اپیزود هشت – عرصه کارون (خوزستان قسمت اول)

در اپیزود هشتم از فصل اول درباره سرزمین حاصل‌خیز جنوبی یعنی خوزستان صحبت کردیم. از اونجایی که نمیشه توی یه اپیزود از تمام زیبایی‌های این سرزمین صحبت کرد، این اپیزود رو اختصاص دادیم به اهواز و خرمشهر و آبادان و شهرهای جنوبی استان.همچنین از محمد درویش عزیز خواستیم تا برامون از پویش نجات میان‌رودان توضیح بده.

متن اپیزود

اپیزود هشت عرصه کارون (خوزستان قسمت اول)

کیمیا: س‌لااااام

سالار: این‌جا یه رادیو واسه جولون دادنه.

کیمیا: من کیمیا و من سالار قراره تجربیات سفرهامون رو با شما به اشتراک بگذاریم .

سالار: محوریت رادیو جولون روی گپ و گفته، قراره یه مقصد يا يه موضوع درمورد سفر رو انتخاب کنیم و در موردش گپ بزنیم.

موسیقی

کیمیا: رادیو جولون قراره از واقعیت‌های سفر بگه. پوسته جذاب و رنگینش رو کنار بزنه و سفر رو اون‌جوری که واقعا هست نشون بده.

سالار: رادیو جولون رو می‌تونید از طریق کانال تلگرام این رادیو بشنوید، همین‌طور می‌تونید از طریق  بیپ تونز، شنوتو ، تهران پادکست و ناملیک به همه اپیزودهای ما گوش بدید.

کیمیا: اگر از جولون دادن لذت می‌برین، شنیدن رادیو جولون رو به دوستاتون هم توصیه کنید.

سالار: حالا، وقت جولون دادنه.

موسیقی

سالار:  تو این سال‌ها و علی‌الخصوص روزهای داغ تابستون اسم اهواز و بقیه شهرهای استان خوزستان رو به خاطر هوای داغ و ذرات گرد وغبار زیاد می‌شنویم و انگار خوزستان رفته پشت هاله‌ ای ازغبار و گرما. اما بیاین این هاله رو کنار بزنیم و تو زیبایی‌های این استان خاص کشورمون با مردمان خون‌گرم و مهربونش جولون بدیم. خوزستان پره از شهرهای منحصر به فرد و مثل بقیه مقاصدی که تا الان ازشون صحبت کردیم حالا حالاها باید در موردش برنامه درست کنیم. اما برای اپیزود هشت قراره بریم از سفر به خوزستان بگیم و علی الخصوص جنوب این استان زیبا. از سفر به اهواز و آبادان تا ماهشهر و بهبهان.

موسیقی

 

چرا سفر به اهواز؟

کیمیا: آدم نمی‌دونه وقتی می‌خواد از سفر به اهواز صحبت کنه از کجا شروع کنه. شهر پر شور‌ و‌ حال و با‌صفایی که متاسفانه کم‌تر از این بخشش شنیدیم. برای من این کوچه و خیابون ها نیستن که اهواز رو دل‌نشین می‌کنن، بلکه مردم اهوازن که شور و حال این شهر رو همیشه زنده نگه‌داشتن. توی اهواز می‌تونی با هرکی که روبه‌رو شدی یه دل سیر گپ بزنی و بگی و بخندی. اصن من عاشق اون لهجه شيرين‌شونم یه جوری صمیمیه که حس میکنی از خودشونی.

سالار: من بی جنبه که هروقت با مردم صحبت می‌کنم سریع لهجه‌ام هم عوض می‌شه :)))

کیمیا: شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که سفر به اهواز و کلا جنوب برای من جذابه اینه که شهر توی شب زنده است. کمتر کسی رو می‌بینید که از روزهای اهواز تعریف کنه. اما اصن “شب کارون” خودش یه فلسفه است.

سالار: برای اونایی که سفر به اهواز نکردن باید بگم که به خاطر گرمای هوا، مردم فعالیت های بيرون‌شون رو می‌ذارن برای عصر به بعد. درست وقتی که خورشید نزدیک افق شده و کم کم داره آخرین زورهاش رو می‌زنه. توی اهواز این‌جوریه که سر ظهر تقریبا اکثر مغازه ها می‌بندن چون کسی تو خیابون نیس . دوباره از 5-6 بعدازظهر که می‌شه شهر جون می‌گیره و همه برمی‌گردن سر کارهاشون.

