در ادامه سفرنامه تایلند که قسمت اولش رو اینجا می‌‌تونید بخونید، راهی سفر به چیانگ مای، دومین شهر پرجمعیت تایلند در شمال این کشور شدم. ادامه این سفر رو با هم بخونیم.

بعد از شلوغی‌های آخر سال و استرس‌های فراوون، بالاخره روز سفر به چیانگ مای رسید.

با خودم قرار گذاشته بودم که سبک سفر کنم. اولین سفر بک‌پکری که رفته بودم چین بود. یه کوله 21 کیلویی برده بودم به همراه دوربین و لنز و نصف تلسکوپ که خودش یه ساک 10 کیلویی بود. بگذریم که خب 4-5 کیلوش چادری بود که فقط یکبار به کارمون اومد اما در هرحال خیلی زیاد بود. وقتی برگشتم تا 2-3 ماه شونه هام درد می‌کرد.

بیشتر بخوانید: چک‌لیست وسایل سفر

هر سفری که رفتم سعی کردم حجم وسایلم رو کم و کمتر کنم. مدت‌هاست که به این نتیجه رسیدم هرچه کوله بزرگتره، شخص تجربه کمتری توی سفر داره. این روزها که کوله‌گردی باب شده رفقا حس می‌کنن هرچی کوله بزرگ‌تر باشه و وسایل بیشتری به خودشون آویزون کنن نشان از حرفه‌ای‌تر بودن‌شونه. این بود که لباس‌ها رو کم و کمتر کردم. برای این سفر یه کوله با حجم 28 لیتر که بیشتر برای مسیرهای یک تا دو روزه استفاده میشه برداشتم که سرجمع شد 7 کیلو. 1.5 کیلو هم کوله شهریم بود که شامل کتاب لونلی پلنت و پاسپورت و بالش و این چیزها میشد. بارها رو برداشتم و زدم به راه.

بیشتر بخوانید: انتخاب کوله مناسب سفر

برای سفر به چیانگ مای بارها رو سبک و جمع و جور بستم و راهی شدم
برای سفر به چیانگ مای بارها رو سبک و جمع و جور بستم و راهی شدم

آغاز سفر به چیانگ ‌مای

طبق معمول با اسنپ رفتم تا فرودگاه که کلی قیمتش ارزون‌تر بود. وقتی رسیدم و رفتم توی صف ملت یه جور عجیبی نگاهم می‌کردن. آدم هایی که هرکدوم یه چمدون بزرگ دستشون بود با حیرت به کوله کوچیک من نگاه می‌کردن. حتی مامور Check-in هم پرسید: همین؟ بعد کلی دقت کرد تا مقصد نهایی رو متوجه شد، تقریبن سه بار تاکید کردم که چیانگ‌مای و حتی کد سه حرفی فرودگاه رو هم گفتم که اشتباه نکنه.

خلاصه کارت پرواز رو گرفتم و رفتم نشستم تا وقت حرکت برسه.

توی عوالم خودم بودم که گوش‌هام به حرف های پشت سری‌ها تیز شد.

  • داداش آجیل بزن کمر پر کنه… گرفتم برای پرواز. میدونی که؟ مشروب مجانیه… ببینم اسپری آوردی که؟
  • نه آخه خیلی اهلش نیستم یکم سختمه… راستی ببینم تو زنت نمیگه این چه کنگره‌ایه که هرسال تو تایلند برگزار میشه؟
  • نه داداش فرستادمش پیش باباش اینا. پیچوندمش حسابی.

خلاصه با این صحبت ها بود که شک کردم نکنه من اشتباهی دارم میرم؟!

 

داستان پرواز در راه سفر به چیانگ مای

هواپیمایی Thai airways رو اولین بار بود تجربه می‌کردم و در کل می‌تونم بگم راضی بودم. هواپیمای نسبتا نوی 777 و خدمه با ادب و با لباس‌های رنگی خوشگل. چندین بار در طول مسیر پذیرایی کردند و سیستم سرگرمی‌شون هم پر از فیلم‌ها و سریال‌های به‌روز بود.

اما من در طول مسیر سفر به چیانگ مای به شدت استرس گرفته بودم. مثل بچه‌هایی که شب قبل امتحان‌شونه و احساس میکنن کم خونده‌ان. درنتیجه کشتم خودم رو ازبس فصل های مختلف لونلی پلنت رو ورق زدم.

