت ببریم. اولین و ساده‌ترین نکته اینه که آشغال نریزیند! می‌دونم که خیلی از ساحل‌ها و سایت‌های دیدنی پر از آشغاله، اما بازم شما آشغال نریز. اگه یک کیسه برداشتی و یک مقدار زباله هم جمع کردی که واقعا دمتون گرم.

موسیقی

کیمیا: قبل اینکه بریم سراغ جاذبه‌ها، شاید براتون جالب باشه که بدونید قدیم‌ترها هرمز به شهری گفته گفته می‌شد که الان به اسم میناب می‌شناسیم. اما سال 700 با هجوم مغول‌ها مردم این شهر اول به قشم می‌رن و بعد هم به هرمز مهاجرت می‌کنند و اسم این جزیره رو به یاد شهر قدیم‌شون می‌گذارن هرمز.

وارد هرمز که شدین بیشترین چیزی که توجه‌تون رو جلب می‌کنه، موتورها و مخصوصا موتور سه‌چرخه‌هاییه که یه جورایی شبیه ریکشاهای هند یا همون توک‌توک‌های تایلنده.

سالار: و البته به لطف دوستامون که غرب آفریقان، فهمیدیم که بهشون می‌گن ککه. این فرهنگ اصفهان ببین تا کجا رفته!

کیمیا: سعی کنید همون اول داستان باهاشون ارتباط بگیرید که برای گشت‌های جزیره لذت‌بخش‌ترین گزینه همین سه‌چرخه‌هان.

 

توی هرمز کجا اقامت کنیم؟

کیمیا: قبل اینکه بریم سراغ گشت جزیره بذارید خیال‌تون رو بابت بحث اقامت راحت کنم. تو هرمز می‌تونید چند مدل اقامت کنید. اولین مدل کمپ و چادره که خوب تو شلوغی‌ها و تعطیلی‌ها شانس کمی دارید که بتونید جای دنجی پیدا کنید. اما در کل توصیه من به شما اینه که چه زمان شلوغی و چه زمان خلوتی، حتما برای پیدا کردن محل کمپ از محلی‌ها کمک بگیرین. اینجوری هم می‌تونین جای مناسب و امنی پیدا کنید هم وسایل‌تون رو با کمک موتور سه‌چرخه‌هاشون تا محل کمپ ببرید. راستی گفتم وسایل! اینم بگم که رفقا سعی کنید هر جایی که سفر می‌کنید، خوراکی‌های مورد نیازتون رو از همون‌جا بگیرید. مثلا اگر شام شب اول رو می‌خواین خودتون درست کنید مواد اولیش رو بار نکنید از شهر خودتون ببرید، خصوصا رفقایی که می‌خوان کم هزینه سفر کنند حداقل اینجوری می‌تونین به گردش مالی جامعه میزبان هم کمک کنید.

کیمیا: راه دیگه‌ای که برای اقامت هست، اجاره سوییت و خونه‌ست که تو هرمز خیلی رایجه. کلی از محلی‌ها خونه‌شون رو در ازای پولی که معمولا خیلی زیاد و غیرمنطقی نیست در اختیار توریست‌ها می‌گذارن.

کیمیا: راه سوم هم اقامت‌گاه‌های بوم‌گردیه که این روزها داره تو هرمز زیاد می‌شه و یکی از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین‌هاش صبوراست که معمولا پره و حتما نیازه از قبل رزرو کنید.

موسیقی

 

حالا وقت گشت و گذار توی هرمزه

کیمیا: خووووب محل اقامت‌تون که قطعی شد وقت گشت و گذار تو جزیره‌ست.

کیمیا: صبح که بیدار شدید و صبحونه محلی رو که زدید اگه تصمیم به دوچرخه‌سواری دور جزیره و یا پیاده‌روی کل جزیره رو ندارید، یه موتورسه‌چرخ برای گشت جزیره بگیرید. پیشنهاد می‌کنم مدت زمان گشت و قیمت رو همون اول باهاش طی کنید.

کیمیا: معمولا تو نصف روز می‌شه همه جاذبه‌ها رو دید، البته همون‌جور که تو آهنگ هم شنیدید، چه نصفه‌روز، چه یک هفته، چه یک ماه کلا واسه هرمز کمه. خوبی قضیه گشت‌های تو هرمز اینه که همه راننده‌های موتورسه‎چرخه‌ها یه جور درایورگاید محسوب می‌شن و بدون اینکه شما بهشون لیستی رو بگید خودشون می‌برنتون سمت جاذبه ها و اونجا پیادتون می‌کنن و منتظرتون می‌مونن تا برگردید.

جاذبه‌های این جزیره یکی از یکی قشنگ‌ترن، اما بعضی‌هاشون برای من ویژه‌ترن مثل دره تندیس‌ها که هم شکل‌هایی که تو سنگ‌ها می‌شه تصور کرد جالبه و هم پرتگاهی که انتهای مسیر می‌شه دید یا دره رنگین‌کمان که اصلا از اسمش مشخصه که چه جای خفنیه. می‌شه ساعت‌ها بین رنگ‌های این دره راه رفت و کیف دنیا رو کرد.

کیمیا: از معروف‌ترین ساحل‌هایی که می‌تونید برید و از چشم‌اندازی که داره لذت ببرید ساحل مفنقه که البته با این سرعتی که معروف و البته تخریب شد، مطمئن نیستم هنوز چیزی ازش باقی مونده باشه برای لذت بردن.

موسیقی

سالار: درباره جذابیت و ویژه بودن هرمز، ساعت‌ها می‌شه بحث کرد. اما یکی از جاذبه‌های اصلی هرمز خاک قرمز رنگشه که مخصوصا این روزها تو شبکه های اجتماعی خیلی بحثش داغه. برای اینکه بیشتر سر در بیاریم که اصلا چرا این جزیره انقدر ویژه‌ست با خانم دکتر کیمیا عجایبی که مدیر موسسه زمین‌شناختی خاورمیانه و مدرس درس زمین‌شناسی تو دوره‌های تورلیدری هستند، صحبت کردیم و ازشون خواستیم برامون از ویژگی‌های خاک هرمز بگن:

موسیقی

 

آیا خاک هرمز ویژگی خاصی داره؟

سالار: خانم دکتر عجایبی من اولین سوالم از شما اینه که خاک هرمز خیلی ازش صحبت می‌شه که ما باید ازش محافظت کنیم، ازش نباید برداشت کنیم به دلیل اینکه خیلی خاک خاصی داره. می‌خوام ببینم اولا نظر شما چیه و اصلا قبل‌تر از اون سوال من اینه که آیا واقعا از لحاظ زمین‌شناسی خاک هرمز خاصه؟

دکتر عجایبی (مهمان برنامه): سلام، اول اجازه بدین که سلامی داشته باشم خدمت دوستان و اینکه خیلی ممنونم که این بحث خوب رو شروع کردین که یک نقطه کوچیکی بشه که مردم عزیز ما به این مساله توجه کنن. من اجازه می‌خوام اول از این موضوع شروع کنم که اصلا جزیره هرمز چه جوری به وجود اومده!

خیلی از دوستان شاید بدونن که جزیره هرمز گنبد نمکی هست، حالا این گنبد نمکی چی هست و از کجا اومده؟ حدود، حالا اگر بخوایم تقریبی هم بگیم، حدود پانصد میلیون سال پیش، فقط خواهش می‌کنم دوستان به عدد توجه کنن، پانصد میلیون سال پیش، محیط دریایی منطقه جوری بوده که این لایه‌ی نمکی اونجا گذاشته شده، رسوب کرده و در طی این پانصد میلیون سال دریا پیشروی می‌کنه این منطقه می‌ره زیر آب و رسوبات مختلف روی اون رو می‌گیرن و به مرور زمان تبدیل به سنگ می‌شن. فشار سنگ‌های رویی باعث می‌شه که اون نمک مثل یک خمیر، توی درز و شکاف لایه‌ها حرکت کنه بیاد به سمت بالا. یعنی ما الان روی سطح زمین یک هدیه‌ای داریم که متعلق به پانصد میلیون سال پیشه. حالا اصلا بگیم هزار سال! چون تو زمین‌شناسی ما معمولا زمان‌مون زمانی هستش که فارغ از تصور زمان معمولی نیم ساعت و یک ربع و ده دقیقست. فقط بگیم کمترین مثلا هزار سال! شما فکر کنید هزارسال طول کشیده تا این لایه‌ی نمکی تشکیل شده و این گنبد نمکی الان روی سطح زمین هست. حالا آیا ما همین رو بهش فکر کنیم، واقعا انصافه که بخوایم این رو با یک برداشت کوچیک، کوچیک کوچیک از بین ببریم؟ قرارگیری این خاک‌های رنگی کنار هم که کم کم سی و دو رنگ مختلف رو ما در اون منطقه داریم می‌بینیم. تو خود جزیره هرمز به صورت خاص یعنی حتی ما الان یک پراکندگی وسیعی‌ای از گنبدهای نمکی رو در جنوب کشور داریم، اما رنگ‌بندی که تو جزیره هرمز هست نسبت به همه‌ی گنبدهای نمکی، متفاوته. پس این خودش فکر می‌کنم گزینه‌ای هست که میاد این منطقرو یونیک می‌کنه، منحصر‌به‌فرد می‌کنه. حالا تمام این رنگ‌ها کنار هم، رطوبت اون منطقه، کانی‌هایی که در اون منطقه وجود دارند، تو اون شرایط رشد کردند، شکل گرفتند و اون مجموعه رو به وجود آوردن. این مجموعه اگر ازونجا جا‌به‌جا بشه، نمی‌تونه توی محیط جدید خودش رو تطبیق بده یعنی همون چیزی که به اصطلاح مردم عزیز ما تحت عنوان پولک‌های نقره‌ای می‌شناسن از جزیره هرمز، اون به محض اینکه بیاد تو تهران، بعد از یکی دو هفته که تو معرض هوا قرار بگیره تبدیل می‌شه به یک پودر سفید رنگ! هیچی ازش نمی‌مونه. نهایتا خاک‌های رنگی بیاد تهران، بیاد تو خونه‌های مردم عزیز ما، من نمی‌دونم در عرض چند هفته می‌خواد باقی بمونه؟! بعد از چند وقت حوصله این عزیزان سر می‌ره و اون رو راهی سطل آشغال نمی‌کنن!

 

خاک سرخ هرمز چه فرق با معادن سنگ و خاک دیگه داره؟

سالار: خانم دکتر یک بحثی که همیشه بین گردشگرا مطرحه، یعنی یک سری‌ها هستند که طرفدار این هستند که خوب نباید برداشت کرد، نباید آسیب زد! اما یک سری هم همیشه در مقابل میان می‌گن که اینجا هم یک معدنه مثل هزاران معدن دیگه‌ای که تو کل دنیا حالا ایران هست و ما ازش داریم برداشت می‌کنیم. حرفی که زده می‌شه می‌گن الان کامیون کامیون به صورت صنعتی این خاک رو صادر می‌کنن و این یک مشت برداشتن هر گردشگر آسیبی به این معدن نخواهد زد. می‌خوام ببینم تو این زمینه نظرتون چیه؟

دکتر عجایبی (مهمان برنامه): ما اگر بخوایم به تاریخ و فرهنگ کشورمون برگردیم فقط یک ضرب‌المثلی بگم، قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود، من نمی‌دونم این چه تفکر اشتباهیه که بعضی از مردم ما دارن که ما اگر حالا یک ذره هم ما ببریم مگه چی می‌شه؟ همین یک ذره هم ما ببریم‌هاست که تموم می‌کنه این‌هارو، عزیزان من ما یک لایه‌ی فسیلی رو در کشورمون از دست دادیم به خاطر همین یک ذره یک ذره بردن‌ها! اما من یک سوال می‌پرسم از شما. کشور ما چقدر جمعیت داره؟

سالار: هشتاد میلیون فکر می‌کنم حدودا

دکتر عجایبی (مهمان برنامه): خیلی خوب هشتاد میلیون مشت خاک هرمز رو در نظر بگیرین. چیزی از جزیره هرمز باقی می‌مونه؟ نه! و یک سوال دیگه! آیا اگر نسل قبل از ما، حالا پنجاه سال پیش، نمی‌دونم صد سال پیش، همین تصور رو داشتن، آیا الان جایی به اسم جزیه هرمز وجود داشت که ما بخوایم لذت ببریم توش؟ من نمی‌دونم ما هممون یک شعار داریم و اون گردشگری پایداره! من نمی‌فهمم کجای این کار پایداریه؟ ضمن این که اینم بگم خدمتتون، اگر یک مجموعه‌ای به نام معدن میاد کار برداشت انجام می‌‌ده همه چیش حساب شدست. معدن از یک جایی به بعد تعطیل می‌شه. چرا؟ چون دیگه اونجا اگر بیش از اون بخواد برداشت بشه، چیزی باقی نمی‌مونه و زمان احیاش هم زمان طولانی هست.

