کوهنوردی برای من ورزشیه که مسیر زندگیم رو تغییر داد. حس آرامش روی قله وقتی از اون بالا به همه مشکلات کوچک توی زندگی روزمره نگاه میکنم یا وقتی هوا خوبه و میتونم روی سنگها یه ربعی چشمام رو ببندم و عمیقترین خواب رو تجربه کنم برام با هیچ حسی عوض شدنی نیست.
اما تمام کوهنوردی لذتهایی که گفتم نیست، لذتهایی که به دیدن عکسهای لحظات شاد و خوشحال به همراه مناظر قشنگش توی شبکههای اجتماعی عادت کردیم شاید 10% برنامههای کوهنوردی باشه، 90% مابقی تلاشیه که از لحظه بیدار شدن تا رفتن به قله و برگشتن به نقطه شروع میکنی. اگه الان هنوز داری متعجب عبارت “لحظه بیدار شدن” رو دوباره میخونی و فکر میکنی ای بابا کیمیا چقدر تنبله که بیدار شدن رو هم جزو سختیها در نظر گرفته باید بگم که یه مثل معروف بین کوهنورداست که میگه “اگه صبح از جات بلند شدی و تا شروع مسیر کوهنوردی رفتی، 50% کوهنوردی رو انجام دادی”
داستان اینه که کوهنوردی معمولا صبح زود شروع میشه(تو مقالههای بعدی بهتون میگم چرا)، این صبح زود اگه ساعت پنج صبح و توی هوای مطلوب بهاری باشه که طبیعتا سختی چندانی نداره، اما اگه توی زمستون مجبور باشی چهار صبح از توی کیسه خواب و چادری که بعد چند ساعتی که داخلش بودی تازه یه کم گرم شده بیای بیرون و توی همون وضعیت بری دستشویی و … متوجه میشی که منظورم از اینکه اگه همت کردی و همچنان انصراف ندادی پنجاه درصد مسیر رو رفتی یعنی چی.
البته که تلاش برای رسیدن به قله هم در خودش لذتی داره که کمکم با تجربه و تسلط بیشتر روی مسیر و حرکات میشه یاد گرفت. اون موقعهست که چون بدنت و روحیهت رو شناختی به اوضاع مسلطتری و راحتتر میتونی از همه اتفاقاتی که داره میافته لذت ببری چون میدونی که براش راهکار داری. مثلا میدونی که چی کار کنی نفس کم نیاری یا اگه نفس کم آوردی چجوری میتونی برگردی به حالت نرمال، چجوری انرژیت رو توی کل مسیر مدیریت کنی تا موقع برگشت کم نیاری و …
حالا بریم سراغ موضوع اصلی داستان یعنی چجوری کوهنوردی رو شروع کنیم؟
روش اول – باشگاه کوهنوردی
منطقیترین روش برای شروع کوهنوردی اینه که اگه شهر یا روستاتون باشگاه کوهنوردی داره، عضو بشید و مرحله به مرحله پیشرفت کنید. باشگاههای کوهنوردی معمولا برنامه مدونی برای شروع دارند و همون اول که میخواید ثبت نام کنید میتونید لیست کلاسهای تئوری و کلاسهای عملی رو ببینید و بر اساس اون تصمیمگیری کنید. توی تهران باشگاههای دماوند، اسپیلت و همت شمیران جزو باشگاههای قدیمی و با سابقه هستند، حتما تو شهرهای دیگه هم باشگاههای کوهنوردی وجود داره که متاسفانه من در موردش اطلاعاتی ندارم و اگه دوست داشتید میتونید تو کامنتهای همین پست از باشگاههای شهرتون بگید تا بقیه هم در جریان قرار بگیرند.