هواپیما توی تهران حدود یک ساعت و نیم تاخیر داشت و کانکشن من توی بانکوک فقط حدود دو ساعت بود. نزدیک بانکوک که شدیم تقریبن مطمئن بودم که پرواز چیانگ‌مای رو از دست می‌دم. 10 دقیقه به پرواز بود که هواپیما نشست. سریع پیاده شدم و یه نفر رو دیدم که با تابلوی پرواز چیانگ‌مای ایستاده. به اون دوردست‌ها اشاره کرد و گفت: Run!

فکر نکنم لازم باشه بگم که با چه سرعتی توی فرودگاه می‌دویدم. تجربه پیدا کردن مسیرها توی فرودگاه خیلی کمکم کرد و زمان خرید واسه‌ام. وقتی رسیدم به گیت ورودی پرواز داخلی، تقریبن نمی‌تونستم حرف بزنم دیگه.

مامورین تای ایرویز با لبخند کمکم کردن که برگه ورود (که به برگه مهاجرت معروفه) رو پر کنم و سریع برم برای مهر ورود. دوباره از اونجا هم دویدم و در کمال ناباوری به پروازم رسیدم. توی پرواز بی‌حال بودم رسما از فرط خستگی. هواپیما بلند شد و من یک‌ساعت بعد در فرودگاه چیانگ مای بودم.

 

اولین برخورد با چیانگ مای

وقتی به فرودگاه رسیدم یکم رِیت صرافی‌ها رو نگاه کردم و کمی پول گرفتم. تقریبن هر دلار رو 35 بَت حساب می‌کردن. اول قرارمون این بود که من وایسم تا بچه ها برسن اما تا اینترنت‌ام وصل شد، دیدم گفته‌ان که تو برو هتل ما هم میایم. اومدم بیرون و شروع کردم قدم زدن. اول دلم می‌خواست پیاده برم اما دیدم خب بهتره اول برم هتل شاید اتاق حاضر بود.

یکم بالا و پایین کردم و با یه توک‌توک چونه زدم و رفتم سمت هتل. توک توک‌های تایلند از ریکشاهای هند مدرن‌تر و راحت‌ترن. اما سه نفر بیشتر جا ندارن و اگر بخوای دوتا بگیری همون بهتر که تاکسی بگیری. هتل‌مون توی یه کوچه‌ی محلی در شمال شهر باستانی بود. چسبیده به معبد چیانگ‌مَن.

رفتم تو و دیدم ملت دارن صبحانه می‌خورن. یه آقای لاغری اومد سلام کرد و گفت که الان میگم مسئولش بیاد. رفت و با یه خانم تایلندی اومد که باردار بود. میزبان‌مون اسمش “سوم Som” بود. بعدن فهمیدم اون آقاهه هم اسمش “بیت Beat” هستش و همسر خانم سوم و پدر بچه است. اومده تایلند و موندگار شده.

دوتایی‌شون خیلی مهربون و کار راه انداز بودن. به شدت کمک میکردن و بیت هم حسابی حواسش به رعایت‌شدن قوانین هتل بود. بهم گفتن که اتاق هنوز حاضر نیست. درنتیجه وسایلم رو گذاشتم و زدم بیرون.

 

پرسه در چیانگ مای

سر ظهر بود و شهر خاموش. برخلاف انتظاری که از شمال داشتم هوا به شدت گرم بود. اولین کاری که کردم رفتم یه مغازه و یه سیم کارت خریدم با 4.5 گیگ اینترنت که در حدود 300بت در اومد. اما به شدت می‌ارزه به نظرم. میزان استفاده ای که از اینترنت برای مسیریابی و سرچ کردن جاذبه ها و غیره میشه خیلی بیشتر از این ها می‌ارزه.

شروع کردم راه رفتن توی شهر قدیمی و سرک کشیدن به معابد. معماری معابد برام نو و بی‌بدیل بود. سقف‌های طبقه‌ای که سبکش با معابد چین کامل فرق داشت. گنبدهای لاغر و شیپوری و سر به فلک کشیده که غالبا طلایی رنگ بودند. توی هرکدوم هم یه بودای اصلی و چند ده تا بودای ریز و درشت دیگه بود که کاهن‌ها داشتن جلوشون عبادت می کردن.