سالار: یک اشاره‌ای کردین به بحث گردشگری پایدار، چیزیه که ما تو جولون خیلی در موردش سعی می‌کنیم صحبت بکنیم، یکی از بخش‌های گردشگری پایدار می‌دونین توانمند‌سازی جوامع محلیه و مثلا به جوامع محلی آموزش داده بشه که صنایع دستی درست بکنن، اینکه بیایم یک ارزش افزوده‌ای رو تو این خاک ایجاد بکنیم. اینکه بیایم این‌هارو تو نقاشی استفاده بکنیم یا نه مثلا جمع‌شون بکنیم لایه‌لایه رنگ‌های مختلف رو توی شیشه‌ها! این به نظرتون این اوکیه که ما با ادعای ارزش افزوده این کار و بکنیم؟

 

آیا درسته که از خاک هرمز در صنایع دستی استفاده بشه؟

دکتر عجایبی (مهمان برنامه): جمله‌تون رو خوب تموم کردین. با ادعای ارزش افزوده این کار رو بکنیم یا خیر؟ متاسفانه مشکل ما همینه. خیلی از موارد یک سرپوش قشنگ میاد روش گرفته می‌شه. بله کار بسیار کار قشنگیه. ببینید ما تو بحث ژئوتوریسم، اصلا بحث ژئو توریسم این هستش که شما بیاید جامعه محلی رو به نفع برسونید. انتفاع گردشگری زمین‌شناختی برسه به جامعه محلی. اما به چه قیمتی؟ ما تو بحث ژئوتوریسم می‌گیم اگر فراورده‌ای استفاده ازش به عنوان یک پروداکت محلی، محصول محلی، ضرر به اون محیط نزنه، اوکیه اشکال نداره. اما به شرط اینکه اون موازین و چهارچوب‌ها لحاظ بشن توی کار. دقیقا چیزی می‌شه که، عذرخواهی می‌کنم، الان شما وارد جزیره هرمز می‌شی تمام دورتادور اون اسکله دارین وارد می‌شین پر از این شیشه‌ها! خوب شما خودتون حساب کنید اون نقاشی خیلی کمتر خاک مصرف می‌کنه روی شیشه، تا اون شیشه‌ی پر شده، اون لیوان پرشده که به عنوان شمع داره کار می‌شه ازش.

 

فرش رنگی هرمز، زیبایی یا تخریب؟

سالار: من یک سوال دیگه هم بپرسم در مورد یک اتفاقی که خیلی سال‌ها می‌افته، حالا یک سالی نمی‌افته ولی تا سال‌ها بعد اثرش رو می‌شه دید، این ماجرایی که به اسم فرش رنگی معروفه.

دکتر عجایبی (مهمان برنامه): وای وای، نگید که دست روی نقطه حساسی گذاشتید. من خودم یکی از کسایی هستم که واقعا دغدغم این فرش جزیره هرمزه که همیشه در مورد صحبت کردم. ببینین کار کار زیباییه اما اصولی نیست. من نمی‌فهمم ما مگر صحبت نمی‌کنیم از گردشگری پایدار؟ چرا فراوردمون ناپایدار باید باشه؟ چرا جایی که این فرش درست می‌شه یکبار برای همیشه نیست؟ یک جایی دور از ساحل، در یک منطقه‌ای، با حفاظت، با پوشش که باد و بارون و این‌ها هم بهش صدمه نزنه! یکبار برای همیشه این طرح فرش ایرانی رو با خاک هرمز درست کنن، خیلی هم زیباست و باعث جذب گردشگر می‌شه. اما اینکه شما میاید این خاک رو می‌برید از محل تشکیل خودش، می‌برید می‌ریزید تو ساحل، دو روز بعد جزر و مد ساحل باعث می‌شه این از بین بره، منظره زشتی تو اون منطقه ایجاد کنه، من نمی‌دونم این چه اصلیه اونجا راه افتاده، متاسفانه بین مردم و بین گردشگرا داره رخ می‎‌ده. این یکبار باید.. کاش مردم جزیره هرمز خودشون به این فکر می‌کردن که این رو در مکانی درست کنن، یکبار برای همیشه باشه. روش پوشیده بشه با شیشه. حالا نمی‌دونم شما توی توی آکروپولیس یونان که می‌رید کل اون محوطه باستانی زیر شیشست، زیر پای شما. چون باید تو اون محیط قدم بزنی، باید ببینی، اما اگر قرار باشه این همه گردشگر که از دنیا می‌رن اونجا، برن تو اون محیط قدم بزنن اون محیط رو نابود می‌کن. این فرش جزیره هرمز هم همچین اتفاقی براش بیفته. توی محوطه محفوظ بمونه، از باد و بارون دور باشه که برای همیشه بمونه.

 

حالا یعنی بریم خاک‌های هرمز رو که خریدیم برگردونیم به جزیره؟

سالار: بسیار هم عالی، مرسی از نکاتی که گفتید. یک سوالی هم من شخصا دارم ازتون خانم دکتر، این که به هر حال ممکنه که مابه خاطر ناآگاهی یا حالا به خاطر اینکه خوب درواقع ما با اصول گردشگری پایدار آشنا نبودیم، یک بخشی از این خاک‌هارو به قصد حتی خوب، به قصد اینکه به جوامع محلی کمک بکنیم، خریدیم و تو خونه‌مون هست. آیا برگردوندن این خاک‌ها به این جزایر کار درستیه؟

دکتر عجایبی (مهمان برنامه): والا اینم یک موجی بود که جدیدا من شنیدم راه افتاده، خوب حالا یک بخش مثبت این قضیه رو می‌تونیم این ببینیم که همین احساس که، بگیم احساس گناه حالا یا بگیم یک احساس اشتباه هست که من این کار و کردم همین باعث می‌شه که این حرکتی در مردم باشه که دیگه این کار انجام نشه. این بسیار نکته مثبتیه. اما اگر قرار باشه همه این خاک به صورت قر و قاطی ریخته بشه یا ببرن یه جایی تپه درست کنن، نمی‌دونم واقعا چه هدفی پشتش هست. کاش اون رو هم به صورت منظم به صورت روتین انجام بدن، یک جای خاص رو فقط. دیگه نرن کل جزیره رو خراب کنن که فقط می‌خوان این خاک‌هارو برگردونن.

موسیقی

کیمیا: جلوی خیلی از این جاذبه‌ها دست‌فروش‌های محلی رو می‌بینید که خوراکی‌های محلی یا صنایع‌دستی می‌فروشن و می‌تونید کلی سوغاتی قشنگ برای خودتون بگیرید اما همونجوری که تو مصاحبه خانم دکتر عجایبی شنیدید بحث فروش خاک هرمز در غالب صنایع دستی هم چند وقتیه خیلی باب شده.

یکی از افرادی که خیلی به حفظ و معرفی هنر مردم بومی هرمز کمک کرده و موزه معروفی هم تو جزیره هرمز داره، جناب دکتر نادعلیانه.

با توجه به اهمیت حفظ خاک هرمز از دکتر نادعلیان در رابطه با استفاده از این خاک تو صنایع‌دستی پرسیدیم.

موسیقی

 

موزه دکتر نادعلیان و داستان صنایع دستی هرمز

کیمیا: آقای دکتر مزاحمتون شدم در رابطه با صنایع‌دستی که این روزها توی هرمز بیشتر رواج پیدا کرده. در صنایع دستی که توی اون داره از خاک هرمز استفاده می‌شه و می‌خوام بدونم فعالیت‌هایی که شما در هرمز داشتید، فعالیت‌هایی که منجر شده به موزه‌ بسیار خاص و منحصربه‌فردی که توی هرمز دارین. از ابتدا قرار بوده همین مسیر و طی کنه؟ یعنی این کاری که محلی‌ها دارن می‌کنن، از ابتدا همون پروژه تعریف شده بوده یا نه مسیر جداگانه‌ای داره پیش می‌ره؟

دکتر نادعلیان (مهمان برنامه): ببینید صنایع‌دستی که متمایز باشه از صنایع‌دستی که از قبل وجود داشته، دو سه نوع صنایع‌دستی جدید هست ابتدا بد نیست اون گونه‌های سنتی رو مردم جزیره هرمز یک فضای بینافرهنگی دارن، بخشیشون، عمده‌شون از طرف میناب هست یعنی به نوعی مرتبط به اونجا هستند. خوب میناب هم بخش سفال که به شکل جهله یا برقه‌های مینابی و یا زببیل‌بافیشون بوده که خوب بیشتر در خود میناب کار می‌شده که خوب در جزیره هم مورد استفاده قرار می‌گرفته که کمتر اینجا تولید می‌شده. نمونه دیگر هم گلابتون‌دوزی، پوست‌دوزیه که در پوشش محلی هست. زمانی‌که جزیره یک خاستگاه گردشگری پیدا کرد بیشتر مدیون یا مرهون برگزاری جشنواره‌های هنر محیطی بود که خاک مورد توجه قرار گرفت. ابتدا خاک قرار نبود که بره در صنایع‌دستی. ابتدا در مقیاس کوچک کار می‌شد که خوب اون در کارگاه‌های من بهش توجه شد و پرداخته شد. بعد از این که به شکل تکراری و مقیاس بزرگ کار می‌شد، پیش‌فرض من این بود که بخشی از این خاک می‌تونه برای خانواده‌های تحت پوشش کمیته امداد در مقیاس کوچک پشت شیشه کار بشه که خوب، تصورم این نبود، پیش‌فرض من این نبود که در این مقیاس بهش توجه بشه یا مورد بهره‌برداری قرار بگیره. اما می‌شه گفت با رشد گردشگری، یک نوعی به موازات نقاشی پشت شیشه رواج پیدا کرد که به شکل لایه‌لایه و ادویه‌ای کار می‌کردن که اشکالی هم درمی‌آوردن. تا اونجا که من شناخت دارم، اونا در پترا اردن که شن‌های رنگی داره زیاد کار می‌شه و گاهی وقت‌ها افرادی که می‌گن اثرو از کشورهای عربی درآورده، در اصل شاید نظریه‌ی غلطیه و اون‌ها بیشتر در کشورهای خاصی مثل اردن یا حتی تونس که سفر داشتم دیدم که کار می‌شه و اگر بیاد در کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس تصور بر اینه که این‌ها از هرمز رفته در حالیکه این رو من الزاما در تمامی موارد تایید نمی‌کنم. اما این نکته رو بگم، پس از اون دوره‌ای که این احساس خطر به وجود اومد یا نگرانی ابتدا من اون شاگردهایی که پشت شیشه نقاشی می‌کردن، اینارو ترقیب و تشویق کردم که بدل‌سازی کنن یعنی با پودر شن (شنی که برای سنگ ساختمانی استفاده می‌شه) و پودرهایی که معدنی هستند تلفیق بشه، رنگ‌های نایاب جزیره با این‌ها ساخته بشه که مورد قبول قرار گرفت و این کار‌هایی که نقاشی پشت شیشه یا کارهای هنری بود به این شکل تداوم پیدا کرد. در نتیجه آن‌چه که در موزه من ارائه می‌شه الان می‌تونم بگم که به کارهای اخیر حتی یک درصد هم نقاشی‌های پودری از خود خاک‌های جزیره استفاده نمی‌شه حتی خاک سرخش. اما گونه دومی که خود من هیچ سهمی توی پیدایشش نداشتم، تصادفا متوجه شدم که یک عده از شاگردای من که به اون حوزه هم گرایش دارن یک نفر به من گفت شما این خاک‌هایی که شما می‌سازی برای نقاشی اینا می‌برن برای لایه‌لایه بطری استفاده می‌کنن. اون جا بیش از این که من ناراحت بشم ازین هم خوشحال شدم. ابتدا اون‌ها قیمت‌شون خیلی بالا بود، بعدا این شن‌ها یا پودرهای بدلی به این شیشه‌ها هم سرایت پیدا کرد. منتها از اونجا که خود زن‌ها احساس می‌کنن بازاریابیشون ممکنه موفق نباشه، می‌گن ما این پودرهارو می‌کوبیم. افراد علاقه‌مند به محیط زیست هم، اون‌هایی که نگرانن میان موزه می‌پرسن یا گلایه می‌کنن که آقا این چه وضعیه و چرا فروش می‌ره، من بهشون تا اونجایی که لازمه بهشون آگاهی می‌دم و اطلاع‌رسانی می‌کنم اما این نکته باید گوشزد بشه که خام‌فروشی در حد محدود یعنی کانی‌ها رو یا خاک خام رو از خود جزیره برداشت بشه مثل ماسه‌های نقره‌ای یا خاک سرخ، به ندرت دیده می‌شه که اون‌هارم برای فروش ارائه می‌دن این ناشی از دو سه نکته است؛ نیاز اقتصادی خود اون جامعه محلی، عدم مدیریت مسئولین بومی و اشتهای سیری‌ناپذیر خود گردشگرهاست که اون اهمیت این ماجرا رو نمی‌دونن و گاهی وقت‌ها توسط راننده‌های بومی، حالا قبلا با گردشگرا مصاحبت و همیاری هم می‌کردند ولی الان خوشبختانه در خود جزیره حتی راننده‌ها یا بومی‌ها این حساسیت رو دارن که این مواد رو طبیعی اعم از خاک سرخ یا خاک نقره‌ای به شکل خام خارج نشه و خود من ازم سوال می‌شه که آیا ازین خاک بخریم یا نخریم، من اتفاقا می‌گم اونایی که هیچی از خاک استفاده نکردن برای همایت اقتتصاد اون‌ها برید خرید کنید که اون‌ها تشویق بشن و اتفاقا بگید که ما این رو به شکل تمثیلی به عنوان هنر دست شما می‌خریم، ارزشش نمی‌خوایم مدیون این باش که بگیم خاکه. یعنی یک نوع آفرینش مجدد