روش دوم – گروه کوهنوردی
گزینه بعدی پیوستن به گروههای کوهنوردیه. معمولا توی هر منطقهای یه سری گروه وجود دارند که در کنار هم صعودهای دسته جمعی رو تجربه میکنند. تفاوت گروه کوهنوردی با باشگاه اینه که ممکنه در هنگام صعود توی گروه کوهنوردی با افراد با سطح توانایی مختلفی در کنار هم قرار بگیرید و مثل باشگاه فقط با افراد مشابه خودتون همگام نمیشید. همگام شدن با حرفهایها در صعودهای اولیه مزایا و معایب خودش رو داره و خوبه که قبلش در موردش آگاه باشید و بسته به شرایط جسمی و روحیتون تصمیم بگیرید.گروههای کوهنوردی معمولا کلاس تئوری ندارند و در وقع از همون اول پرتاب میشید توی اقیانوس. بذارید براتون مثال بزنم، مثلا تو یه باشگاه درست و حسابی شما در مورد تجهیزات کوهنوردی اطلاعات کاملی میگیرید و بعد یکی دو بار کوه خیلی سبک دستتون میاد که کدوم مدل کفش و کوله و سایر تجهیزات به کار شما میاد. اما تو گروه کوهنوردی کافیه بپرسید کدوم کفش خوبه؟ بیشتر افراد کفشی که پای خودشونه رو به عنوان بهترین انتخاب بهتون پیشنهاد میدن و این باعث میشه بین انتخابهای متعدد سردرگم بشید. این مسئله رو تعمیم بدید به تمام جزییات دیگه که لازمه قبل کوهنوردی بدونید. در واقع توسط افرادی که ممکنه حرفهای هم باشند بمباران اطلاعاتی میشید و این ماجرا تصمیمگیری رو براتون سختتر میکنه.از طرف دیگه صعود در کنار حرفهایهای و آدم حسابیهای کوهنوردی بهتون مرام و مسلک کوهنوردی رو آموزش میده. در واقع کوهنوردی یه سری قوانین روی کاغذ داره مثل اینکه کی چه غذایی رو بخورید و چه جوری گام بردارید و غیره که با جستجو توی اینترنت و شرکت در کلاس میتونید یاد بگیرید اما مرام و مسلک کوهنوردی چیزیه که مثل خرده فرهنگها دست به دست میشه. باید کنار قدیمیترها صعود کنی تا یاد بگیری موقع غذا خوردن چجوری باید با همنورردهات همسفره بشی یا مثلا چجوری باید حواست به تازهکارها باشه که هم اعتماد به نفس پیدا کنند و هم غره نشن تا بیاحتیاطی کنند. دارم به مثالهای بیشتر فکر میکنم اما هر چی که یادم میاد وقتی نوشته میشه ارزشش رو از دست میده، اصلا شاید برای همینه که تا الان مطلب تاثیرگذاری روی کاغذ نیومده، چون باید توی اون لحظه خاص توی اون ارتفاع خاص تجربهش کنی تا به دلت بشینه و بشه مرام کوهنوردیت.
روش سوم – رفقای کوهنورد
اگر به دلیل نبود باشگاه یا گروه کوهنوردی توی شهرتون یا به هر دلیل دیگهای تصمیم دارید که از دو گزینه قبل صرفنظر کنید، کوهنوردی رو با فرد یا افراد حرفهای که توی دوست و آشنا دارید شروع کنید. اگه توی دوست و آشناهاتون کوهنورد حرفهای ندارید و الان زانوی غم بغل گرفتید که حالا چه باید کرد؟ در جواب یاید بگم تلاش! اگه هدفتون اینه که کوهنورد بشید خودتون رو توی موقعیتهایی قرار بدید که بتونید با حرفهایهای این رشته رفیق و همنورد بشید. میتونید توی کلاسهای کارآموزی کوهپیمایی شرکت کنید یا مثلا توی تورهای کوهنوردی با افراد حرفهای آشنا بشید. خلاصه که جوینده یابندهست، اگه دغدغهتون اینه که کوهنورد بشید حتما مسیرش رو به تناسب مکانی که زندگی میکنید میتونید پیدا کنید.