کیمیا: اصن سر ظهر که می‌شه شهر رسما سوت و کوره اما عوضش شب که می‌شه ملت می‌ریزن تو خیابون. اهواز و اهوازی‌ها از قدیم الایام معروف بودن به خوش‌گذرونی و شور و حال. توی سفر به اهواز فرقی نمی‌کنه تو محله زیتون قدم بزنی یا تو بلوارهای کیانپارس، همه جا اون فضای خوبی که می‌گم هست.

موسیقی

سالار: توی سفر به اهواز یه شب باید بلند شی و بری کنار پل هفتم معروف اهواز. اون‌جا یه آبشار مصنوعی درست‌کردن که از پل می‌ریزه تو رودخونه و شب ها منظره خیلی زیبایی رو درست می‌کنه. کنار رودخونه یا به قول گفتنی لب شط، مردم قدم می‌زنن و کلی شلوغه. گُله به گله آدم‌ها نشستن و دارن دورهم گپ می‌زنن و خوش می‌گذرونن. خودشون می‌گن این طولانی‌ترین آبشار مصنوعی خاورمیانه است. اما خب می‌دونید دیگه، به هرحال این‌جا هم نزدیک آبادانه

موسیقی

سالار: توی سفر به اهواز بد نیست یه سری هم به پل سفید معروف شهر بزنین که تو سال 1315 ساخته شده و عملا نماد شهر محسوب می‌شه و این روزها برای این که ترافیک روش رو کم‌کنن یه طرفه‌اش هم کردن.

کیمیا: اصن اهواز شهر پل‌هاست. از پل کابلی قشنگش بگیر تا پل طبیعت کیانپارس که خوراک قدم زدنه. اگر از این همه اهوازگردی خسته شدین و گشنه‌تون شد، اون‌وقته که می‌تونید روح واقعی اهواز رو کشف کنید. این شهر پره از کافه های لب آب و رستوران‌های جور واجور با غذاهای بسیااار خوش‌مزه و لذیذ. اما برای شام فقط و فقط باید رفت کجا؟ لشکرآباد.

موسیقی

 

و تو چه دانی که لشکرآباد چیست؟

سالار: لشکر آباد از اونجاهاست که توی سفر به اهواز باید در اولویت قرار بدید.  لشکرآباد توی محله عرب نشین اهوازه و یه جورایی مهد فلافل ایران محسوب می‌شه. توی خیابون که راه می‌ری، دو طرف مغازه‌ ها رو می‌بینی که هر کدوم یه میز گذاشتن جلوی مغازه و روش پره از انواع و اقسام مخلفات هوس برانگیز. شاید این روزها خیلی جاها فلافل سلف سرویس دیده باشین اما باید بهتون بگم که این فرهنگ از این خیابون نشات گرفته و هنوز هم بهترین نوعش رو می‌تونین همین‌جا پیدا کنین.

موسیقی

کیمیا: توی لشکرآباد خیلی فرق نمی‌کنه کدوم دکه رو برین. هرچند که اگر از ده تا اهوازی بپرسی، هرکدوم ده تا دکه مختلف رو اسم می‌برن و     همه‌شونم معتقدن دکه خودشون خوشمزه‌تره. اما در کل فلافل توی لشکرآباد یه طعم دیگه داره. هرچقدر دلت می‌خواد پر می‌کنی و مخلفات و نوشابه و اینا، بعد می‌شه چقدر؟ نهایتا 2 هزار تومن.

سالار: من فکر‌کنم توی آخرین سفر به اهواز رفتم لشکرآباد و 5 تا فلافل خوردم و 2 تا سمبوسه. درنتیجه وقتی بهتون می‌گم بهشته باور کنید.

موسیقی

 