 

آیا همه این خاک‌های رنگی که توی جزیره می‌فروشند اصله و مال خود جزیره است؟

کیمیا: آقای دکتر این بدل‌سازی رو چطوری می‌شه فهمید؟

دکتر نادعلیان (مهمان برنامه): در جزیره هرمز یکبار یک زمین‌شناسی اومده بود می‌گفت یک خاک آبیه اینا به من گفتن این معدنش کجاست منم اتاق پشتی موزه رو نشون دادم گفتم اونجاست. خیلی از رنگ‌ها اگر دقت کنید بعد از اینکه ساخته می‌شن برای اینکه جلوه بصری داشته باشه خیلی تیزند بعد کسی که ساکن جزیره باشه یا کسی که یک نگاه هنری داشته باشه از دانه‌بندیش متوجه می‌تونه بشه. اگرچه در همین‌هایی که هفتاددرصدش چیزه، مثلا یک نوع شن روان هست که ازش استفاده می‌کنن، اون شن روان مثل هر شن کویری هرجا هست یا حتی ماسه‌ی ساحل یا حتی پودرهای سنگی که تو کوه سفیده، اونارو می‌شه کار کرد. اون سفیدهای تیز، آبی‌های تیز، زردهای تند، صورتی‌ها هیچ‌کدوم به صورت خام در جزیره وجود نداره. بعضی‌هام که وجود داره، درواقع خب تجربه ما این بود که بدل‌سازی کنیم. اما بعضی از بومی‌ها از بدل‌سازی فراتر رفتن، برای جلوه بهتر حتی در رنگ‌ها در رنگ‌ها اغراق می‌کنن، مثل عکس‌هایی که با فوتوشاپ کنتراست و می‌برن بالا، مثلا آبی ملایم و می‌کنن یک آبی تیز. که به نظر من این از نظر آفرینش هنری، جذابیته یعنی ما باید کاری کنیم که در آینده هنر از ارزشمند بودن ماده هنری پیشی بگیره

کیمیا: من فکر نمی‌کردم انقدر پیچیده باشه، منتها قبل از اینکه من با شما صحبت کنم چون ما اطلاعاتی در مورد این بدل‌سازی نداشتیم، چیزی که می‌خواستیم به مخاطبین خودمون بگیم این بودش که توی حداقل این تعطیلات و ازین به بعد، هر وقتی که میان سمت هرمز حداقل اون شیشه‌هایی که خاک توش هستش رو اصلا تهیه نکنن. و الان با گزینه‌ی جدیدی روبه‌رو شدیم که بدل‌سازیه و اصلا نمی‌دونیم که نه می‌شه تشخیصش داد نه می‌تونیم بفهمیم چند درصد از این‌ها واقعیه یا نه…

دکتر نادعلیان (مهمان برنامه): من فکر می‌کنم بهترین روش اینه که اولا خود اون زن‌هایی که صنایع رو می‌فروشن اگر نیت یادگاری و خرید باشه، کالاهای زیادی اون‌ها دارن، اول اینکه گردشگر اگه خواست کمک اقتصادی به اون‌ها بکنه، گاهی وقت‌ها مقیاس در حد یک لوله‌ی کوچیک که در حد گردنبند، کوچولوعه چندتا لایست. دوما خود اون‌ها هم باز درش بدلی وجود داره. تا می‌تونن مقیاس رو کوچک کنن و حساس نباشن. با این رویکرد من فکر می‌کنم می‌تونن زنبیل ازون‌ها خرید کنن، می‌تونن برقه خرید کنن، می‌تونن صنایع دستی صدفی خرید کنن که اون‌ها هم البته بعضی حواشی داره یه عده می‌کن ممکنه مخل موازنه محیط زیستی باشه کسی که اون‌ها رو.. که اونام اغلب وارداتی چین هست و چنین نگرانی رو حداقل در جغرافیای ایران نمی‌تونیم داشته باشیم ولی در یک گستره‌ی جهانی اگر تشخیص داده بشه اونا صید بی‌رویه می‌شن خود اونم هست، گرچه سالم‌ترینش به نظر من خرید برقه‌ها یا کارای مقیاس کوچکه و با این رویکرد که اصلا ما به عنوان خریدار به اون خانم‌ها بگیم که ما ترجیح می‌دیم بدلی باشه و ترجیح می‌دیم هنر شمارو بخریم نه ماده خام شما رو از جزیره خارج کنیم

موسیقی

کیمیا: همونطور که شنیدین صحبت در مورد درستی هر کاری رو توی گردشگری می‌شه ساعت‌ها ادامه داد چرا که معمولا یه مرز ظریفی اون وسط هست. ما سعی کردیم هرآنچه شرط بلاغ است رو باهاتون درمیون بذاریم و پیشنهادمون اینه که هرمز که رفتید نه تنها خاکش رو تو شیشه نکنید که از صنایع‌دستی که صرفا خاک ریخته شده تو شیشه و هیچ ارزش افزوده‌ای نداره نخرید. البته فکر کنم نیاز به تاکید نداره که این قصه در مورد همه جزایر و به خصوص خاک نقره‌ای هنگام هم صادقه. قبل اینکه از هرمز خارج شیم اینم بگم که خفه نشم دیگه درسته که خود آرامش جزیره و حتی دیدن خاکش باعث میشه که کلی کیف کنید از بودن تو جزیره اما اینگونه نباشه که از دیدن جاذبه‌ها غافل بشید و مثل خیلی‌ها برید یک گوشه جزیره کمپ کنید و بعد هم با افتخار برگردید شهرتون و بگید من یک ماه هرمز بودم و دیگه هرمز رو عین کف دستم بلدم.

موسیقی

 

بیاید یکم بیشتر با قشم آشنا بشیم

سالار: چه از هرمز و چه از بندر می‌تونید خودتون رو برسونین به جزیره زیبای قشم. ببینید این صفت رو من همینجوری نمی‌دم به یک جا، اما این جزیره واقعا جادوییه و مطمئن باشید یه بخش از وجودتون رو پیش خودش نگه میداره. اسکله قشم توی شهر قشم قرار گرفته. همین اول کار بگم که شهر قشم، با جزیره قشم فرق داره و معمولن وقتی داریم از قشم زیبا صحبت می‌کنیم اصلا و ابدا منظورمون شهر قشم نیست. شهر قشم توی منتهی‌الیه شرقی جزیره قرار گرفته و از تمامی جاذبه‌های اصلی جزیره دوره. این دوری که می‌گم نیم‌ساعت و این‌ها نیست‌ها. مثلا شما تا غار نمکی چیزی حدود دو ساعت و نیم راه دارید. راستی اصلا می‌دونید اندازه قشم چقدره؟ قشم 1491 کیلومتر مربعه. زیاده واقعا! می‌دونستید قشم از 43 کشور دنیا بزرگتره؟ عجایب!

قشم از کشورهایی مثل بحرین، هنگ‌کنگ و مالدیو و لیختن‌اشتاین بزرگتره. واسه همینه که انتخاب جای اقامت بسیار توش مهمه. با کمال احترام به اقامتگاه‌ها و هتل‌های شهر قشم، من پیشنهادم اینه که توی راسته‌ی مرکز جزیره اقامت کنید. جایی که هم به جاذبه‌ها نزدیک‌ترید و هم می‌تونید حال و هوای اصیل قشم رو توش تجربه کنید. انتخاب با شماست، این روزها و به لطف برنامه‌های توانمندسازی متعددی که توی اون منطقه برگزار شده کلللی اقامتگاه محلی هستن که می‌تونن پذیرای شما باشن. از شیب‌دراز و نقاشه بگیر تا طبل و هفت‌رنگو و سهیلی. هرکدوم از این قامتگاه‌ها ویژگی‌ها و کاراکتر خاص خودشون رو دارن. درنتیجه حتی شاید دلتون بخواد توی بیشتر از یکیشون اقامت کنید.

اما حالا که اینجاییم من دلم نمیاد از یک جاذبه مهم شهر قشم بگذرم. اگه فکر کردین می‌خوام درباره قلعه پرتغالی‌ها صحبت کنم، خوب طبیعتا دارید اشتباه فکر می‌کنید دیگه البته ربط داره‌ها ولی خوب نه دقیقا. ببینید شهر قشم یه قلعه پرتغالی خوب داره برای دیدن.

کیمیا: البته که کلا قلعه‌های این شکلی توی جنوب زیاده و حتی یه خوبش هم توی هرمز هست که می‌تونین اونجا هم ببینیدش.

 

حالا توی قشم غذا چی بخوریم؟

سالار: آره خلاصه قلعه رو که دیدین، بیاید بیرون و سمت راست قلعه یه غذا فروشی خیلی کوچولو خودمونی می‌بینید که چندتا صندلی پلاستیکی هم گذاشته توی کوچه. به ظاهر ساده مغازه نگاه نکنید و برید و خوشمزه ترین خوراک کوسه عمرتون رو بخورید. طبق معمول بحث غذا که میشه من اختیار از کف میدم. اما ایندفعه چون بحث خیلی تخصصیه از پرویز امینی عزیز که اتفاقا توی روستای طبل اقامتگاه هم داره خواستیم تا برامون از غذاهای جنوبی بگه:

موسیقی

 

با انواع غذاهای محلی قشم آشنا بشیم.