کلاسهای کارآموزی فدراسیون کوهنوردی:
هر چقدر که همراه حرفهایها کوهنوردی کنید، باز هم نیازه که یک سری دوره تئوری و عملی که توسط فدراسیون کوهنوردی برگزار میشه رو بگذرونید. اگر کوهنوردی رو با باشگاه شروع میکنید که قاعدتا خودشون برای گذروندن دورهها راهنمائیتون میکنند، در غیر اینصورت لازمه که این دورهها رو خودتون شرکت کنید که بسیار مفیده. از طریق بخش آموزش سایت فدراسیون کوهنوردی به آدرس http://portal.msfi.ir/Educations/List میتونید لیست دورهها رو ببینید. توی این دورهها که به صورت تیوری و عملی برگزار میشه علاوه بر آموزشهای اولیه برای شروع، یاد میگیرید که تو شرایط خاص چه عکسالعملی باید نشون بدید. مثلا تو دوره یخ و برف به طور عملی یاد میگیرید اگه به پشت افتادید توی برف و در حالتی که سرتون پایینتر از پاهاتونه و با سرعت به سمت پایین در حال سرخوردنید چجوری باید خودتون رو نجات بدید. این آموزشیه که توی حالت عادی و توی تجربههای کوهنوردی روزمره نمیتونید یاد بگیرید.
من چطور کوهنوردی رو شروع کردم؟
من کوهنوردی رو به همراه سه تا از دوستای خوبم که یکی از اونها کوهنورد حرفهای بود و دو نفر دیگه از من با تجربهتر بودند شروع کردم. البته با شروعی طوفانی و به امید صعود به قله دماوند در روز تولدم. برای رسیدن به هدفم با کمک همنورد حرفهایم با یک برنامهریزی دقیق توی پنج ماه تقریبا هر هفته یک قله رو صعود میکردیم. برنامهای که با صعود به قلههای کم ارتفاع شروع شد و هفتههای آخر به قلههای بالای چهار هزارمتر و شبمانی در ارتفاع رسید. با وجود داشتن همنورد حرفهای به اصرار خودش توی این دوران توی کلاسهای کارآموزی کوهپیمایی و یخ و برف هم شرکت کردم تا برای مشکلات احتمالی که ممکنه توی کوه پیش بیاد آماده بشم. اون دوران که برای صعود دماوند آماده میشدم جزو بهترین دوران زندگیم بود. دورانی که کلی قله صعود کردم، کلی تجربه جدید به دست آوردم که توی تغییر شخصیتم تاثیر گذاشت و در نهایت با فوت کردم شمع تولد سی سالگیم رو قله دماوند به اوج رسید.
کلام آخر:
حتما و حتما کوهنوردی رو با فرد یا افرادی که تجربه کافی دارند شروع کنید. هیچوقت فکر نکنید ای بابا این مسیر که پاکوب (پاکوب راهیه که در اثر تردد زیاد کوهنوردها درست شده و عموما بهترین مسیر صعود به قلهست) داره و کاری نداره که، مستقیم میرم بالا و برمیگردم دیگه. واقعیت اینه که که توی کوهنوردی نمره نوزده نداریم و اولین اشتباه ممکنه نتیجه ناخوشایندی داشته باشه. مسیری که جلوی روی شما خیلی مشخص و واضحه با اولین مه یا بارون تبدیل به یه هیولای ناآشنا میشه. پس تا وقتی تسلط کافی نسبت به روح، جسم و مسیر پیمایشتون پیدا نکردید به هیچ عنوان تنها یا به همراه افراد مبتدی دیگر پا توی کوه نگذارید.
اگه تازه میخوای سفر و کوهنوردی رو شروع کنی، لیست وسایل مورد نیاز که اینجا ازش نوشتم بهت کمک میکنه.