رفتم و رفتم و قدم زدم تا جهات و خیابون های اصلی شهر دستم بیاد. رفتم به سمت دروازه شرقی که این روزها به Phae Gate معروفه. جلوی دروازه یه محوطه بزرگ بود پر از کبوتر که از دست مردم دونه می‌خوردن. کمی اونجا نشستم و دیگه نزدیک ساعت 1 بود که رفتم هتل. اتاق رو گرفتم و منتظر شدم تا از بچه ها خبر بشنوم.

محوطه جلوی Phae Gate جاییه برای جمع شدن آدم‌ها و کبوترها کنار هم. عصر که میشه معمولا گروه‌های نوازنده اینجا برنامه دارند. Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun
محوطه جلوی Phae Gate جاییه برای جمع شدن آدم‌ها و کبوترها کنار هم. عصر که میشه معمولا گروه‌های نوازنده اینجا برنامه دارند. Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun

دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن

وقتی هم‌سفرها رسیدن پیام دادن که دارن میان و منم هیجان‌زده رفتم سر کوچه وایسادم که مسیر رو گم نکنن. بعد از حدود نیم ساعت دیدم یه تاکسی با شیشه‌های دودی اومد و رفت تو کوچه و جلو هتل ایستاد و رفقای جان ازش پیاده شدن. دویدم سمت‌شون و آنچنان بغل‌شون کردم که تمام این یک‌سال دلم می‌خواست. اولین کامنت بچه ها اما عالی بود: “چقــــــــدر چاااااق شدی!” ساعت ها توی راه بودن با دو تا کانکشن و حسابی خسته. از اون مهم‌تر اینکه سفر ابتدای راه باهاشون خوب تا نکرده بود و بارهاشون نرسیده بود به مقصد.

 

داستان بار در پروازهای کانکشن‌دار

درواقع یک تجربه خوبی شد که بد نیست شما هم بدونید. بچه ها قرار بود با ایرکانادا بیان تورنتو و از اونجا با China-southern بیان گوانگجو و بعد چیانگ مای. مامور ایرکانادا میگه که بارهاتون مستقیم میاد چیانگ مای. حتی بچه‌ها دوباره سوال می‌کنن و طرف شروع می‌کنه به مسخره کردن که انگار تا حالا سفر نداشتین و اینا. بچه ها هم با خیال راحت میان تورنتو.

توی فرودگاه بین المللی میگن بارهاتون کو پس؟ شما خودتون باید بار رو از فرودگاه داخلی می‌گرفتین و می‌اومدین اینجا تحویل می‌دادین. خلاصه وقت هم نبوده و بچه ها مجبور می‌شن بدون بار سوار بشن و فقط یه فرم پر کنن که ایرکانادا پیگیر کارشون بشه.

خلاصه اینکه وقتی پروازتون کانکشن داره، حتمن روی تگِ بار رو بخونین. یه عبارت سه حرفی هست که اسم فرودگاهیه که بارتون میره اونجا و باید تحویلش بگیرین. حتمن چک کنید که با فرودگاه مقصدتون یکی باشه. مثلا حروف اختصاری فرودگاه امام خمینی IKA است. لیست حروف اختصاری فرودگاه‌ها رو می‌تونید از اینجا پیدا کنید.

خوشبختانه چیانگ مای که رسیده بودن گفتن بارها تو راهه و هفت شب میارن دم هتل.

حالا بچه ها بودن و یه دست لباس گرم که به کارشون نمی اومد و نهایتا یه دونه تی شرت. از اونجایی که همه خسته راه بودن یه چرت زدیم تا بارها برسه. ساعت هفت رفتیم پایین و از سوم خواهش کردیم زنگ بزنه و پیگیری کنه که فهمیدیم اصن معلوم نیست بارها کی برسه. دیگه شب شده بود و ما هم زدیم بیرون برای شام و گردش توی فضای شبانه شهر. قبلش البته تور فردامون رو رزرو کردیم.

 

اولین تجربه گشت شبانه در سفر به چیانگ مای

سوُم بهمون پیشنهاد کرد که بریم خیابون بالای دیوار شمالی و اونجا غذا بخوریم. خدا پدرش رو بیامرزه. بهشتی بود برا خودش. انواع و اقسام غذاهای تایلندی تو دکه‌های مختلف. حسابی اول چشم چرونی کردیم و بعد نشستیم به خوردن یه پرس برنج و گوشت خوک که به طرز باورنکردنی ای خوب پخته و مزه‌دار شده بود.