مهمان برنامه پرویز: معمولا بیشتر غذاهایی که اینجا سرو می‌شه، دریایی هست از قبیل قلیه‌ماهی. قلیه‌ماهی جنوب خیلی معروفه و معمولا قلیه‌ماهی رو جنوبی‌ها با چند روش درست می‌کنن که یکی از روش‌های پرطرفدارش درست کردن این با تمبرهندی و خرما هست. میگو دوپیازه داریم، ماهی‌کباب داریم. معمولا طبلی‌ها ماهی رو درسته روی خود اخگر می‌ندازن و ماهی رو کباب می‌کنن یا روی یک صفحه فلزی می‌ذارن. ماهی سرخ‌کرده داریم که این ماهی معمولا با ادویه‌هایی که تو خود جنوب درست می‌شه استفاده می‌شه. پودونی داریم. معمولا پودینی با گوشت کوسه درست می‌کنن و بومی‌های اینجا سعی می‌کنن که معمولا کوسه‌هایی مکه وزن‌شون از دو کیلو به بالا نباشه بیشتر استفاده می‌شه. غذایی داریم به نام هواری که خیلی معروفه. معمولا زمانی که اینجا مهمون دعوت می‌کنن این غذا رو سرو می‌کنن این هواری با روش‌های مختلفی درست می‌شه ازجمله مرغ، ماهی، میگو و بیشتر میگوهای ریز که تو فصل‌های تابستون صید می‌شه و خشکش می‌کنن استفاده می‌کنن. حلیم داریم که باز هم حلیم با چند روش درست می‌شه با گوشت مرغ داریم، با گوشت قرمز داریم و با گوشت سفره ماهی. کولومبا داریم، مفلک داریم که با گندم و جو درست می‌کنن این غذاها قدیمی هستند و همچنان در خونه‌هایی که قدیمی‌ترن، آدمای مسن در اون خونه هستن، این غذاها هنوز پابرجا هستن و درست می‌شه. هالدو داریم که این غذا جزو غذاهای اصلی و قدیمی هست و با آرد و ماهی درست می‌شه و این غذاها در تمام ماه‌های سال استفاده می‌شه و خاکو داریم که با خرما و آرد و زیره و روغن حیوانی درست می‌شه. معمولا این غذا زمانی که مهمون میاد به عنوان عصرانه استفاده می‌کنند یا خیلی از ماهی‌گیرها هستند که این و با خودشون به دریا می‌برن چون این غذا خیلی پرانرژی هست. لچ‌رنگینه داریم که این و با فرآورده‌های دامی و خرما درست می‌شه. این غذاهایی بود که یه عنوان غذاهای اصلی استفاده می‌شه اما در کنار این ما ماهی‌هایی داریم که در آب نمک گذاشته می‌شه و بعد تابستون‌ها این رو تو هوای آزاد خشکش می‌کنن از جمله کوسه یا اشپل ماهی همچنین ماهی مرکب که این روش طعم خاصی داره و جزو محصولات خیلی گرون به حساب میاد و طرفدارای خیلی زیادی داره. معمولا روستای طبل زمستون‌ها عصرها تو خونه‌ها همیشه چای‌شیرین زنجبیلی هست که همراه با کشک که تو خود خونه‌های خودشون درست می‌کنن، استفاده می‌شه. شیر شتر از محصولات پرطرفدار روستای طبل هست و کار جالبی که تو روستاهای طبل در تابستون صورت می‌گیره جمع‌آوری عسل جنگل‌ حرا است. زنبورهای وحشی به صورت خودجوش، کندوهای طبیعی داخل درخت‌های حرا استفاده می‌کنن و بومی‌ها برای جمع‌آوری عسل طبیعی به این جنگل در دمای 50 درجه و گاها 55 درجه هم می‌رن واسه جمع‌آوری این عسل خیلی خاص و طبیعی. دوستان این خلاصه‌ای بود از غذاهایی که ما در روستای طبل یا قشم استفاده می‌کنیم

موسیقی

 

این ژئوپارک قشم که می‌گند چی هست؟

کیمیا: شاید اولین چیزی که توی قشم نظرتون رو جلب کنه اینه که به نسبت دورافتاده بودنش، زیرساخت‌های گردشگریش خیلی بهتر از خیلی شهرهای دیگه کشورمونه. نمیگم عالیه‌ها، ولی حداقل یه نشانه‌هایی هست از اینکه اینجا یه مسئول دلسوز داشته و خون‌دل‌ها براش خورده شده تا به اینجا رسیده. دلیل اون اینه که کل قشم به عنوان یک ژئوپارک ثبت شده. ژئوپارک‌ها مجموعه‌هایی هستن که زیر نظر یونسکو اداره می‌شن و باید استانداردهای گردشگری و محیطزیستی مشخصی رو رعایت کنن. ژئوپارک‌ها نشون‌دهنده تنوع عظیم زیستی و زمین‌شناختی کره زمین و معمولا مناطقی هستن که بهشت طبیعت‌گردها محسوب می‌شن. پروسه ژئوپارک شدن شدن قشم و خیلی اتفاق‌های مهم دیگه‌ای که اونجا افتاده مدیون یک آدمیه که کمتر کسی هست که اهل طبیعت باشه و نشناستش. بیژن فرهنگ دره شوری که سال‌ها تو محیط‌زیست ایران زحمت‌ها کشیده و مدتی هم مدیر محیط زیست قشم بود، برای قدم به قدم پیشرفت اون منطقه حسابی زحمت کشیده. بعد از سال‌ها تلاش تو سال 85 قشم به عنوان یک ژئوپارک توسط یونسکو ثبت شد اما چند سال بعد و علی‌رغم بارها اخطار و تذکر، مسئولین به خواسته‌های یونسکو توجه نکردن و تو یک اتفاق دردناک اسم قشم از ژئوپارک های جهانی خط خورد. چند سال طول کشید تا با همکاری منطقه آزاد و اقداماتی مثل راه‌سازی و ارتقا کیفیت زندگی ساکنین محلی، تو سال 96 دوباره قشم به لیست ژئوپارک ها برای چهارسال برگشت.

 

با چه ترتیبی از جاذبه‌های قشم بازدید کنیم؟

سالار: اما بیاین ببینیم چه مسیرهایی توی قشم و اطرافش وجود داره. یکی از مسیرهایی که با گذر کردن ازش می‌تونید چندتا جاذبه رو با هم ببینید جاده جنوب شرقی جزیره است. اگر از شهر قشم بیایم پایین می‌تونید یه سر به غارهای خوربس بزنید و توی دالون‌هاش جولون بدید و بعد برید روستای بُرکه خلف و سراغ دره زیبای ستاره‌ها

 

کیمیا: ما اینجا قصد نداریم به اطلاعات بدیهی که توی هر سایتی می‌تونید پیدا کنید رو بهتون بگیم. فقط این رو بدونید که دره ستاره‌ها یکی از زیباترین و اصلی‌ترین جاذبه‌های زمین‌شناسی قشمه و واقعا نباید از دستش بدین. اینجا یکی از اون جاهاییه که می‌ارزه که یکی از غروب هاتون رو توش تجربه کنید. وقتی باد لابه‌لای این کلوت ها می‌پیچه یک صدای وهم‌آلود هو مانند ایجاد میکنه

سالار: اینجوری که می‌گی اصا ترسناک نیستا واقعا صدای هوووو(ترسناک) اینجوریه

کیمیا: (خنده)

کیمیا: خلاصه این صدارو ایجاد می‌کنه واسه همین محلی‌ها خیلی معتقدند که اینجا جن داره. الان مسئولین پارک اجازه نمی‌دن که بعد از غروب توی سایت باشین و اونجا رو تخلیه می‌کنن.

سالار: کیمیا بذار من یه خاطره‌ای بگم! ما رفته بودیم اونجا با یک اکیپی از دوستان بعد من و یکی از بچه‌ها رفتیم یک ذره قدم زدن وسط اون کلوت‌ها و عوارضی که هست. یک جایی نشستیم به غروب نگاه کردیم خیلی شب قشنگی بود، هلال ماه بود، سیاره زهره بود بسیار منظره جذابی بود. ما نشستیم هی می‌شنیدیم سوت می‌زنن و همه رو دارن بیرون می‌کنن. کم کم فهمیدیم مار رو نمی‌بینن. خب ما هم نشستیم و شب واقعا ترسناکی داشت یعنی من با اینکه عاشق شبم و ستاره‌ها و این‌ها، دیدن آسمون شب توی اون دره ستاره‌ها کم کم ترس ورمون داشت. بعد راه افتادیم اومدیم سمت در ورودی نزدیک‌های در ورودی که بودیم یهو دیدیم موتور نگهبان‌ها روشن شد، اومدن اولین کاری که کردن این که یک دور دورمون زدن که مطمئن شن پامون سم نداره! و بعد از اون بود که خیلی ترسناک پرسیدن که شما کجا بودین؟ گفتیم هیچی دیگه مونده بودیم اینجا این پشت! گفت آخه ما همه رو بیرون کردیم چطور شما رو ندیدیم؟ و واقعا ترسیده بودن یعنی اصلا اینجوری نبودش که خیلی شاکی باشن، خیلی ترسیده بودن و خیلی خوشحال بودن که ما بالاخره ازون فضا داریم می‌ریم بیرون.

موسیقی

 

مراسم زار قشم چطوریه؟

مهمان برنامه انسیه: درود فراوان به شنوندگان رادیو جولون من انسیه، دانشجوی ایران‌شناسی هستم و با دوچرخه سفر می‌کنم. مدتیه که در حوزه جنوب ایران مخصوصا استان هرمزگان مطالعه و پژوهش می‌کنم. در این قسمت می‌خوام در مورد بخشی از فرهنگ و آداب و رسوم جنوب براتون صحبت کنم. آیا تا حالا کلمات باد، زار و جن به گوشتون خورده؟

موسیقی

انسیه (مهمان برنامه): مردمان جنوب ایران بر اساس یک رسم دیرینه که بخشیش از آفریقا و بخشی از اون از چمن‌های شرق و مغولستان میاد، به وجود نیروهای غریبی باور دارن که به اون‌ها باد می‌گن. اگر کسی به این بادها مبتلا بشه درمان اون با انجام یک سری مراسم توسط بابازار یا مامازار امکان‌پذیره. اگه بخوام به صورت خلاصه براتون بگم این بادها انواع مختلف و اسم‌های متفاوتی دارن و هر کدومشون تاثییراتی می‌ذارن و درمان‌های خاص خودشون رو هم دارن. بادهای مسلمان کم‌خطرتر و بادهای کافر پرخطر و مرگ‌آفرینن.

حالا کسی که به این بادها دچار می‌شه، اگه ندونه که باد داره می‌ره پیش دکتر و درمان می‌خواد ولی درمان نمی‌شه پس بعد از مدتی متوجه می‌شه که باید بره پیش مامازار یا بابازار. در طی یک مراسم که بهش بازی می‌گن بابازار یا مامازار اشعاری می‌خونه و دهل که اونم انواع داره اونجا نواخته می‌شه با ریتم‌های مختلف. بابازار و مامازار، شروع به صحبت کردن با بیمار می‌کنه. نکته‌ای که هست اینه که، یعنی اعتقاد بر اینه که، بیمار خودش حرف نمی‌زنه بلکه اون بادی که درون جلد شخص بیمار رفته با بابازار یا مامازار صحبت می‌کنه و گاهی با زبان‌های عربی، انگلیسی، سواحلی و … صحبت می‌کنند. و اینجاست که بابا یا مامازار متوجه می‌شه که فرد مبتلا به چه نوع بادیه. مثلا شیخ‌شنگر که خطرناک‌ترین‌شونه، لیوا یا بقیه اونا. بعد از اینکه متوجه نوع باد شدن از می‌پرسن که چی می‌خواد، تا مرکب که همون بیماره رو ترک بکنه و اصطلاحا به زیر بیاد. بادهای مختلف چیزهای متفاوتی می‌خوان مثلا طلا، پارچه، خون یا هر چیز دیگه‌ای و برای باد در مراسم بازی باید سفره بندازن. یه سری کارا هم می‌کنن مثلا روی مرکب پارچه‌ای می‌اندازند که کسی اون رو نبینه و به تن اون مرهمی از گیاهان مختلف که بعضی‌هاش از هند اومده می‌مالن. گشته رو دود می‌کنن. گشته ترکیبی است از گیاهان مختلف برای درمان بر سر سفره نیازه. در این مراسم فقط اهل هوا می‎‌تونن شرکت کنن. اهل هوا کسایین که به بادی مبتلا شدن و علاج یافتن که در گذشته توسط زنی به مراسم دعوت می‌شدن که بهش خیزرانی می‌گفتن. این مراسم از یک تا دوازده شب می‌تونه طول بکشه. بعد از اینکه بیمار خوب شد، اون هم به جرگه اهل هوا می‌پیونده و ازین پس یکسری کارهارو باید و یکسری از کارهارو نباید انجام بده. مثلا همیشه باید لباس مرتب بپوشه و عطر بزنه و یا اینکه کارهای خلاف نکنه و خیلی موارد دیگه. براتون بگم که باباها یا مامازارها چه کسانی هستند! این افراد کسانی هستند که قبلا به بادی مبتلا شدن و البته این مقام در غالب موارد از پدر یا مادری که بابا یا مامازار بوده به ارث می‌رسه. در مراسم بازی خود بابازار یا مامازار، گب‌دهل می‌زنه و می‌خونه و بقیه با اون هم‌خونی می‌کنن. ریتم‌های عجیب رو در فیلمی که توسط ناصر تقوایی درست شده می‌تونین ببینین. این فیلم با نریشن احمد شاملو گویای بسیاری از زوایای مراسمه.