توی سفر به اهواز و خوزستان پرنده‌نگری در تالاب شادگان رو از دست ندید

سالار: بیاید از اهواز دل بکنیم و بریم سمت جنوب. این جاده از اون جاده‌هاییه که می‌تونید خوزستان و پوشش گیاهی عجیب و غریبش رو توش ببینید. هرچی بیش‌تر به سمت جنوب می‌رین اطراف‌تون تالاب‌ها و دریاچه‌های کوچیک بیش‌تری می‌بینین. من توصیه می‌‌‌کنم که مسیرتون رو ادامه بدین تا شهر شادگان. شادگان یه شهر کوچیکه که  کنار یه تالاب زیبا به همین اسم قرار گرفته. توی شهر از مردم بپرسید کجا می‌تونید سوار قایق بشین. بعد برید از میون نی‌ها بگذرین و روستاهایی که وسط تالاب توی خشکی‌های کوچیکی که اون‌جا هست ساخته شدن رو ببینید. توی هرکدوم از این روستاها شاید دو سه تا کپر بیش‌تر نباشن با خانواده‌هایی که بسیار کم جمعيت‌اند. ولی خیلی جاها می‌تونین ببینین که توشون گاومیش نگه می‌دارن و اگر خوش شانس باشین شاید بتونین شیر گاومیش هم پیدا کنین و یه دلی از عزا در بیارین.

کیمیا: اما مهم‌ترین جذابیت تالاب شادگان پرنده‌هایین که کلی راه رو طی کردن تا به جنوب ایران برسن و توی این تالاب استراحت کنن. اگر توی فصل مهاجرت برین و کمی خوش شانس باشین می‌تونین انواع اگرت ها ، پلیکان، اردک سرحنایی وکلی پرنده دیگه رو ببینید که ممکنه وقتی قايق‌تون از وسط نی‌ها عبور می‌کنه یهو بال بزنن و برن. در کل اگر اهل پرنده نگری باشین و با رعایت اصول و اوایل صبح برین سراغ تالاب باید بهتون بگم که میتونید کلللی لایفرتون رو ببرین بالا.

موسیقی

 

محمد درویش و پویش نجات میان‌رودان

محمد (مهمان برنامه): سلام دوستان. محمد درویش هستم. عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور و دبیر سیاست محیط‌زیست در مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری. در انتهایی‌ترین بخش از میان‌رودان جایی که به بین‌النهرین هم مشهوره، جایی که دو رودخانه‌ی مهم آسیای جنوب غربی و خاورمیانه یعنی دجله و فرات به آن‌جا منتهی می‌شود تالاب بزرگی وجود دارد به نام هورالعظیم. هورالعظیم یک پهنه‌ی نیم ميلیون هکتاریه که یک سومش در ایران قرار گرفته ودو سومش در خاک عراق. وقتی حال هورالعظیم خوب باشه یعنی شما می‌تونید اون‌جا بیش از 200 هزار بال پرنده را در آسمان مشاهده کنید. از بیش از 530 نوع گونه ی مختلف. تقریبا برابر با همه‌ی پرندگانی که در قاره ی اروپا می‌شه دید. در هورالعظیم وقتی که آب فراوان باشه و پوشش گیاهی درخور باشه ظرفیت گرمایی ویژه منطقه به طرز محسوسی افزایش پیدا می‌کنه. تفاوت دمای شب و روز کاهش پیدا می‌کنه و وضعیت برای زندگی در بهترین شرایط ممکن قرار می‌گیره. اما متاسفانه به دلیل جنگ ایران و عراق ، به دلیل آزمندی‌ها و        نا‌بخردی‌هایی که دولت صدام حسین شروع کرد با احداث نهر پنجم یا نهر صدام و تغییر مسیر رودخانه‌های دجله و فرات به سمت شمال بصره به بهانه‌ی توسعه‌ی اراضی کشاورزی ، روند شروع خشک شدن هورالعظیم آغاز شد. به این مساله اضافه بکنید آزمندی‌های دولت ترکیه رو که اومد و روی این دو رودخانه‌ی مهم بیش از 120 میلیارد متر مکعب مخزن ساخت. یعنی حدود سه برابر کل آورد طبیعی این دو رودخانه که حتی اگر سیلابی هم اتفاق بیوفته ترک‌ها بتوانند همه‌ی آب را برای خودشون ذخیره نگه دارن. حاصل این شد که تعداد چشمه‌های تولید گرد و خاک در میان‌رودان از 6 چشمه به نزدیک 300 چشمه افزایش پیدا کرده و 25 استان ما درگیر ماجرای غم‌انگیز ریزگرد‌ها شده. چه باید بکنیم؟ دست‌کم باید تلاش بکنیم تا حقابه از این سدهای ساخته شده در اختیار تالاب‌های منطقه قرار بگیره. در اختیار هورالعظیم قرار بگیره. دست‌کم باید تلاش بکنیم که در ساخت سد ایلیسو که بیش از سه برابر بزرگ‌تر از بزرگ‌ترین سد ایران، کرخه است ملاحظات محیط‌زیستی رعایت بشه. خواهشم اینه که از پویش نجات       میان‌رودان که حدود 134 هزار نفر تا کنون آن را امضا کردند حمایت بکنید، اون رو امضا بکنید و در اختیار دیگر هم‌وطنان خودتون قرار بدین تا        NGO هم اين پویش را امضا بکنن. اگر ما بتوانیم تعداد امضاها رو به یک میلیون افزایش بدیم به کمک یکی از لفرادی که مقام مشورتی در سازمان ملل داره می‌توانیم در سازمان ملل ثبت بکنیم و به کمک وکلا و حقوق‌دانان داوطلبی که وجود دارن ، فشار بیش‌تری ، هم به دولت ترکیه بیاریم و هم به دولت‌های عراق ، سوریه، ایران و افغانستان تا دست از غلبه ی تفکر سازه‌ای در مدیریت آب بردارن . زمان دیگر آن زمان نیست که بگوییم مگر شما منابع نفتی‌تون رو با ما به اشتراک نهادین که ما منابع آبی‌مون رو با شما به اشتراک بذاریم؟ خطای فاحشی که دولت ترکیه کرده در ردیف جنایت های جنگی است. نباید اجازه بدیم تا این خطا تکرار بشه . آب یک کالای زیستیه در صورتی‌که نفت یک کالای اقتصادیه. آب حرکت می‌کنه و متعلق به همه ی زیست‌وندان ساکن در یک حوزه ی آب‌خیزه. نباید آب رو با نفت مقایسه کرد. امیدوارم همه بکوشیم تا تغییر رخ بده و مهم‌ترين تغيير رو بايد از خودمون شروع کنيم. اگر طبيعت سرزمين‌مون رو دوست داريم بايد رفتارهايي رو پيشه کنيم که کم‌ترین آسیب رو به طبیعت‌مون بزنه. موفق باشید.