بعدش قدم زنون رفتیم سمت Night Bazaar که سمت شرق شهر باستانیه. خیابون منتهی به بازار پر از بارها و کافه های مختلف بود که توریست ها توش پر بودن. کم‌کم داشتیم نا امید می‌شدیم که رسیدیم به یه تقاطع و دیدیم چه خبره. خیابون پر از دکه‌هاییه که چیزهای مختلف می‌فروشن و توریست‌ها هم توشون وول می‌خورن. زدیم به بازار و حسابی حال کردیم.

بازارهای شبانه چیانگ مای پر از غذاهای عجیب و غریب‌اند. Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun
بازارهای شبانه چیانگ مای پر از غذاهای عجیب و غریب‌اند. Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun

اسموتی، نوشیدنی بهشتی تایلند

یکی از چیزهایی که توی تایلند باید خودتون رو باهاش خفه کنید اسموتیه. اسموتی شامل میوه‌های انتخابی شما و کمی یخ میشه که با هم ریخته می‌شن توی میکسر و یه معجون سالم و بی‌نظیر خوشمزه می‌شن. البته که بد نیست یه نگاهی به فروشنده و شرایط دکه‌اش بندازین، چون یخ‌ها می‌تونه آلوده باشه. اما ما که به مشکل دل درد و اینا برخورد نکردیم.

جذابیت اصلی قضیه اینه که این اسموتی‌ها هم خیلی زیادن و برای دو نفر کافی و هم خیلی ارزونن، یعنی در حدود 30 تا 40 بت، درنتیجه می‌تونید هنر خودتون رو در ترکیب طعم‌های مختلف محک بزنید. بهترین ترکیبی که من خوردم آناناس و توت فرنگی بود. موز اسموتی رو خفه می‌کنه و دراگون فروت هم کاملن بی مزه است. اینا تجربیات من بود. خلاصه که توی سفر به چیانگ مای نباید تجربه این اسموتی‌ها رو از دست بدید.

دیگه آخرهای شب بود که خسته و کوفته رفتیم هتل و خوابیدیم به امید تور زیپ لاین فردا

توی سفر به چیانگ مای می‌تونید اندازه کل سال عادی‌تون میوه بخورید اون هم به صورت اسوتی‌های خوشمزه. Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun
توی سفر به چیانگ مای می‌تونید اندازه کل سال عادی‌تون میوه بخورید اون هم به صورت اسوتی‌های خوشمزه. Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun

تجربه زیپ لاین در سفر به چیانگ مای

سُوم گفته بود که اگر با اولین تور یعنی ساعت 7:30 بریم برامون تخفیف خوبی می‌گیره. خب ما هم گوش کردیم. صبح اول وقت زدیم بیرون و سوار یه ون سفید شدیم که منتظرمون بود. کلن 9 نفر بودیم و تا مقصد تقریبا هیچ کس اونقدری بیدار نشده بود که با بقیه حرف بزنه.

به محل کمپ که رسیدیم نشستیم دور یه میز و مراسم معارفه انجام شد. فهمیدیم همسفرهامون یه زوج هلندی، دو تا دختر چینی و یه دختر آمریکایی چینی تبار هستند.

وقتی در مورد زیرساخت گردشگری صحبت می‌کنیم منظورمون دقیقا اون چیزیه که توی تایلند هست و اینجا نیست. بدون اغراق از هرچیزی که فکرش رو بکنید در صحیح‌ترین و پایدارترین حالت ممکن دارن درآمدزایی می‌کنن. تفاوت اینه که ما از جنگل‌هامون به عنوان معدن چوب استفاده می‌کنیم و اونها اومدن روی درخت‌های بلند و استوارشون تجهیزات نصب کردند و به صورت پیوسته دارن ازش پول در میارن. برای ما 9 نفر یه تیم 5 نفره اختصاص داده شده بود که در تمام مسیر آدم‌ها رو همراهی و راهنمایی می‌کردند. توی سفر به چیانگ مای این در دسترس‌بودن خدمات گردشگری خیلی به چشمم اومد.