موسیقی

سالار: اما در ادامه اون جاده می‌تونید جزایر ناز رو هم ببینید. کلا تو بازدید از قشم دونستن وقت جزر و مد آب خیلی مهمه. اگر بلدین که سرچ کنین و توی سایت‌های هواشناسی یا سایتی مثل tideforecast لوکیشن رو بزنید و زمان جزر و مد رو ببینید. اگر نه بهترین رفرنس شما محلی‌هان خیلی راحت ازشون بپرسید تو این چند روزی که ما اونجا هستیم مد آب کیه حدودا فرقش اینه که مثلا توی موقع مد آب میاد بالا و جزایر ناز وسط آب هستن. اما موقع جزر آب اونقدر میره عقب که می‌تونید پیاده برید تا جزایر. ادامه این مسیر هم می‌رسه به یه روستای مهم توی تاریخ معاصر قشم یعنی شیب‌دراز. تا حالا اسم لاک‌پشت‌های پوزه عقابی رو شنیدین؟

سالار: اسم بیژن فرهنگ دره‌شوری علاوه بر فعالیت‌هایی که کیمیا بهش اشاره کرد با یه اتفاق مهم گره خورده و اون هم حفظ یکی از گونه‌های در حال انقراض اون منطقه به اسم لاک‌پشت پوزه عقابیه. ما نخواستیم که دوباره مزاحم استاد بشیم و ترجیح دادیم که از مصاحبه‌ای استفاده کنیم که چند سال قبل خانم مینو صابری با ایشون انجام دادن و توش داستان این اتفاق رو شرح دادن. اگر موافقین داستان این پروژه بزرگ که زندگی مردم قشم رو به نوعی عوض کرد رو با هم بشنویم.

موسیقی

 

پروژه حفاظت از لاک‌پشت پوزه عقابی قشم

مینو صابری: در رابطه با لاک‌پشت پوزه عقابی که شما برای حفظش تلاش کردید هم راجع به این نوع لاک‌پشت توضیح بفرمایید هم چه تلاش‌هایی کردید؟

بیژن فرهنگ دره‌شوری: ببینید من سال 80 رفتم جزیزه قشم. قبل از 1380 من از 1350 تو محیط زیست کار می‌کردم یعنی از سال اول تاسیس محیط زیست در ایران. من از 76 و این‌ها از سازمان اومدم بیرون به صورت آزاد با مشاوره‌ها کار می‌کردم با آژانس‌های توریستی کار می‌کردم و بعد رفتم با منطقه آزاد قشم کار کردم اون‌جا مسئولیت محیط زیست قشم با من بود مسئولیت محیط زیست منطقه آزاد قشم البته جزیره یه اداره محیط زیست دیگه‌ای هم داشت. اونجا من کار رو شروع کردم جزیره رو تمیز کردم حرا کاشتم پرنده‌ها رو نگه‌داشتم جوی‌ها رو درست کردیم زباله‌ها رو جمع کردیم خیلی کار کردیم. رئیس خوبی داشتیم تو منطقه آزاد آقای انبار به محیط زیست خیلی علاقه داشت یه روز من متوجه شدم که لاک‌پشت‌ها تو ساحل جنوبی قشم تخم‌گذاری می‌کنن اواخر سال 80 بود من تا اون موقع نمی‌دوست نه تنها من بلکه هیچ‌کی نمی‌دونست که لاک‌پشت‌ها تو ساحل جزیره قشم هر سال میان تخم می‌ذارن مردم محلی می‌دونستن ولی مراکز تحقیقاتی و سازمان محیط‌زیست و اداره محیط‌زیست بندرعباس خبر نداشت. من رفتم اونجا مردم منتظر لاک‌پشت‌ها بودن که بیان و تخم بذارن و تخم‌ش رو بردارن بخورن. مردم گوشت لاک‌پشت نمی‌خورن لاک‌پشت رو شکار نمی‌کنن ولی تخم لاک‌پشت رو معتقد بودن که خواص خیلی خاصی داره و این‌ها می‌خوردند. من تصمیم گرفتم وقتی به قیافه لاک‌پشت نگاه کردم حیوون خیلی مظلومیه در عین حالی که خیلی بزرگه. لاک‌پشت‌های دریایی درخور شصت هفتاد کیلو وزنشونه حیوون عظیم الجثه‌ای هستن. بعد این از دریا اومده بود بیرون این موجود دریایی و تو ساحل داشت تخم می‌ذاشت تو شن‌ها. یعنی بی‌تردید قیافه‌اش و چهره این حیوون من رو تحت تاثیر قرار داد و من تصمیم گرفتم به این حیوون کمک کنم پس همون روز با مردم صحبت کردم، با شورا صحبت کردم کسی هم به مردم نگفته بود که تخم برندارید. مقام رسمی خاصی هم نبودم اونجا من، ولی با مردم صحبت کردم فقط. از شب اول ما تخم‌ها رو جمع کردیم بعد گرفتاری این بود که اگه می‌خواستیم توی لونه‌هاشون بزاریم تخم‌ها بمونن سگ و گربه می‌خوردن روباه تو جزیره زیاد بود مردم هم استدلال‌شون این بود که اگه ما برنداریم سگ و روباه می‌خوره و روباه واقعا تو ساحل منتظر بود که لاک‌پشت‌ها برن تو آب اونا بخورن. به هر حال ما جمع کردیم، توری انداختیم روش، انواع کارها رو کردیم تا این‌که در نهایت یه روش منطقی پیدا کردیم. این‌ها رو چال کردیم، اندازه‌گیری کردیم، علامت‌گذاری کردیم خلاصه مردم خیلی کمک کردن همون مردمی که تخم لاک‌پشت رو می‌خوردن و ما موفق شدیم سال اول ده‌هزار تا تخم جمع کردیم. ما به لاک‌پشت نگاه می‌کردیم که چی کار می‌کنه وقتی تخم می‌ذاره تخم‌هایی که برمی‌داشتیم می‌بردیم عین لاک‌پشت دوباره تخم‌ها رو چال می‌کردیم منتها نه این‌که در سراسر ده بیست کیلومتر ساحل در یه جایی به طول صد متر در بیست متر و روش چادر زدیم نگهبان گذاشتیم خودمون مستقر شدیم بعد چادرمون رو کردیم کپر چون چادر برزنتی خیلی گرمه بلاخره اونجا مستقر شدیم آقای انبار هم بهمون پول داد حمام ساختیم توالت ساختیم منبع آب ساختیم به تدریج سال دوم دفتر سازمان ملل در تهران اونا اومدن دیدن ما واقعا به کمک مردم چه کار اساسی برای لاک‌پشت‌ها کردیم. گفتن پنجاه درصد هزینه رو می‌دیم البته پول رو به من نمی‌دادن توافق‌نامه رو با شورای روستای شیب‌دراز امضا کردن من به عنوان کارشناس توی این توافق‌نامه رو امضا کردم. بنابراین من و شیب‌درازی‌ها و سازمان‌ملل سال دوم وضع‌مون خیلی خوب شد بعد کارگاه‌مون رو جمع و جور کردیم پنج شیش نفر کمک گرفتیم از اهالی روستا که بهشون یه کمی حقوق می‌دادیم و بیست و چهار ساعت برامون کار می‌کردند. سال دوم که سازمان‌ملل کمک‌مون کرد تعداد تخم‌های که جمع کردیم بیست و هفت هزارتا شد. بعد تعداد بچه لاک‌پشت‌هایی که از تخم‌ها اومدن بیرون رفتن تو دریا بالاتر از پونزده هزار تا شد یعنی یه چیزی در حدود شصت درصد تخم‌های جمع‌آوری شده تبدیل شد به بچه لاک‌پشت با همون روشی که ما اونجا لاک‌پشت نگاه کرده بودیم و با صیادها و ماهیگیرهای قشم مشورت کرده بودیم و البته بلافاصله ما اسناد و مدارک کارگاه‌های امریکا و استرالیا و عرب ها رو جمع کردیم نگاه کردیم دیدیم که روش ما با اونا قابل مقایسه‌ست. الان هفت سال این کار تکرار می‌شه و هر سال از سال قبل‌ش بهتر انجام می‌شه. امسال هم که اصلا من نبودم تو جزیره و بچه‌های شیب‌دراز این کار رو عالی انجام دادن سازمان‌ملل هم بهشون کمک کرد و دیگه حرفه‌ای شدن تو این کار مردم ده و چون توریست خیلی میاد برای دیدن لاک‌پشت مردم ده کلی استفاده می‌برن صنایع دستی می‌فروشن قایق کرایه می‌دن خلاصه که منبع درآمد شده لاک‌پشت برای روستای اون‌جا بنابراین شدن مدافعین لاک‌پشت و لاک‌پشت رو حفظ می‌کنن.

مینو صابری: برخورد مسئولین چطور بوده با این قضیه؟

بیژن فرهنگ دره‌شوری: سال اول که ما این کار رو شروع کردیم اون سازمان‌هایی که وظیفه‌شون این کار بود بهشون برخورد که یه کسی بیاد یه کاری رو انجام بده برای اولین بار که به سازمان اون‌ها هیچ ربطی که نداره هیچی یه کمی هم مثلا توی جبهه اون وریه. خیلی بهشون برخورد ولی نتیجه کار به قدری عالی بود و تعداد بازدید کننده‌ها مدارس، دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی که می‌اومدن می‌دیدن این‌قدر کار ما منطقی و مورد تایید بود که سال دوم مخصوصا بعد از اون که سازمان‌ملل نصف پروژه رو می‌داد از نظر کیفیتی دیگه جوری شده بود که مخالفت با این پروژه دیگه نمی‌شد، می‌دونید هیچ بهونه‌ای اون پس‌و‌پشت‌ها نبود ناچار سکوت کردن هیچی نگفتن سال دوم ولی سال اول یه کمی چرا اذیت‌مون کردن ولی چون کار خوبی بود ما هم وقت نداشتیم پاسخ‌شون رو بدیم و این‌ها، ما آزرده شدیم اما خیلی به دل نگرفتیم در عوض آقای انبار که رئیس منطقه آزاد بود اون خیلی کمک‌مون کرد از نظر تجهیزات مثلا من ده متر تور می‌خواستم از تدارکات بیست متر می‌فرستاد با ماشین خودش می‌فرستاد. می‌دونی یه سری کمک‌های کوچیک کوچیک این‌جوری یعنی هرکس لاک‌پشت رو می‌دید، تخم‌گذاری رو می‌دید یا بیرون اومد بچه‌هاش رو می‌دید از زیر ماسه و کارگاه ما رو می‌دید که چگونه از رو مفت ولی باصمیمت باعلاقه باعشق ما لاک‌پشت‌ها رو نگهداری می‌کنیم تکثیر می‌کنیم تو دریا رهاشون می‌کنیم بی‌تردید طرفدار ما می‌شد و کمک‌مون می‌کرد.