موسیقی

 

بعد از سفر به اهوار راهی آبادن بشید، آبادان شهر خدا

کیمیا: سالار آبادان تو رو یاد چی می‌اندازه؟

سالار: انتخاب اولم رو که نمی‌تونم بگم اما بعدش برزیل یا عینک ری‌بن.

کیمیا: اما برای من آبادان با توجه به شغلم شهریه که اسمش با صنعت نفت گره خورده. صنعتی که از زمانی که چشم باز کردیم در موردش شنیدیم و خوندیم و تاثیرش رو تو زندگیمون حس کردیم. حالا که صحبت از صنعت نفت شد جا داره که یادی کنیم از دریانوردان نفت‌کش سانچی و برای خونواده‌شون آرزوی صبر کنیم.

موسیقی

 

گشت و گذار در آبادان و بازار ته‌لنجی‌ها

کیمیا: آبادان از اونی که فکرش هم  بکنید شلوغ‌تر و پر جنب و جوش‌تره. از اون شلوغی‌های باحال که همه‌ش صدای موزیک می‌شنوی. برای این‌که این شلوغی رو تو بهترین حالتش ببینید پیشنهاد می‌کنم به محض این‌که رسیدین آبادان برید سمت خیابون امام خمینی و بازار ته‌لنجی‌ها. ته‌لنجی به اجناسی می‌گن که ملوان‌ها و خدمه کشتی می‌تونن با خودشون به شهر بیارن. تو این بازار به معنای واقعی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد رو می‌تونید پیدا کنید. حسابی تو بازارش بگردین و از موسیقی بندری که دست‌فروش‌های گوشه کنار بازار با صدای بلند پخش می‌کنن لذت ببرید و البته جا داره بگم اینجاست که می‌فهمید چرا اینقدر شعر درباره دختر‌های آبادانی گفتن. حسابی خسته و گرسنه که شدید تو همون بازار ته‌لنجی‌ها برید سراغ رستورانی که یکی از جاذبه های مهم آبادانه. رستوران پاکستانی‌ها. بدون اغراق می‌گم که تو این رستوران یکی از لذیذ‌ترین قلیه میگوهای زندگیم رو تجربه کردم.

سالار: وای کیمیا یادم ننداز. آبادانه و رستوران پاکستانی‌هاش دقیقا. رفقا این‌جا همون‌جاست که توی اپیزود هند گفتیم می‌تونید توش بریونی رو امتحان کنید.