اطراف چیانگ مای میشه کلی تفریح مختلف رو تجربه کرد. یکی از بهترین این فعالیت‌ها زیپ لاینه Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun
اطراف چیانگ مای میشه کلی تفریح مختلف رو تجربه کرد. یکی از بهترین این فعالیت‌ها زیپ لاینه Photo by Salar Mousavi | RadioJoloun

ایمنی مقدم بر هر چیز دیگه است

خلاصه هارنس‌ها رو پوشیدیم و شروع کردیم به تارزان بازی. معمولا یکی دوتا زیپ لاین اول کمی ترسناکه اما کم کم که بهش اطمینان می‌کنی شروع می‌کنی به لذت بردن از تجربه‌ات، از مناظر و از آدرنالینِ رهاشدن توی ارتفاع‌های چند ده متری.

البته که این مسیر فقط زیپ لاین نبود. مجموعه‌ای بود از انواع و اقسام کارهای هیجان انگیز. از پل معلق و تور بگیر تا مسیرهای صعب‌العبوری که هر لحظه ممکن بود ازشون بیفتی. یکی از بهترین تجربیاتش هم سقوط آزاد از ارتفاع 40 متری بود که دیگه ته آدرنالین بود برای من.

مهمترین چیزی که نظر من رو به شدت جلب کرد میزان رعایت نکات ایمنی بود. توی هر حرکت همیشه یه حمایت اضافی هم بهمون وصل بود. روی سکوی بعدی همیشه دو نفر آماده بودند تا تحویلت بگیرند. به محض جدا شدنت از سیم هم حمایتت رو می‌زدن به یه حلقه روی درخت که احتمال خطر رو به کمترین میزان ممکن برسونن. خلاصه که کارشون رو بلد بودن.

در طی مسیر کم‌کم با همسفرامون اخت گرفتیم و شروع کردیم از سرگذشت هم‌دیگه حرف زدن و دوست شدن. دختر آمریکایی‌مون از نیویورک اومده بود و حدود 2 ماه بود که در سفر بود. ماه اول رو همراه پارتنرش گذرونده بود اما بعد مشکلی برای همراهش پیش اومده بود و مجبور شده بود برگرده. برامون از شهر پای گفت و جاذبه‌هاش و بیشتر از پیش شیفته‌مون کرد.

یوسه و دوست پسرش (اسمش خیلی سخت بود یادم نمونده) اما بیشتر مثل ما بودند. کارمندهایی که تمام سال رو کار می‌کردند تا بتونن سفر کنن و به علایق‌شون برسن. یوسه به بچه ها درس میداد و دوستش کار شبکه میکرد. جالب این بود که شرکتی که من توش کار می‌کردم رو به خوبی می‌شناخت و کلی ازش تعریف می‌کرد.

خلاصه تا دم در هتل تو مسیر برگشت با هم‌دیگه گپ زدیم و از در و دیوار گفتیم. مثلن فهمیدم بازار مسکن توی هلند خیلی رو به رشده و از رییس جمهورشون راضی نیستن و هزارتا موضوع بحث دیگه.

یکی از ویژگی‌های شرکت توی تورهای کوتاه در مقاصد اینه که می‌تونی با مسافرهای دیگه از سرتاسر دنیا آشنا بشی و داستان زندگی‌شون رو بشنوی
یکی از ویژگی‌های شرکت توی تورهای کوتاه در مقاصد اینه که می‌تونی با مسافرهای دیگه از سرتاسر دنیا آشنا بشی و داستان زندگی‌شون رو بشنوی

بازگشت به چیانگ مای

با اینکه خودمون خیلی فعالیت نکرده بودیم و تمام کارها رو تیم همراه برامون انجام می‌داد اما به شدت خسته شده بودیم. اونقدری که وقتی داشتیم ناهار می‌خوردیم فهمیدیم تازه ساعت 11:30 هستش. ناهار معمولی و مجموعه ای از برنج و نودل و غذاهای تایلندی دیگه بود.

حدود ساعت 2 بود که رسیدیم به هتل و با کلی شوق رفتیم که وسایل رو تحویل بگیریم اما متاسفانه خبری از بارها نبود. سلانه سلانه رفتیم تو اتاق و قرارمون این بود که کمی استراحت کنیم و بریم معبد بالای شهر رو ببینیم اما خواب امون‌مون نداد.