مینو صابری: افرادی که با حیوانات سر و کار دارن یک انس و الفتی باهاشون پیدا می‌کنن و یک خصوصیاتی رو از این حیوون پی می‌برن. لاک‌پشت از دیدگاه شما چه خصوصیاتی داره؟

بیژن فرهنگ دره‌شوری: لاک‌پشت جزو قدیم‌ترین موجوداتی که رو زمین زندگی می‌کنه. دویست میلیون سال پیش لاک‌پشت اومده رو کره زمین. صدونودونه میلیون سال قبل از خودمون لاک‌پشت رو زمین بوده درسته؟

مینو صابری: بله

بیژن فرهنگ دره‌شوری: دایناسورها شصت میلیون سال پیش به وجود اومدن، سی میلیون سال پیش از بین رفتن. یعنی لاک‌پشت‌ها دایناسور رو دیدن که اومده چند روزی بوده رفته. ما خودمون هم یادشون می‌مونیم که اینا هم یه مهمونن تازه واردین که مثلا همین دیروز پریروز اومدن دارن حساب‌شون رو می‌رسن. یه موجود فسیلیه که هنوز هست و با نهایت قدرت، با نهایت شگفت‌انگیزی شنا می‌کنه بزرگ می‌شه می‌آد تو ساحلی که من هر روز به عنوان انسان می‌گم‌ها خراب‌تر و خراب‌ترش می‌کنم. هنوز میاد صدتا دویست تا سیصد تا تخم می‌ذاره، می‌ره. کل ماجراش به نحوه عجیبی لاک‌پشت دریایی شگفت‌انگیزه. به ساحل اومدن لاک‌پشت و از یه دریای عجیب تمیز پاک خلیج فارس تو این ساحل ماسه‌ای میاد با چه جون کندنی بعد چاله می‌کنه بعد تخم می‌ذاره صدتا دویست‌تا در نیم ساعت بعد روش رو می‌پوشونه می‌ره، تااینکه نسل‌ش باقی بمونه. بعد اون موجود بیست گرمی بیست و پنج گرمی فسقلی که از تخم اومده بیرون می‌ره تو دریا این تبدیل می‌شه به اون موجود پنجاه شصت کیلوگرمی بعد از سی سال وقتی که می‌خواد تخم بزاره هر جای اقیانوس هند باشه هر جای ساحل آفریقا باشه یادشه که در کجا به دنیا اومده برمی‌گرده ساحل شیب‌دراز. چگونه ؟ اصلا آدم نمی‌دونه این کجای حافظه‌ش شیب‌دراز رو گذاشته. مگه اون موقعی که بیست گرم بود مغزش چند گرم بود و تصویر و مسیر و زندگی و اکوسیستم شیب‌دراز در کجای مغز این قرار گرفته که بعد سی سال دوباره برمی‌گرده همین‌جا. و وقتی(خنده) نه تنها من بچه‌های دیگه‌ای هم که اومدن اون‌جا با ما کار می‌کردن همه در تمام طول مدتی که با لاک‌پشت کار می‌کردیم سالی دویست سیصد تا لاک‌پشت میآد ساحل تخم می‌ذاره، سالی ده‌هزارتا پونزده‌هزارتا بچه لاک‌پشت ما می‌فرستادیم می‌رفت دریا ولی باور کنید آخرین لاک‌پشت هم که من دیدم برام شگفت‌انگیز بود آخرین بارم که مثلا شاید چهل هزار‌مین بچه لاک‌پشت رو دیدم که از ماسه دراومد و رفت تو دریا بازم برام یه پدیده شگفت‌انگیزشگفت‌انگیزی بود.

(بخشی از مصاحبه خانم مینو صابری با استاد بیژن فرهنگ دره‌شوری در رادیو فردا)

 

موسیقی

کیمیا: جاداره که یادی هم کنیم از مهندس هومن جوکار که در کنار آقای دره‌شوری تو این پروژه زحمت‌ها کشیده و متاسفانه بیشتر از یک‌ساله که به همراه هفت نفر دیگه از فعالان محیط زیست‌مون به دلایل نامعلوم زندان‌ند.

سالار: واقعا امیدواریم هرچه زودتر ننگ این اتهام زشت از روی دلسوزای واقعی محیط زیست ایران برداشته بشه. کسایی که جوونی‌شون رو توی دشت‌ها و کویرهای ایران گذاشتن حق‌شون این نیست.

موسیقی

کیمیا: اما بیژن خان اون‌جا تنها نبودن. در تمام این مدت یک نفر دیگه هم کنار ایشون بودن که شاید ازشون کمتر شنیده باشین. کسی که نقش اصلی رو در توانمندسازی مردم محلی و به خصوص زنان روستایی ایفا کرده. ایشون خانم پروین دره‌شوری هستن که پابه‌پای استاد دره‌شوری توی قشم زحمت کشیدن. ازشون خواستیم برامون از روزهای اولی که اونجا بودن و سختی‌ها و خاطرات‌شون بگن.

 

پروژه توان‌‌مندسازی زنان جامعه محلی در قشم

کیمیا: خانم دره‌شوری

پروین دره شوری: جانم

کیمیا: من می‌خوام یه کم بریم سراغ ماجرای قشم. اینکه اصلا چی شد شما رفتید قشم، چی شد داستان ژئو پارک شدن قشم، اینا رو میشه برامون تعریف کنید؟

پروین دره شوری: بله .. من … آقای دره‌شوری اونجا منطقه آزاد، مدیر محیط زیست منطقه آزاد شده بود، رفته بودن اونجا کار می‌کردن. جریان لاک‌پشت‌ها که آقای دره‌شوری به قول خودش من اونجا نبودم میگه من رد می‌شدم دیدم با یه راننده اون راننده گفت که اینجا لاک‌پشت‌های بزرگ میان اینجا تخم می‌ذارن گفتم کجا میاد می‌ذاره با اون راننده رفتن اون منطقه که لاک‌شت‌ها تخم می‌ذاشتن. بعد نشسته دیده لاک‌پشت‌ها میان تخم می‌ذارن مردم میان تخم‌ها رو جمع می‌کنن بعد می‌گفت دیگه همون‌جا نشستم و به راننده گفتم من همین‌جا فعلا می‌شینم ببینم چی می‌شه. باور کنید چندین شب اصلا اونجا می‌موند خونه نمی‌اومد چون لاک‌پشت‌ها شب می‌اومدن تخم می‌ذاشتن این دیگه شب خونه نمی‌اومد همون جا پیش لاک‌پشت‌ها بود دوباره اگر می‌اومد تا لاک‌پشت‌ها، زنگ می‌زدن اون چندتا از روستایی‌هایی کمکش می‌کردن اینا زنگ می‌زدن لاک‌شت اومده تخم می‌ذاره دوباره بلند می‌شد می‌رفت. خلاصه این تخم لاک‌پشت‌ها رو جمع می‌کرد با کمک مردم بعد اون موقع هومن جوکار هم اون‌جا بود کمکش می‌کرد یه دو تا از کارشناس‌های مال اون منطقه قشم بودن اون‌ها هم کمک‌شون می‌کردن آقای رنجبر آقای باخته. بعد کمک‌شون می‌کردن این کارها رو می‌کردن بعد سازمان ملل که می‌اومد سرکشی کرد بهشون گفت که شما غذای مردم رو دارید می‌گیرین از مردم این تخم لاک‌پشت‌ها غذای مردم بود یه چیزی رو جایگزین این تخم لاک‌شت‌ها باید بکنید که غذاشون رو گرفتید یه کمکی باید بهشون بشه. دیگه من شروع کردم به آموزش صنایع دستی که مجانا آموزش می‌دادیم البته سازمان ملل کمک می‌کرد یه مقداری بودجه بهمون داده بود که ما وسایل صنایع دستی می‌خریدیم می‌اومدن اینجا کار می‌کردن دیگه منبع درآمدی شده بود اول گلیم آموزش می‌دادیم، می‌گم می‌دادم، می‌دادیم نه خودم تنها کار می‌کردم. اول گلیم آموزش می‌دادم بعد دیگه این کارهای سوزن دوزی که رو پاچه‌های شلوارشون بود چون توریست‌ها می‌اومدن پارچه‌های شلوار به دردشون نمی‌خورد که مثلا شلوار بندری بخرن خیلی لازم نداشتن من گفتم این‌ها رو کاربردیش بکنید دیگه ما این‌ها رو اوردیم رو چیزهای مختلف کوسن و رومیزی و چیزهای مختلف جا موبایلی و دیگه خیلی چیزای متنوع درست کردیم که توریست‌ها می‌اومدن اینا رو خیلی بهتر می‌خریدن بعد من خودم این طرح حیوون‌هایی که، رو پرنده‌هایی که بیشتر تو جزیره بود لاک‌پشت دلفین اینارو از رو عکس‌های، آقای دره‌شوری که می‌دونید عکاسی می‌کنه؟

کیمیا: بله

پروین دره‌شوری: از روی عکس‌های آقای دره‌شوری می‌کشیدم بعد می‌دادم این‌ها گلدوزی می‌کردن بعد این‌ها خیلی برای ما برای خودشون فروش خیلی خوبی داشت بعد هم دیگه مغازه گذاشتن، شرکت تعاونی درست کردن، خود روستایی‌ها خانم‌ها باعث می‌شد که خانم‌ها دور هم جمع بشن یعنی. من البته برای منطقه آزاد هم کار می‌کردم اونجا قبلا برای منطقه آزاد کار می‌کردم دیگه هم من هم آقای دره‌شوری بعد که سازمان ملل کار ما خوشش اومد و گفت می‌خوام حمایت‌تون کنم که یه مقداری از بودجه کارمون رو می‌دادن دیگه اومدیم با سازمان ملل کار کردیم و که من هنوزم که هنوزه دارم کار می‌کنم باهاشون یعنی تا چند ماه پیش هم باهاشون در تماس بودم کار می‌کردم کارمون ادامه داشت بعد خلاصه این‌ها خیلی درآمد خوبی بود براشون بعد من اول خودم آموزش می‌دادم روستاهای مختلف می‌رفتم فکر کنم مثلا 9 تا روستا خودم مستقیما خودم کار کردم بعد دیگه بچه‌ها آموزش دیده بودن دیگه بعضی‌ها واقعا کارشون عالی بود بعد من این بچه‌هایی که خوب بودن دخترهایی که خوب بودن بیشتر هم شاگردهامون مثلا بیست و پنج سال سی سال بودن. اونایی که خیلی خوب داشتیم البته هفده هجده سال تا بیست و پنج سال بیشتر بودن بعد اونا که خیلی خوب آموزش دیده بودن یعنی خودشون باعث شده بودن علاقه بیشتری داشتن و بهتر آموزش دیده بودن این‌ها رو من کرده بودم مربی می‌رفتم روستاهای مختلف آموزش می‌دادن من فقط هفته‌ای یکبار می‌رفتم به هر کدوم سر می‌زدم که ببینم کارشون چطوره چیزی لازم دارن یا نه خلاصه از این کارا و خودمم که کار می‌کردم بیشتر بچه‌هایی سعی می‌کردم دخترهایی رو آموزش بهتر بدم که ببینم بیشتر احتیاج دارن به پول این یعنی دقت بیشتری می‌کردم که این‌ها درآمدشون بیشترباشه وقت بیشتری می‌ذاشتم براشون

کیمیا: چقدر عالی

پروین دره‌شوری: خلاصه این کار من بود تو قشم که فکر کنم شش سال هفت سال طول کشید یعنی من تو جزیره قشم کار کردم وقتی هم من اومدم اینجا من رابطه‌م رو با بچه‌های جزیره قطع نکردم واقعا چون خیلی بهشون علاقه‌مند بودم عین دخترهای خودم شده بودن دیگه زنگ می‌زدن اگر مشکلی داشتن اول که من رفته بودم مثلا تمام پرنده‌هایی که می‌کشیدم می‌دادم گلدوزی می‌کردن این‌ها رو می‌گفتن پرنده مرغ دریایی بعد دیگه تمام اسم اون پرنده‌ها را از رو همین طرح‌هایی من بهشون داده بودم گلدوزی کرده بودن تمام اسم پرنده‌ها رو دیگه یاد گرفته بودن بعضی وقت‌ها خودم تعجب می‌کردم از اینکه این‌ها چجوری اسم تمام پرنده‌های جزیره رو یاد گرفتن. خلاصه خوب بود هم برای ما خوب بود هم بچه‌های جزیره خیلی من واقعا تو این چند سال لذت بردم از اینکه با بچه‌های جزیره قشم کار کردم، واقعا می‌گم‌ها واقعا لذت بردم خیلی دوست‌شون داشتم.