موسیقی

کیمیا: این بازار ته‌لنجی‌ها کنار اسکله هست و راستش قبل از این‌که برسم اونجا کلی رویا پردازی کرده بودم و دوست داشتم برم کنار اروند و اونور مرز سمت عراق رو دید بزنم ببینم اونور چه خبره. دلم می‌خواست از نزدیک ببینم این خطی که تو نقشه وسط اروند کشیده شده چه شکلیه. اما صادقانه بگم وقتی رسیدم اون‌قدر‌ها که فکر می‌کردم برام جذاب نبود. همه‌جا بوی خیلی بدی می‌اومد و اون‌قدر همه اصرار داشتن که رو اسکله عکس بگیرن که جای سوزن انداختن نبود و قید دید زدن اونور رو زدم. البته این‌که من تو عید و اوج شلوغی‌ها رفتم هم قطعا بی‌تاثیر نبوده.

موسیقی

سالار: بعید می‌دونم تا حالا کسی اسم سینما رکس آبادان رو نشنیده باشه . سینمایی که 28 مرداد سال 57 سوخت و صدها تماشاچی فیلم گوزن‌های کیمیایی تو اون زنده زنده سوختند. اگه رفتید اون‌جا خبری از سینما نیست. وسط یک پیاده‌روی راه‌رو مانند وسط فروشگاه‌های لوازم کامپیوتری یه سنگ سیاه سه چهار متری نصب شده و ماجرای آتش‌سوزی رو تو چند خط کوتاه توضیح داده.

موسیقی

 

چرا نباید سفر به خرمشهر رو از دست بدیم؟

کیمیا: خرمشهر از اون شهرهاست که حتی اگه نرفته باشید هم اون‌قدر درموردش فیلم دیدیم و خوندیم که قطعا ازش یه تصوراتی تو ذهن‌مون ساخته شده. تجربه ما از سفر به خرمشهر این شکلی بود که با کلی انرژی و حال خوش از جنب و جوش آبادان راهی خرمشهر شدیم و بعد بیست دقیقه رسیدیم به این شهر و کم‌کم ساکت و ساکت‌تر شدیم. این حجم از محرومیت تو تصورات هیچ‌کدوم‌مون نبود. ماشین رو تو یکی از کوچه های اطراف مسجد جامع پارک کردیم و شروع کردیم قدم‌ زدن توی شهر. تصاویری که تو ذهنم ثبت شده هنوز هم برام قابل هضم نیست . مردی که به      دوچرخه‌اش یک گاری وصل کرده بود و آب شیرین می‌فروخت و عجیب تر از اون اثرات ترکش روی در و دیوار خونه‌هاییه که شبیه خونه‌های تخریب شده است ولی مردم توش زندگی می‌کنن. بهتون پیشنهاد می‌کنم برید یک ساعت کنار کارون که با دکه های فلافل و سمبوسه فروشی سعی شده یک کم طعم زندگی پیدا کنه بشینید و حال و روز مردمونی که خواسته و ناخواسته زندگیشون رو برای آزادی کشورشون گذاشتند رو ببینید. با این تصویری که تو ذهن‌تون از خرمشهر شکل گرفته خوبه که به بخشی از سمفونی خرمشهر مجید انتظامی گوش‌کنیم.

موسیقی

سالار: من توی خرمشهر یه حال عجیبی داشتم. به خصوص وقتی که رفتم مسجد جامع رو دیدم. وقتی روبه‌روی این مسجد وایساده بودم درست مثل این فیلم‌هایی که فلش بک میخورن همه‌اش تصویرایی که توی فیلم‌ها و عکس‌های فتح خرمشهر می‌دیدم جلوی چشمم تداعی می‌شد. تمام مدت داشتم گنبد نیمه ویران شهر رو می‌دیدم. یاد خاطره ای می‌افتادم که حتی پس از فتح شهر هم خمپاره های عراقی‌ها این‌جا رو نشونه گرفته بود. که حسن باقری همین‌جا و تو بغل دوستاش جون داده بود. مسجد خرمشهر به نظر من نماد یه مقاومته. نماد جنگی که ما شروعش نکردیم اما به نظر خیلی‌ها می‌تونستیم همین‌جا تمومش کنیم. بگذریم..

موسیقی

 

سالار: اما فارغ از این حس و حال من توصیه می‌کنم اگر به هنر و به خصوص هنر دوران جنگ علاقه دارین، نقاشی دیواری‌های ناصر پلنگی رو از دست ندین. نمونه والای هنر جنگ رو می‌شه توی این دیوارها دید. این مسجد همون‌جاییه که معروف‌ترین نوحه نسل ما هم توش خونده شده.

موسیقی

سالار: واقعیتش اینه که من این نوحه رو خیلی دوست دارم. بد نیست بدونید که ملودیش یه ملودی بوشهری قدیمیه که جهانبخش کردی زاده یا بخشوی معروف بوشهر این رو سال‌ها پیش با یه شعر دیگه ای خونده بوده.

موسیقی

کیمیا: ما اون‌قدر تو حال و هوای خرمشهر غرق شدیم که تصمیم گرفتیم مسیر رو ادامه بدیم و بریم سمت شلمچه. شلمچه دو تا پوسته داره. پوسته روییش برخورد بد حراست دم در ورودی و افرادیه که حس می‌کنی هدفشون از این‌جا بودن با هدف تو فرسنگ‌ها فاصله داره. سعی کنید ذهنتون رو درگیر این پوسته رویی نکنید و برید به تماشای واقعیت‌های جنگ. می‌دونی سالار قضیه اینه که به‌ خاطر گره خوردن واقعیات جنگ با خیلی از مسایل شاید ما یک دافعه‌ای نسبت به شنیدن از جنگ داریم اما چیزی که بدیهیه اینه که این جنگ اتفاق افتاده و به عنوان بخشی از سرگذشت سرزمینمون خوبه که در موردش ببینیم و بخونیم.

سالار:کاملا موافقم

کیمیا:تصویری که من رو تو شلمچه مجذوب می‌کرد تصویر آدم‌های تنها یا گروه‌های کوچیکی بود که یک گوشه برای خودشون دعا میخوندن. تصور این‌که پا شدن اومدن تو این منطقه سال نو رو با یاد کسی که از دستش دادن شروع کنن حال عجیبی بود.

موسیقی

کیمیا: پیشنهاد می‌کنم از شلمچه راه بیوفتید به سمت بندر ماهشهر و توی راه هم یه توقفی تو بندر امام داشته باشید . اگه مثل ما خوش شانس باشین کنار اسکله گروه‌های نوازنده بندری رو می‌بینید که کنارشون میتونید اون غروب بندر که میگن رو تجربه کنید. بندر ماهشهر و بندر امام بیش‌تر به پتروشیمی‌هاشون معروفن و توقع شهر توریستی به اون معنا رو نداشته باشین اما از طرفی هم نکته جالب ماهشهر برای من این بود یک سری از مناطق ماهشهر شبیه شهرک‌های ویلایی شمال بود. پر از گل با خونه‌های ویلایی خوشگل.

موسیقی

سالار: همراه‌های رادیو جولون می‌دونن که ما یه قسمت داریم به اسم پسوک که صدای شنونده‌هامون رو اون‌جا پخش می‌کنیم. با تشکر از همه‌ی کسایی که برامون فایل صوتی فرستادن ، بریم باهم پسوک این اپیزود رو بشنویم.

موسیقی

رضا (از مخاطبین): سلام من رضا هستم خیلی فکر کردم کدوم خاطره‌م رو از خوزستان بگم، به این نتیجه رسيدم جولونی ترینش رو تعریف کنم. می‌خوام خاطره‌ی تقریبا اولین سفرم که مستقل بود رو تعریف کنم. من دانشجو بودم ماهشهر، سال دوم دانشگاه بودیم. البته بخاطر همه‌ی اون تصورات غلط می‌گفتیم که آره خوزستان جایی رو نداره و یه دفعه یکی از بچه ها یه عکسی رو به ما نشون داد از یه جایی به اسم تش‌کوه. دامنه ی یه تپه که به خاطر نشت گازهای گوگردی گله به گله پر از حفره‌هاییه که ازش آتيش می‌زنه بیرون . شعله‌های کوچیک البته . زد به کله‌مون که بریم اتفاقا سه نفر هم شدیم و وسایل رو آماده کردیم که مثلا روز بعش بریم. عصر همون روز اون دو نفر گفتن ما نمیایم و منم زد به سرم که اگه شما نیاید من تنها می‌رم و فرداش یه کوله ی معمولی از همین‌هایی که فقط توش میشه دوتا کتاب برد و آورد و یه سری تجهیزات خیلی خیلی معمولی رفتم ترمینال با اتوبوس رفتم رامهرمز از اون‌جا هم با یه تاکسی تا اول جاده ی ابوالفارس رفتم . یه فرعی از همون‌جا شروع می‌شد و می‌رسید به تش‌کوه .خلاصه این‌که من ساعت 9 صبح تک و تنها شروع کردم و ساعت 6 بعد‌از‌ظهر رسیدم به تش‌کوه.البته فکر نکنید که خیلی گستره‌ی وسیعی داره. حدودا یه تپه ی خیلی کوچیکه ولی واقعا جالب بود و خستگی من در رفت. در کل تجربه‌ی خوبی بود مخصوصا به عنوان این‌که اولین سفر تنهایی من و حتي اولین سفر مستقل من بدون خانواده بود.