موسیقی

 

تجربه زنان روستایی قشم از پروژه توان‌مندسازی

کیمیا: خاطره ویژه‌ای دارید از اون دوران برامون تعریف کنید؟ می‌دونم یه کم سوال به نظر کلیشه‌ای میاد ولی چون این‌قدر خودم رو می‌ذارم جای اون اتفاق این‌قدر به نظرم اتفاق هیجان‌انگیزیه که احساس می‌کنم هر روزش یه خاطره بوده ولی یه چیز ویژه‌ای که الان مثلا وقتی می‌گن خاطره تو ذهن‌تون بیاد و خیلی تو ذهن‌تون پررنگ باشه دارید برامون تعریف کنید؟

پروین دره‌شوری: شاید این برای من لذت بخش‌ترین چیزی بوده که دیدم کوشه یه خانمی بود که می‌گفت اومده بود تو کلاس آهان ما این آخرهای کلاس‌مون تموم می‌شد به این‌ها کار صنعت گری می‌دادیم چون دیگه بعد از سه ماه به عنوان صنعت‌گر معرفی شون می‌کردم کارت صنعت‌گری می‌دادیم. دختری‌هایی که اصلا، خیلی محجوب بودن دیگه خودتون می‌دونید بچه‌های جزیره چطورن یکی‌شون اومد سخنرانی کرد تو یکی از این جلسات گفت من سرم درد می‌کرد مریض بودم هیچ دارویی تاثیر نمی‌کرد هرچی دکتر می‌رفتم خوب نمی‌شدم بعد یه روز، احتمالا افسردگی داشته، بعد می‌گفت یه روز به دکترم گفتم کلاس گلیم بافی تو مرکز روستای ما باز شده به من گفت که برو کلاس گلیم بافی کلاس صنایع دستی، بعد خانم می‌گفت من از وقتی امدم این کلاس صنایع دستی اولا خیلی قشنگ توصیف کرد کلاس صنایع دستی رو می‌گفت عین یه باغ پر از گل من وارد شدم تو این گلیم‌ها دیدی رنگی من وارد یک… خودش خیلی واقعا قشنگ نوشته بود درحالی که کلاس پنجم ابتدایی سواد داشت. من وارد یک باغ گل شدم و کلاس موقع ثبت نام‌ هم گذشته بود و وقتی به خانم دره‌شوری گفتم من می‌خوام سرم درد می‌کنه مریضم دکترم گفته بیام کلاس با وجود اینکه یک ماه از کلاس گذشته بود من رو با خوش‌رویی قبول کرد رفتم کلاس بعد از اون من نه قرص خوردم نه سرم درد می‌کنه شب‌ها نمی خوابیدم الان راحت می‌خوابم احتمالا افسردگی داشته دیگه جمع کلاس ما خیلی من چون بچه‌ها کم از خونه می‌اومدن بیرون سعی می‌کردم کلاس‌هام جوش شاد باشه مثلا اگر می‌گفتن یه سی‌دی بزارید گوش بدیم اون موقع نوار می‌ذاشتن یه نوار بذاریم؟ من می‌گفتم آره یه نوارهایی که مجازه بذارید اشکال نداره یعنی سعی می‌کردم کلاس رو شاد نگه‌دارم بچه‌ها با هم حرف بزنن شوخی کنن یعنی خیلی سخت‌گیری نمی‌کردم تا بچه‌ها روحی‌شون میان بیرون روحی‌شون خوب باشه بعد این صحبت‌های این دختر که باعث می‌شد مریضی‌ش خوب باشه یا یکی از دخترها می‌گفت من پدرم نابیناست خرج خونه رو می‌دم با همین کار، این چیزها برای من خیلی لذت بخش بود. خاطره خاصی ندارم ولی اینکه یه کمکی بود برای دخترها من خیلی همیشه خوشحال بودم. نه چیز خاصی نبود

کیمیا: چقدرم عالی. نه همین‌ها هم خیلی قشنگ بودش. خانم دره‌شوری تو پروسه در واقع ژئو پارک شدن قشم هم شما حالا به طور مستقیم هم درگیر بودین همراه آقای دره‌شوری؟

پروین دره‌شوری: نه ولی همه جا می‌رفتم باهاش. می‌گفت اون خانمی که قرار بود بیاد امضا کنه ژئو پارک تصویب بشه از استرالیا یه خانمی اومد که این ژئو پارک ما رو امضا کنه وقتی رفت امضا کنه که مثلا واقعا دیدن بازدید کنه اومد یه یک هفته‌ای چند روزی حالا یادم نیست چند روز چند روزی قشم بود. چون براش خیلی همش فکر می‌کرد که خانم‌ها خیلی محدودا می‌گفت وضعیت خانم‌هانون رو درست کنید بعد ژئو پارک درست کنید و من همین خانم‌هایی که اونجا پست داشتن کار می‌کردن این‌ها رو دعوت کردیم این خانم‌ها رو دید. نمی‌دونم نه چیز خاصی به‌غیر از این ما نکردیم .

کیمیا: چرا شکسته نفسی می‌کنید تاثیر به این مهمی داشتین

پروین دره‌شوری: خانم‌هایی که توان‌مند بودن یه پستی داشتن یه کار مهمی انجام داده بودن این‌ها رو همه رو یه ظهر دعوت کردیم اومدن این خانم همه‌شون رو دید، دید که این‌ها خانم‌ها اینجا خودشون برای خودشون کسی هستن دیگه اون از ذهنیتش دراومد که مثلا تو ایان خانم‌ها هیچ کاری نمی‌کنن.

موسیقی

سالار: این فعالیت‌هایی که خانم دره‌شوری و بعدتر اساتیدی مثل افسانه احسانی اونجا انجام دادن، باعث یه تغییر بزرگ بین زن‌های اون جامعه شده. نمونه بارز این تغییر رو میشه تو جیما فتاحی دید. دختری که از کودکی درگیر این پروژه شده و الان نه تنها یه رهبر موفق توی روستاست بلکه راهنمای زنان دیگه‌ای توی سرزمین‌مونه که دارن برای نشون دادن توانمندی‌هاشون تلاش می‌کنن. بیاین ببینیم کسایی مثل جیما چه مشکلاتی توی این مسیر داشتن:

 

مشکلات زنان در راه توان‌مندسازی و فروش صنایع دستی در قشم

جیما: روستای ما مثلا محدودیتش به این‌قدر بود که خانم نباید بره بیرون، خانم نباید درس بخونه، خانم نباید بره جنسش رو مثلا به عرضه بذاره که بخواد بفروشه از این حرف‌ها. ما چون برادرهامون کنار ساحل بودن و با آقای مهندس کار می‌کردن و خانم‌شون می‌اومدن اونجا تو کار صنایع دستی بودن ما هم می‌رفتیم کنار ساحل برادرها‌مون می‌گفتن شما هم می‌تونید بیاید که خانم مهندس دره‌شوری اونجا تنها نباشن و وقتی شروع کرده بودیم برای رفتن همه از ما حرف درمی‌آوردن و می‌گفتن که این کار اشتباه دیگه کار به جایی رسیده که برن دخترها برن کنار ساحل حرف بزنن و با مرد نامحرم ارتباط بگیرن و بشینن و از این تیکه کلام‌ها.

پروژه لاک‌پشت‌ها بعد از آقای مهندس دره‌شوری و خانم‌شون افتاد دست آقای مهندس آذری، نیما آذری و خانم احسانی و این کار شروع شد خیلی رونق گرفته بود روستا و دیگه هیچ وقت مردم اون تخم‌ها رو نمی‌خوردن، فقط داشتن حفاظت می‌کردن برای اینکه مثلا بتونیم بهتر از این گونه لاک‌پشت حفاظت کنیم یه کاری باید یه کارهایی تو روستا انجام می‌دادیم ما هنر داریم به نام گلابتون‌دوزی که فقط رو شلوارهای محلی‌مون کار می‌شد و کاربرد دیگه‌ای نداشت گفتن که شما می‌تونید جای اینکه فقط رو شلوارهاتون کار کنید این صنایع دستی رو گلابتون‌دوزی رو کاربردی‌ش کنید رو شال جا موبایلی کیف و از این چیزها که هر کسی وارد روستا می‌شه یه سوغاتی رو با خودش ببره و هم اینکه درآمدی بشه برای این جامعه. این کار رو انجام دادیم هیچ کس راضی نبود ما می‌رفتیم فروش می‌دادیم فقط مثلا از خانواده ما و ما مثلا با اینکه خانم‌ها مثلا نمی‌اومدن و شوهرهاشون از ما حرف درمی‌اوردن به خانم‌هاشون می‌گفتیم که شما می‌تونید تو خونه‌هاتون کار کنید و جنس‌هاتون رو بیارید دست ما بدید ما بریم کنار ساحل براتون بفروشیم و درصدی رو برای صندوق پس‌انداز کنیم. ما این کار رو می‌کردیم کم کم بعد گذشت زمان خانم‌ها همه به این نتیجه رسیدن که هر جایی بری مثلا خانم هر جایی برن اصلا اشکال نداره، با همون اصالت، با همون فرهنگ، با همون گفتار و گویش و همه چی که دارن می‌تونن جنس‌شون رو به عرضه بذارن و زن اصلا محدودیت خاصی خودش رو نداشته باشه تو هر روستایی.

بعد دیگه اومدیم رو حفاظت و صنایع دستی که رونق گرفته بود دیگه اومدیم رو اقامتگاه‌های محلی کار کردیم گفتیم برای اینکه لاک‌پشت تایم نداره بتونیم گردشگری که وارد روستا میشه بخواد دوباره برگرده قشم براشون سخت نباشه که بخوان دوباره برگردن و همین‌جا خونه های محلی رو در اختیارشون بذاریم چون خونه‌های ما خیلی بزرگه همه مردم مخالفت می‌کردن و نمی‌ذاشتن تا اینکه کم‌کم به این نتیجه رسیدن این کار هم شدنیه و الان همه بهمون زنگ می‌زنن و میگن که ما هم خونه‌هامون آماده‌ست و می‌تونیم در اختیار همه بذاریم.

موسیقی

 

بریم با هم دلفین ببینیم؟ مساله حفاظت از گونه‌های جانوری قشم

سالار: اسکله شیب‌دراز محلیه که می‌تونید از اونجا برین به جزیره سوم جنوبی‌مون یعنی هنگام. بخش زیادی از آدم‌های روستا الان جذب کار گردشگری و هدایت قایق‌های توریست‌ها به سمت هنگام و البته دیدن دلفین‌ها شدن. این خیلی اتفاق خوبیه. اتفاقی که نتیجه مستقیم توسعه پایداره. اما یه نکته‌ای هم این وسط وجود داره که تقصیر من و شمای توریسته. رفتن سمت دلفین‌ها و دیدن پریدن‌شون و بازی کردن‌شون خیلی تجربه بی‌نظیریه. اما انگار به مرور یادمون رفته که دیدن حیوانات تو طبیعت یه پروسه زمان‌بر و تخصصیه که باید واسش حسابی زمان گذاشت. این رو کسایی که اهل پرنده نگری یا کلا رصد حیوانات تو طبیعت باشن می‌دونن. اما ما عادت کردیم که هی به ناخداها استرس وارد کنیم که یالا بریم اونور اونجان، بریم اونور، گاز بده و هی تشویق‌شون کنیم که بیشتر و بیشتر به دلفین ها نزدیک بشن. این شده که الان ملت فکر می‌کنن اگه دلفین توی یه متری‌شون دایو نزنه اون 10 هزار تومنی که به قایقران بی‌نوا دادن سوخت شده. همه‌مون انگار می‌خوایم با یه گوشی موبایل عکاس حیات وحش بشیم و یه عکس خیلی دبش از دلفین‌ها تو چند قدمی‌مون بگیریم. اما این رو در نظر نمی‌گیریم که این فشار بی رویه ما به دلفین‌ها باعث ترسیدن‌شون می‌شه. چیزی که همین الان هم رخ داده و محل تجمع دلفین‌ها هی داره بیشتر و بیشتر از ساحل شیب‌دراز و هنگام دور میشه. تازه تمام ماجرا این هم نیست و بارها شده که قایق‌ها و پره‌های موتورشون به دلفین‌ها برخورد کرده و باعث آسیب جدی و حتی مرگ‌شون شده. پس ازتون خواهش می‌کنیم که وقتی برای دیدن دلفین‌ها رفتین، حتما با قایقران طی کنید که لازم نیست خیلی بهشون نزدیک بشین و بترسونیدشون. باور کنید دیدن دایو دلفین ها از 50 متری هم بسیار لذت بخشه.