موسیقی

 

سفر به دشت‌های گل نرگس در بهبهان

سالار: وقتی به سمت بهبهان می‌ری، تازه با چهره دیگه خوزستان آشنا می‌شی. دشت‌هایی که داره می‌ره به سمت بلندای زاگرس و آب و هوایی که یهو عوض می‌شه. بهبهان از اون شهرهای قدیمی خوزستانه. درواقع تاریخ بهبهان بیش‌تر با نام ارجان یا ارگان گره خورده که یه شهر آباد تو زمان عیلامیان بوده. یکی از مهم‌ترین آثار پیدا شده عیلامیان که به حلقه قدرت معروفه هم همین‌جا پیدا شده که مال هزاره دوم قبل از میلاده. طبیعت بهبهان بسیار بکر و بی‌نظیره مثلا نمی‌شه اون‌جا رفت و به تنگه تکاب سر نزد. اما اسم بهبهان توی ذهن اکثر ماها با گل نرگس عجین شده. از سحر که تازگی‌ها توی بهبهان جولون داده خواستیم برامون از تجربه این شهر و نرگس زارهاش بگه.

موسیقی

سحر (مهمان برنامه): هیچ تصوری از شهر بهبهان نداشتم فقط شنیده بودم که مرکز گل نرگس در جهانه و الان هم فصل برداشت نرگسه. خودم رو رسوندم اهواز و از اون‌جا با کلی انرژی که از اهوازی‌ها گرفته بودم، رفتم سمت بهبهان. مواجه شدم با یه شهر آروم. یه لهجه خاص بهبهانی که نه شبیه لهجه جنوبی‌ها بود و نه بختیاری‌ها و نه حتی بویر احمدی‌ها.مردمی جالب و فوق العاده مهربون با کلی جای دیدنی و تاریخی که خیلی اتفاقی بعضی‌هاشون رو پیدا کردم و کلی هم ذوق کردم. توی این بین یکی از لیدرهای خیلی خوب خوزستان آدرس یه خونه‌ای رو به من داد و گفت حتما برو ببین. خانه‌ی رجب خان توی محله‌ی کاروان‌سرا. چه خونه‌ای بود. قدمتش بر‌می‌گشت به حدود  250سال پیش و با این‌که ثبت میراث فرهنگی شده بود و قرار بود موزه بشه ولی در حال خراب شدن و از هم پاشیدن بود. یه مغازه ی حلوا ارده پزی قدیمی نزدیکش پیدا کردم و وسایلم رو گذاشتم اون‌جا و کمی هم پیشش نشستم و درست کردن حلوا ارده با شیره ی خرما رو دیدم. بهش می‌گفتن حلوا ارده ی پشمکی. و اما نرگس. خیلی از نرگس‌زارها هنوز آن‌چنان گلی نداده بودن به دلیل این‌که امسال خيلي بارون زیادی نیومده بود ولی خب یه نرگس‌زار پیدا کردم که صاحبش ازم دعوت کرد که باغش رو ببینم و بلاخره رسیدم به یک نرگس‌زار پر از گل و مست بوی نرگس شدم. جاتون سبز.

موسیقی

سالار: من تا حالا چندین بار به خوزستان سفر کردم، اما هنوز هم هرکس می‌گه توی زمستون و عید کجا بریم سریع می‌گم خوزستان و دوباره دلم هوای اون سرزمین رو میکنه.

کیمیا: می‌گم نظرت چیه تا دیر نشده اپیزود بعدی رو از شمال خوزستان بگیم؟

 

پیاده‌سازی متن: نیلوفر امیری

 

اگر دوست دارید از سفر به خوزستان بیشتر بدونید اپیزود نهم رادیو جولون رو گوش کنید