 

تور یک‌روزه هنگام

سالار: هنگام خیلی سواحل قشنگی داره. تمام ناخداهایی که شما رو با قایق میارن هنگام یه تور مشخصی رو براتون برگزار می‌کنن. می‌برن‌تون ساحل نقره‌ای، می‌برن‌تون آکواریوم، یه جای هست که آب این‌قدر شفافه می‌تونید ماهی‌ها رو به وضوح ببینید و سر آخر هم وقت میدن بهتون که برین سروقت یکی از جاذبه‌های خوشمزه جزیره. الان بیشتر چیزی که به عنوان یه توریست می‌تونید اونجا از هنگام ببینید یه بازارچه بسیار پر شور و حاله که کنار ساحل هنگام کشیده شده. تجربه قدم زدن بین دکه‌ها با سروصدای آدم‌ها، صدای موسیقی و از همه مهمتر صدای خانوم‌های جنوبی که شما رو دعوت می‌کنن به خوردن سمبوسه و اگر خوش شانس باشین غذاهای خوشمزه‌تر خیلی جذابه. یه سوغاتی هیجان انگیزی که توی تقریبا تمام دکه‌ها میبینید انواع گردنبند و گوشواره با صدفه. اما راستش متاسفانه خیلی‌هاشون محصولات چینی‌اند و باید جنس شناس باشین تا بتونین صدف خود منطقه رو گیر بیارین.

کیمیا: یه کار هیجان‌انگیز دیگه‌ای هم که توصیه می‌کنم حتما توی جنوب و به خصوص هنگام انجام بدین کشیدن طرح حنا روی دست‌تونه. کلی از زن‌های هنگامی اونجان و بهتون پیشنهاد می‌دن که هنرشون رو در ازای عددی اندک رو دست، پا یا هرجا که شما دوست داشته باشید پیاده کنند. نقش حنا از اون یادگاری‌هایی که چند روز بعد از سفر هم هر وقت بهش نگاه کنید یه لبخند شیرین رو لب‌تون میاره.

موسیقی

 

جشن‌رنگ در هنگام، کمپ توی جزیره هنگام چجوریه؟

سالار: این روزها هنگام شده کعبه‌ی اهالی سفر. تقریبا آرزوی هرکسیه که بره هنگام و کمپ کنه و تو زیبایی‌های اونجا غرق بشه. تجربه کمپ کردن توی هنگام درسته که بی‌نظیره اما بیاین شورش رو دیگه درنیاریم دیگه. یه‌جوری کمپ کنیم و رفتار کنیم که فردا روزی هم باز بتونیم به اون‌جا برگردیم. هنوز جای جشن رنگ‌هایی که اونجا برگزار کردن روی تن جزیره درد می‌کنه و با خاک برگردوندن هم درست نمی‌شه.

بهترین کار اینه که اگه می‌خواین کمپ کنید همون‌طور که کیمیا توی هرمز گفت، با محلی‌ها هماهنگ بشین. هم امنیت‌تون بیشتره، هم خیال‌تون راحت‌تر. تازه این وسط خیلی از محلی‌ها هستن که براتون آب و غذا و امکانات هم تهیه می‌کنن و میارن محل کمپ‌تون و خب اینجوری می‌تونین به جامعه محلی اونجا هم کمک واقعا شایانی بکنید.

موسیقی

 

از روستای طبل به چه جاذبه‌‌هایی دست‌رسی داریم؟

کیمیا: اما بیاین برگردیم به قشم و بریم سراغ جاذبه‌های شمال جزیره. این روزها شهر طبل شده مرکز گردشگری جزیره. اسکله طبل یکی از بهترین جاها برای دیدن جنگل حرا ست. ولی حتما حتما قبلش از همون روش‌هایی که سالار گفت ببیند که موقع مد کیه. خیلی از دالون‌های وسط جنگل هست که وقت جزر نمی‌تونید برید توشون. اینجا برای گردشگرهای یکم حرفه ای تر بهشت پرنده نگریه. انواع و اقسام پرنده های مهاجر، مقیم و کنارآبزی رو می‌تونید توی این جنگل ببینید. هرچه صبح زودتر برین، شانس‌تون برای دیدن پرنده‌های مختلف بیشتر هم می‌شه. اگه بتونین از ناخدا بخواین که یه چند لحظه‌ای موتور رو وسط جنگل خاموش کنه می‌بیند که صدای آب و خوندن پرنده‌ها چه جذابیتی داره.

اما از طبل مسیر رو ادامه باید بدین به سمت غرب و از جاده ساحلی برین به سمت یکی دیگه از ژئوسایت‌های خفن قشم یعنی چاه‌کوه. اینجا هم یه سایت فرسایشیه که قدم زدن توش مطمئنا شما رو به وجد می‌اره. راستی قبل از رسیدن به خروجی چاه‌کوه یه بندر کوچولویی هست که دارن توش لنج می‌سازن.

 

بازدید از کارگاه لنج‌سازی رو از دست ندید.

لنج سازی از اون هنرهای قدیمیه که سال به سال داره بیشتر و بیشتر فراموش می‌شه و بعید نیست که به زودی به کل محو بشه. اما خب هنوز هم گوشه گوشه دنیا مشتری‌های خاص خودش رو داره. معمولا صاحب‌های لنج خیلی مهربونن و اگه ازشون بخواین می‌تونین برین بالا و لنج درحال ساخت رو ببینین. دیدن اون عظمت خیلی حس جالبیه. راستی قیمت لنج‌ها رو هم بپرسین تا برق از سرتون بپره.

 

غارهای نمکی قشم

سالار: اما اگر دوست دارین یه پدیده زمین شناسی خفن دیگه رو هم ببینید می‌تونید جاده ادامه بدین و جزیره رو دور بزنین و برین سراغ غار نمکدان که یکی از بزرگترین غارهای نمکی دنیاست. الان یه غار فرعی اون اطراف مناسب‌سازی شده و می‌تونین برین و از داخل غار دیدن کنید. اگه با نگهبان‌های غار کمی دوست بشین و هواشون رو داشته باشین، بلدین دیگه؟ توضیح ندم، وقتی به ته غار رسیدین یه مسیر بسیار تنگ و باریک هست که باید سینه خیز ازش عبور کنین. اولا که تجربه همون سینه خیز رفتنه خیلی حس خوبیه. بعد از اون هم وقتی به اون ور شکاف برسین دهن‌تون از هیبت غاری که پیش روتونه باز می‌مونه. اینجا اون بخش بکرتر غار نمکدانه. از اون جاهاست که اگر چراغ‌هاتون رو خاموش کنید می‌تونید معنی تاریکی مطلق رو حس کنید. طبیعت گردای قدیمی یه سنتی دارن که انتهای غار می‌شینن و با هم قرار می‌ذارن تا برای چند دقیقه هیچ‌کی هیچ صدایی درنیاره، چراغ‌ها رو خاموش می‌کنن و غرق می‌شن توی تاریکی و سکوت دیوانه کننده‌ی غار. پیشنهاد می‌دم شما هم امتحانش کنید. از غار که اومدین بیرون دو تا راه دارین. یکی اینه که برگردین طبل. اما یه راه کم تردد و بکر و خب البته یه کوچولو ریسکی وجود داره که جاده ساحلی سلخه. این جاده یکی از بی‌نظیرترین مسیرهاییه که می‌تونید توش رانندگی کنید. یه طرف‌تون کوه‌های رنگارنگ قشم و یه طرف دیگه‌تون دریای بیکران و فیروزه‌ای. البته هر چند کیلومتر یه پاسگاه هنگ مرزی هم هست که منطقه رو پایش می‌کنن و خب طبیعتا کاری با شما ندارن.

 

بهترین غروب جزیره رو کجا ببینیم؟

سالار: اما به عنوان مسئول غروب تو رادیو جولون، می‌خوام براتون از یه مقصد دیگه هم صحبت کنم. اگر حواس‌تون باشه و زمان‌تون رو تنظیم کنید می‌تونید برگردید طبل و از اونجا ادامه بدین تا یه شهر قدیمی قشم به نام بندر لافت. اینجا یکی از باستانی‌ترین مناطق مسکونی جزیره است. سعی کنید کمی زودتر برین اونجا و از آثار باستانی‌ش مثل چاه‌های طلا و کلا از بافت بی نظیر منطقه دیدن کنید. معماری لافت هم واسه خودش منحصر به فرده و می‌تونید تجربه دیدن بادگیرها رو کنار دریا داشته باشین. لافت کلا به بندر بادگیرها هم معروفه و دیدن بافت شهری‌ش از یه ارتفاع کمی بالاتر منظره خیلی بی‌نظیریه. لافت با اینکه روستای کوچیکیه اما دوتا قلعه باستانی داره و همیشه به خاطر داشتن آب شیرین یه جورایی مرکز قشم بوده. اما اما اما، دلیل اصلی اینکه گفتم بیاین لافت برای غروب‌هاشه. من بدون شک و تردید می‌گم که زیباترین غروبی که تا حالا توی عمرم دیدم توی لافت بوده. اصلا اگه یه نگاه به نقشه جزیره و مکان لافت هم بکنین متوجه می‌شین چی می‌گم. قشم رو دیدین دیگه، شبیه یه دلفینه. درست رو باله‌ی دلفین و به سمت ساحل غربی شهر لافته. در نتیجه هر روز شما می‌توین خورشید رو ببینین که توی دل آب و جنگل‌های حرا تو دوردست فرو می‌ره. حالا بسته به شانس‌تون که توی میدان دیدتون لنج‌های پارک شده باشه، آب در حالت جزر باشه یا مد و ابر داشته باشین یا نه ممکنه درجات مختلفی از زیبایی رو ببینین اما مطمئنم در هر صورت غروب لافت از اون چیزهاییه که هیچ وقت فراموشش نمی‌کنید.

موسیقی

کیمیا: رفقا این روزها توی شبکه‌های اجتماعی مختلف می‌بینیم که دغدغه‌ها درمورد جزایر جنوب خیلی زیاد شده و این خیلی خوبه و خیلی خبر خوشحال کننده‌ایه که همه‌مون داریم نگران این جزیره‌ها می‌شیم اما متاسفانه خبرهایی که به گوش‌مون می‌رسه درست و غلط خیلی قاطی و درهمه و یه جورایی شاید تشخیص دادن اینکه کدوم اطلاعات درست و صحیح هستش کار ماها نیست. توی این اپیزود ما سعی کردیم بریم سراغ کسایی که شاید از خیلی از ما آگاه تر باشن و درگیر این مسائل محیط زیستی بودن و درواقع سعی کردیم که اطلاعات رو از منبع موثق به گوش همه برسونیم.

سالار: این روزها بدلیل تعطیلی بهمن و طبیعتا بعدش هم تعطیلات نوروز خیل عظیمی از آدم‌ها هستند که می‌خوان برن سمت جنوب وبه اونجا سفر بکنن. ما می‌خوایم ازتون کمک بخوایم که این اپیزود رو به آدم‌های بیشتری معرفی بکنید تا بتونیم یه مقدار آگاهانه‌تر سفر بکنیم و آسیب کمتری به جزایر جنوبی بزنیم.

موسیقی

کیمیا: این هشتمین اپیزود فصل دوم (اپیزود نوزدهم) رادیو جولون بود که شنیدید. توی رادیو جولون من کیمیا خسروی به همراه سالار موسوی از تجربیات سفرهامون و دغدغه‌هایی که تو زمینه گردشگری داریم با شما گپ می‌زنیم.

سالار: از هر جایی که دارید رادیو جولون رو می‌شنوید این رو بدونید که ما ترجیح‌مون اینه که شما ما رو از طریق اپ‌های پادکست گوش بدید. اپ‌هایی مثل کست باکس، گوگل پادکست توی اندروید و اپلیکیشن خود پادکست توی آی او اس. البته ما تو خیلی از سایت‌های ایرانی مثل شنوتو و ناملیک هم هستیم و کانال تلگرام‌مون هم فعاله، اما وقتی شما ما رو از اپ‌های پادکست گوش می‌دید به ما کمک می کنه که ما آمار دقیق‌تری از شنونده‌هامون داشته باشیم و بتونیم بهتر و پر قدرت‌تر برنامه ریزی کنیم و جولون رو ادامه بدیم.

 

پیاده‌سازی متن: فرزانه قدیانی و حسام‌الدین مرادی